کلیات
ولایت فقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی پس از ائمهی طاهرین علیهالسّلام. ولایت فقیه به معنای زمام داری جامعهی اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعهی اسلامی میباشد. اول بهمن ۱۳۴۸ ش امام خمینی (ره) نظریه ولایت فقیه را در نجف اشرف ارائه کردند.
نظریهی ولایت فقیه
ولایت فقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی پس از ائمهی طاهرین علیهالسّلام. ولایت در این اصطلاح به معنای حکومت و زمام داری امور جامعه است و ولایت فقیه به مفهوم زمام داری جامعهی اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعهی اسلامی میباشد. سؤال اصلی بحث ولایت فقیه این است که در زمان غیبت امام معصوم علیهالسّلام چه باید کرد؟ آیا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری طاغوت تن دهد یا باید بهترین کسی را که از نظر علم و زهد و تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد به رهبری امت اسلامی بپذیرد؟ در واقع ولایت فقیه به همین معناست که با وجود معصوم علیهالسّلام باید او رهبری کند و در عصر غیبت به نیابت از امام زمان، ولی فقیه رهبری و زمام امور جامعه را بر عهده دارد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشیسم (آنارشیستها معتقدند بشر میتواند زندگی خود را با اصول اخلاقی اداره کند و احتیاجی به دستگاه حکومت ندارد.) و تعبد به حاکمیت طاغوت نشود و احکام و ارزشهای الهی در جامعه عملی گردد. نظریهی ولایت فقیه و شکل متکامل و شفاف آن یعنی ولایت مطلقهی فقیه، هر چند مبتنی بر مبانی و آموزههای دینی بوده و دارای پیشینهی تاریخی طولانی تا عصر امامان معصوم علیهالسّلام میباشد، ولی شکل گیری نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریهی ولایت فقیه ـ. که به عنوان تنها شکل مشروع حکومت در زمان غیبت از سوی امامان معصوم علیهالسّلام معرفی شده است ـ. در ابتدا و برخورد ملموس و عینی این نظریه با واقعیات جامعه در عرصهی مدیریت جامعه، باعث تکامل و تبیین هر چه بیشتر اختیارات، ولی فقیه و زوایای پنهان آن در قالب نظریهی «ولایت مطلقهی فقیه» شد.
پیشینه ولایت فقیه
همهی فقیهان شیعه در ابواب گوناگون فقهی تاکید کردهاند که احکام اسلام در میان مردم تعطیل بردار نیست و همیشه باید اجرا شود. این کار در دوران غیبت نیز در صورت امکان و توانایی بر عهدهی فقیهان جامع الشرایط است. هر چند مسالهی ولایت فقیه، بحثی کلامی است، ولی جنبهی فقهی آن سبب شده است فقیهان از همان آغاز در ابواب گوناگون فقهی، دربارهی آن بحث کنند. موضوع ولایت فقیه در هر یک از مسایل اجتماعی مانند: جهاد، تقسیم غنایم، خمس، زکات، سرپرستی اطفال، اموال محجور، شخص غایب، امر به معروف و نهی از منکر، حدود، قصاص، تعزیرات و مطلق اجرای احکام انتظامی اسلامی، بحث میشود. سخن اصلی این است که در اصل اثبات ولایت، جای هیچ گونه سخنی نیست و همگان، آن را پذیرفتهاند. آن چه در این اواخر مورد تردید قرار گرفته، این است که آیا ثبوت ولایت یک تکلیف شرعی است یا این که منصبی الهی و نیابت از امام معصوم علیهالسّلام میباشد؟
جایگاه آن نزد فقیهان
همهی فقیهان در طول یازده قرن گذشته، هم سخن با یکدیگر، ولایت فقیه را به معنای مسؤولیت و سرپرستی امور یاد شده، دانستهاند و گفتهاند که بر حسب مورد، شیوهی این مسؤولیت و سرپرستی، تفاوت خواهد داشت. هر چند بعضی فقیهان بسیار اندک و برخی دیگر به تفصیل، به موضوع ولایت پرداختهاند، ولی بحث فراگیری دربارهی آن در کتابهای فقهی پیشینیان دیده نمیشود. دلیل این وضعیت را باید در موارد زیر دانست:
۱) شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر تاریخ گذشتهی سرزمین-های اسلامی،
۲) سلطهی حکومتهای جائر و
۳) ناممکن بودن طرح چنین مباحثی از نظر مهیا نبودن شرایط حاکمیت فقیهان. باید گفت: فقیهان با وجود اختلاف نظر در این زمینه، در اثبات نوعی ولایت برای فقیه جامع الشرایط، اتفاق نظر دارند و آرای فقیهان در زمینهی ولایت و دامنهی اختیار آن در زمان غیبت در کتابهایی جداگانه گردآوری شده است.