در مورد باقرخان در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

 

کلیات


باقِرْخان (د ۱۳۳۵ق‌/۱۹۱۷م)، ملقب به «سالار ملی»، از رهبران برجسته انقلاب‌ مشروطه‌ و یار و هم‌رزم‌ ستارخان‌ (ه م) می‌باشد.


زندگینامه


باقِرْخان (د ۱۳۳۵ق‌/۱۹۱۷م)، ملقب به «سالار ملی»، از رهبران برجسته انقلاب‌ مشروطه‌ و یار و هم‌رزم‌ ستارخان‌ (ه م) می‌باشد.
باقرخان، فرزند حاج رضا تبریزی در محله «خیابان» تبریز، گویا در ۱۲۷۸ق‌/۱۲۴۰ش متولد شد و مردی عامی و بی‌سواد بود که از زندگی او پیش از ظهور در نهضت‌ مشروطیت‌ (۱۳۲۴/۱۹۰۶)، اطلاع چندانی در دست نیست. ظاهراً در جوانی به بنایی اشتغال داشت و در محله خود به دلیری و عیاری شهره بود و به این سبب، یک چند کدخدای آنجا شد. گفته‌اند که به روزگار ولیعهدی‌ مظفرالدین میرزا در تبریز، در زمره فراشان یا یوزباشیان دستگاه او درآمد و در استیفای‌ آذربایجان‌ هم مدتی مأمور گردآوری مالیات بود.  

 

 اتحاد ستار و باقرخان


چون ستارخان نیز از امیرخیز به پا برخاست، «نایب باقرخان» (باقربنا) هم از محله خیابان به او پیوست و با مجاهدانی که گردآوردند، قصد تهران و کمک به مجلس شورا کردند، اما انجمن ایالتی تبریز که حضور آن دو را در شهر ضروری می‌دانست، مانع رفتن آن‌ها شد 
 در این میان مردم تبریز و مجاهدان اجازه ورود به عین‌الدوله و اردوی دولتی ندادند و ستار و باقر به اشغال ورودی‌های شهر و سنگربندی در خیابان‌ها دست زدند.  


 عین‌الدوله فرمانده آذربایجان


فرماندهی نظامی آذربایجان به کسانی، چون  محمد، ولی خان تنکابنی‌ و عین‌الدوله‌ و عبدالمجید میرزا،  
 انقلاب‌ در آذربایجان اوج گرفت و محمدعلی شاه که به سابقه و تجربه می‌دانست که اگر مقاومت تبریزیان درهم شکسته نشود دامنه نهضت گسترش می‌یابد و سلطنتش را واژگون می‌کند، بی‌درنگ دست به کار شد و سپاه مجهّزی برای سرکوبی تبریزیان گسیل داشت.
عین الدوله در رأس قوای اعزامی به قریه باسمنج واقع در دو فرسنگی تبریزِ آن زمان رسید و به انتظار رسیدن بقیه قوای خود از تهران و اردو‌های دیگری که به ریاست خوانین متنفّذ محلی و مخالف مشروطیت تشکیل شده بود، از جمله سپاه ماکو، باقی ماند تا پس از رسیدن آن‌ها یورش بزرگ خود را برای تصرّف شهر آغاز کند. در ضمن این مدت انتظار، با ستارخان و باقرخان و انجمن تبریز به مذاکره پرداخت تا شاید تبریز را بدون جنگ بگشاید، اما مذاکرات به نتیجه‌ای نرسید.

 

تشکیل نیرو‌های نظامی‌


در اواخر رمضان‌ ۱۳۲۶/ سپتامبر ۱۹۰۸ بازار‌های تبریز بسته شد و انجمن ایالتی به تشکیل نیرو‌های نظامی به فرماندهی باقرخان و ستارخان دست زد که هزینه‌های آن را مردم می‌پرداختند. در برخی منابع این هزینه‌ها را از مالیات‌های خودسرانه‌ای دانسته‌اند که توسط ستار و باقر وضع، و اخذ می‌شد.  
مخبرالسلطنه مهدی قلی هدایت از فعالیت این دو، به مثابه اعمالی جابرانه و برای گردآوری‌ مال‌ سخن رانده، و به ویژه برخی کارهای باقرخان را «دیوانگی» خوانده است.  
 از برخی اظهار نظرهای دیگر هم برمی‌آید که باقرخان مردی تندخو و کم تحمل بود و گاه خلاف رسم و رویه کسی که رهبری جنبشی را در دست دارد، عمل می‌کرد؛ چنانکه‌ یفرم خان‌ که خود از سران‌ِ نامدار مشروطه بود، از برخی اعمال باقرخان به شدت انتقاد می‌کرد.  


بستن راه آذوقه به تبریز


محمدعلی شاه وقتی که از شکستن مقاومت تبریزیان ناامید شد، به رؤسای ایلات آذربایجان دستور داد تا با ایجاد قحط و غلای مصنوعی مقاومت مردم شهر را در هم بشکنند. راه تبریز به جلفا که تنها راهی بود که باز مانده بود بسته شد.
آذوقه به شهر نرسید و پس از چهار ماه محاصره، دکان‌ها یکی پس از دیگری بسته شد و مردم فقیر و گرسنه دسته دسته از پای درآمدند.


