کلیات
شهربانو (با نامهای دیگر: جهانشاه، شهربانویه، شاه زنان) به اعتقاد برخی از شیعیان، شاهزاده ایرانی و دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانیان بود که در حمله اعراب به ایران که به شکست سپاه شاهنشاهی ایران و سقوط سلسله ساسانی انجامید، بهعنوان غنیمت جنگی به اسارت مسلمانان درآمد.
در منابع اسلامی
در قابوس نامه، روایت با سلمان فارسی آمیخته شده و بهگونهای دیگر بیان شده که: چون شهربانو، دختر یزدگردِ شهریار را اسیر بردند از عجم به عرب، امیرالمؤمنین عُمَر (فرمود) که وی را بفروشید. چون وی را بیع خواستندکردن امیرالمؤمنین علی فراز رسید؛ گفت:«قال رسول الله لیس البیع علی ابنا الملوک.»(یعنی نباید فرزندان شاهان فروخته شوند) چون وی این خبر بداد، بیع از شهربانو برخاست. (او را نفروختند) او را به خانه سلمان فارسی بنشاندند تا به شوی (شوهر) دهند. چون شوی بر او عرضه کردند، شهربانو گفت تا مرد را نبینم زن او نباشم. مرا بر منظرهای بنشینید و سادات عرب را بر من بگذرانید تا آنکه مرا اختیار افتد، شوی من باشد. در خانه سلمان وی را بر منظرهای بنشاندند و سلمان به برِ او بنشت و آن قوم را تعریف همی کرد که این فلانست و آن فلانست. وی (شهربانو) هر کسی را نقصی همی کرد تا امیرالمؤمنین عمر برگذشت. شهربانو پرسید:«این کیست؟» سلمان گفت:«امیرالمؤمنین عمر خطاب است.» شهربانو گفت:«مردی محتشم است و بزرگوار اما پیر است.» امیرالمؤمنین علی ع برگذشت شهربانو پرسید:«این کیست؟» سلمان گفت:«پسرعم (پسرعموی) پیغامبر ماست، علی ابن ابیطالب.» (شهربانو) گفت:«مردی سخت بزرگوار است، سزای منست اما بدان جهان از فاطمه زهرا شرم آید، ازین جهت نخواهم.» پسر امیرالمؤمنین حسن ابن علی ع برگذشت. شهربانو پرسید و گفت:«این درخور من است ولکن بسیار نکاح است، نخواهم.» تا امیرالمؤمنین حسین ع برگذشت. ازو پرسید، گفت:«شوی من این باید که باشد، که دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید و من هرگز شوی نکردهام.»
روایتهایی از این دست، در منابع متاخرتر مانند ربیع الابرار زَمَخشری، مناقب ابن شهر آشوب، وفیات الاعیانِ ابن خلکان، مُجمل التواریخ و القصص، تاریخ روضه الصفا و حبیب السیر آمدهاست.
دیدگاه تاریخی
قدیمیترین مآخذی که به این امر اشاره کردهاند و مادر علی بن الحسین ع را دختر یزدگرد سوم خواندهاند، تاریخ یعقوبی و فرق الشیعه نوبختی از آثار قرن سوم هجری هستند. تاریخ قم نیز این مسئله را بازگو میکند. از میان محدثین شیعه، محمد ابن یعقوب کلینی در اصول کافی و ابنبابویه در عیون الاخبار الرضا بدین روایت پرداختهاند.
به نوشته امیر معزی، هیچیک از تاریخنگاران باستان که به موضوع حمله اعراب به ایران و سرنوشت خانواده ساسانیان پرداختهاند، به ارتباط میان یکی از دختران یزدگرد سوم و حسین بن علی ع اشاره نکردهاند. ضمن اینکه محمد بن سعد بن منیع و ابن قتیبه مورخ ایرانی قرن سوم هجری مادر علی بن حسین ع را بردهای از اهالی ناحیه سند معرفی کردهاند. ویلفرد مادلونگ هم، هویت تاریخی شاهدخت شهربانو را رد کرده و آن را افسانه میداند.
آرامگاه
کوه بیبی شهربانو در جنوب تهران منتسب به شهربانو است و میگویند مقبره وی در آن مکان مخفی است. آرامگاه بیبی شهربانو در دامنه جنوبی کوه ری، با این عقیده که شهربانو، همسر امام حسین ع و مادر امام سجاد ع است توسط شیعیان زیارت میشود.
افسانهها
در تعزیه مجلس شهربانو چنین آمدهاست: چون حسین ع شهید میشود، ذوالجناح به خیمه آمده و شهربانو را به شهرری میبرد. شهربانو به اشتباه بهجای «یا هو»، «یا کوه» گفته و کوه از هم شکافته میشود.
بر اساس روایات عامه در آثار مصیبتخوانان همچون وقایع الایام میتوان یافت که در نبرد کربلا شهربانو به نزد حسین ع میرود و میگوید که:"من در اینجا زنی غریبم؛ تکلیفم چیست؟" حسین میگوید:"سوار ذوالجناح شو، هرجا مقدر است خواهی رسید."
ذوالجناح پرواز میکند و شهربانو را کوهی کنار شهر ری فرود میآورد. او از خدا یاری میخواهد اما از ترس مهاجمان، به جای اینکه بگوید «یاهو» میگوید «یاکوه». در دمی، کوه، دهان باز میکند و او را پناه میدهد اما گوشه چادرش بیرون میماند و این مجال را به دوستداران حسین ع میدهد تا به این راز پی ببرند و آنجا، مقبرهای برای شهربانو بسازند.