کلیات
کتاب علی (ع) از زبان علی(ع) را محمد محمدیان گردآوری کرده است. این کتاب زندگی و زمانه امیرالمومنین (ع) از زبان ایشان است.
درباره کتاب علی (ع) از زبان علی(ع)
با گذشت بیش از چهارده قرن از ظهور اسلام و اوضاع پرفرازونشیبی که مسلمانان پشتسر گذاشتهاند و اختلافها و جداییهای تأسفباری که در بین آنان رخ داده است، امروز بیش از هر زمان دیگر، نیازمند شناخت مجدد اسلام ناب و خالص هستیم.
البته این شناخت باید از چنین ویژگیهایی برخوردار باشد: از سرچشمههای زلال بهدست آید؛ موجب پیوند دلهای مسلمانان باشد؛ الفت و وحدت را به جوامع اسلامی بازگرداند؛ به محکمات اسلام تکیه کرده و به دلایل بینات مستند باشد؛ توان گذر از متشابهات و شبهات را داشته باشد؛ اطمینان و آرامش را برای مسلمانان به ارمغان آورد؛ ازسویی گذشته را بهدرستی تبیین کند و ازسوی دیگر چراغ راهی برای آیندهٔ مسلمانان باشد؛ زمینه را برای احیای تمدن باشکوه اسلامی فراهم سازد؛ ناظر به اصول و ریشهها باشد؛ اهداف و آرمانهای اصلی را عیان کند
و درعینحال، راه چارهای برای پیراستن خرافات و بدعتها و کژیها و انحرافها ارائه دهد.
برای دستیابی به چنین شناختی، راهی جدید وجود دارد که تجربهٔ آن برای جوامع اسلامی، مفید و سازنده خواهد بود. این کتاب سعی دارد اطلاعات جامع و دقیقی در اختیار مخاطبان قرار دهد.
خواندن کتاب علی (ع) از زبان علی(ع) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به درک زندگی امامان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب علی (ع) از زبان علی(ع)
در دامان رسول خدا (ص)
( من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، در روز سیزدهم رجب سال ۳۰ عامالفیل، در شهر مکه و در درون خانهٔ کعبه متولد شدم. پدرم ابوطالب، چندین فرزند داشت و ازنظر معیشت در تنگنا بود. خویشان نزدیک به یاری وی شتافتند و هرکدام سرپرستی یکی از فرزندان او را برعهده گرفتند. از آن میان، رسول خدا (ص) مرا برگزیدند تا همچون عضوی از خانوادهٔ آن حضرت، در کنار ایشان و خانوادهشان زندگی کنم.
پیامبر (ص) پسری نداشتند؛ اما تقدیر الهی چنان بود که از من، چونان فرزندشان نگهداری کنند و در رشد و تربیت من از هیچ لطفی دریغ نورزند و تمام مهر و عطوفتی که یک پدر به فرزندش دارد، برای من بهکار گیرند؛ تاآنجاکه)
رسول خدا (ص) مرا در دامان خویش مینشاندند و در آغوش میگرفتند و در بستر مخصوص خود جای میدادند. در کنار ایشان آرام میگرفتم و بوی خوش آن حضرت به مشامم میرسید. حتی گاه غذا را لقمهلقمه در دهانم میگذاشتند. هرگز دروغی در گفتار من و خطایی در رفتار من مشاهده نکردند.
از لحظهای که رسول خدا (ص) را از شیر گرفته بودند، خداوند گرامیترین فرشتهاش را مأمور تربیت وی کرده بود تا او را همواره به راههای کرامت و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند. من نیز همواره با رسول خدا (ص) بودم، همچون فرزندی که همیشه در کنار مادر است. آن بزرگوار نیز هر روز درس جدیدی از اخلاق نیکو به من میآموختند و از من میخواستند که در گفتار و رفتار، از ایشان پیروی کنم.
رسول خدا (ص) هر سال، چندماهی را در غار «حراء» سپری میکردند. در آن ایام، تنها من بودم که با ایشان ملاقات میکردم و درطول این مدت، جز من، کسی ایشان را نمیدید.