مقاومت تبریزیان


با این وصف تبریزیان روحیه مقاومت را از دست ندادند؛ اما وجود اتباع بیگانه در تبریز که اکثر آن‌ها را روس‌ها تشکیل می‌دادند به دولت‌های متبوع آن‌ها اجازه می‌داد تا به بهانه حفظ جان اتباع خود دست به عمل بزنند.



تصرف تبریز به دست روس‌ها


روسیه و انگلیس که پس از قرارداد ۱۳۲۵/۱۹۰۷ هر کدام قسمتی از خاک ایران را عملاً در اختیار داشتند، توافق کردند که قوای نظامی روسیه وارد خاک ایران شود و راه رسیدن آذوقه به تبریز را باز کند.
به هر حال، در این میان‌ رحیم خان چلبیانلو به دستور محمدعلی شاه بر تبریزیان تاخت و یکی از نخستین اهداف او تخریب و تاراج محله خیابان بود که از لحاظ نظامی و شمار مجاهدان در درجه اول اهمیت قرار داشت.
حملات بیوک خان، پسر رحیم خان به خیابان راه به جایی نبرد و رحیم خان خود به تبریز تاخت و همزمان، به تحریک پاخیتانف، سرکنسول روسیه مردم بیمناک شده، فریب خوردند و بیرق‌های سفید به علامت‌ صلح‌ با قوای دولتی بر خانه‌های خود برافراشتند.
اوضاع طوری واژگونه شد که باقرخان هم ناچار به خانه میرهاشم خیابانی‌ پناهنده شد و از روس‌ها تأمین خواست و حتی گفته‌اند که بیرق سفید بر سردر خانه‌اش آویخت.  


ایجاد حکومت موقت


در این کشاکش‌ها مجاهدان مشروطه خواه گیلان و اصفهان به سوی تهران پیشروی کردند، و در قریه بادامک به هم پیوستند و در ۲۳ جمادی الاخری ۱۳۲۷ وارد تهران شدند و پس از جنگ‌های خیابانی و تصرف مراکز دولتی به حکومت سیزده ماهه استبداد صغیر و به سلطنت خودکامه محمدعلی شاه (حک: ۱۳۲۴ـ۱۳۲۷) پایان دادند و حکومت موقت، را برقرار کردند.



مخبرالسلطنه والی آذربایجان


در این میان، که تهران به دست مجاهدان بختیاری و گیلانی فتح شد، مخبرالسلطنه والی آذربایجان گردید و با استقبال ستارخان و باقرخان روبه‌رو شد. وی از آغاز رشته امور را در دست گرفت و اعلام کرد که کسی جز دولت و انجمن ایالتی در اداره امور مداخله نکند.
مخبرالسلطنه از همان بدو ورود به تبریز از روس‌ها خواست شهر را از قوای نظامی خود تخلیه کنند، اما روس‌ها حضور افراد مسلح ستارخان و باقرخان را بهانه کردند و به درخواست والی ترتیب اثر ندادند.

 

فعالیت‌های باقرخان


به گزارش کاردار انگلیس در پطرزبورگ، روس‌ها از حضور ستارخان و باقرخان در تبریز ناراضی بودند و به عقیده آلکساندر ایزولسکی وزیر خارجه وقت روسیه، ستارخان و باقرخان حکومتی در داخل حکومت آذربایجان تشکیل داده بودند و فداییانشان به اسم پلیس از اهالی پول‌ می‌گرفتند و جماعتی از مردم را بر ضد حضور قوای روسیه در تبریز تحریک می‌کردند.  


سرانجام باقرخان


باقرخان  در آغاز جنگ جهانی اول، در زمره گروهی از آزادی‌خواهان در محرم‌ ۱۳۳۴/ نوامبر ۱۹۱۵ رهسپار قلمرو عثمانی در عراق شد.
شکست‌ آلمان‌ در این ناحیه و پراکنده شدن آزادی خواهان، باقرخان و یارانش را به‌ فکر بازگشت به ایران انداخت، و در یکی از ماه‌های ۱۳۳۵، و به ظن قوی در نیمه دوم آن سال، در قضیه مهاجرت ملّیون به کرمانشاهان و خاک عثمانی با هیجده تن از همراهانش در قلعه شیخ وهّاب و محمدامین کرد طالبانی در نزدیکی قصر شیرین بناچار توقف و بیتوته کردند، و منتظر ماند تا روس‌ها از ایران خارج شوند و راه کرمانشاه به تهران باز شود.
شبی که با رفقایش بود و سکه‌های طلا همراه داشتند، محمد امین کردِ طالبانی که دزد و راهزن بود به طمع اموال و سکّه‌ها نیمه شب با افراد خود سر باقرخان و همراهانش را در خواب بریدند و اجسادشان را در گودالی خاک کردند. (ح ۱۳۳۵ق‌/۱۹۱۷م). چند روز بعد مأموران انگلیسی که از سابقه شرارت‌های محمدامین آگاه بودند، از ماجرا خبر یافتند و او را گرفتند و مقامات نظامی انگلیس اجساد را از زیر خاک بیرون آوردند و پس از معاینه و عکس‌برداری دقیق مجدداً در همان محل به خاک سپردند.  


اعدام قاتل


محمدامین طالبانی و همدستانش در دادگاه صحرایی محکوم به اعدام و بی‌درنگ تیرباران شدند و قلعه‌شان نیز تخریب شد.

 

در مورد باقرخان در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

کد خبر: ۳۴۳۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۷

nabzefanavari
ostanha
bato
farhangi
jahan
economic
sport
social
parliment