کلیات
حدفاصل غرب خیابان سئول و شرق بزرگراه کردستان امروزی، همان محدوده ونک ارامنه است که در دوران محمدشاه قاجار با مهاجرت 13 خانواده ارمنی به ونکآباد شد. با ورود خانوارهای ارمنی به ونک، قلعهای در نزدیکی زمینهای کشاورزی ساخته شد که تا یکی دو سال پیش هم بقایای گلی یکی از 4برج نگهبانی آن در غرب باشگاه آرارات و در انتهای کوچه امید وجود داشت. زمانی از قصه ساخت قلعه ارامنه ونک میگوید: «از آنجایی که محل زندگی این کشاورزان در خارج از محدوده روستایی امنیت پایینی داشت، قلعهای برای سکونت آنها ساخته شد. در واقع به دلیل نبود امنیت، ساخت این قلعهها بهویژه در محدوده جنوب تهران و بلوک غار رایج بود تا کشاورزان و خانوادههایشان علاوه بر نزدیکی به زمینهای کشاورزی، محل امنی برای سکونت داشته باشند. قلعه ارامنه ونک هم مثل همه آن قلعهها یک حیاط مرکزی و 4 برج نگهبانی مدور در 4طرف داشت که دورتادور آن اتاقکهایی برای سکونت خانوادهها ساخته شده بود. نهری از رود اوین از مرکز قلعه ارامنه میگذشت و آب ساکنان قلعه را تأمین میکرد. هرچند مدتی پس از ساخت قلعه، شاخهای از قنات قاسمخانی هم در حیاط این قلعه مظهر پیدا کرد.» قلعه ارامنه هم مثل همه قلعههای کشاورزان، قوانین و مقررات خاصی داشت. زمانی میگوید: «تعداد خانوادههای ساکن در قلعه ارامنه در دوره پهلوی به 50 خانوار هم رسید. در دهه 40 یا همان سالهای پایانی عمر قلعه جمعیت آن به 200 نفر هم رسیده بود. در این قلعهها برای حفظ امنیت خانوادهها و محصولات کشاورزی، قوانین خاصی حکمفرما بود. مقرراتی مثل باز شدن در قلعه در ساعات اولیه صبح و همزمان با شروع کار کشاورزی و بسته شدن آن در یک زمان معین و نگهبانی منظم ساکنان قلعه در هر 4 برج و بررسی دقیق ورود و خروجها به قلعه.»
اگرچه اکنون از قلعه محله ونک ارامنه خبری نیست اما کلیسای میناس مقدس در تقاطع کوچه امید و خیابان مهتاب، یادگاری از آن قلعه خاطرهانگیز است. کلیسایی که ماجرای ساخت آن با قصه مهاجرت و سکونت آن 13 خانواده ارمنی به ونک گره خورده است. زمانی میگوید: «به تدریج پس از افزایش جمعیت ساکنان قلعه، آنها برای برگزاری مراسم آیینی خود به فکر ساخت یک مکان مذهبی افتادند. اما برای ساخت کلیسا و اجرای مراسم آیینی نیاز به کتاب مقدس داشتند. در روزهایی که به دلیل چاپ سنگی کتاب، پیدا کردن کتاب مقدس مسیحیان در تهران دوره قاجار دشوار بود، 2نفر از اهالی قلعه به نامهای خوداقلی هوسپیان و گالوس هوسپیان راهی شهر خرقان شدند و با آیینی خاص کتاب مقدس را با خود به ونک آوردند.» شاه قاجار برای ساخت کلیسا به کمک ارامنه ساکن قلعه آمد. زمانی ادامه میدهد: «گفته میشود ناصرالدین شاه قاجار هم مبلغی را برای ساخت کلیسا در اختیار کشاورزان قلعه قرار داد. همچنین میرزا یوسف خان مستوفی الممالک که در آن دوران مالک زمینهای ونک بود، قطعه زمینی در حوالی قلعه به کشاورزان بخشید تا کار ساخت کلیسا را شروع کنند. مستوفی الممالک، صلیبی را که روی آن عبارت مستوفی الممالک ونک فی شهر ذیقعده الحرام 1288 حک شده بود به نشان یادبود به کلیسای میناس هدیه کرد.» طولی نکشید که کلیسای میناس مقدس به دست کشاورزان ساکن قلعه ارامنه بنا شد. اگرچه بنای امروزی کلیسا بازسازی شده اما هنوز هم ساکنان قدیمی محله را با خود به روزهای پرخاطره گذشته میبرد.
در قلعه ارامنه ونک هم به رسم همه قلعههای کشاورزان تهران، کدخدایی برای سر و سامان دادن به امور قلعه انتخاب میشد. از میان همه کدخدایان قلعه ارامنه ونک، شاید نام «میکائیل هارطونیان» به دلیل ثبت و ضبط خاطرات و وقایعی که در طول سالیان بر این قلعه قدیمی گذشت، بیش از دیگران در مرکز توجه است. خاطرات متعددی که اشاره به آنها خالی از لطف نیست. زمانی یکی از این خاطرات را که به دوران جنگ جهانی دوم و ورود نیروهای متفقین به ایران اشاره دارد تعریف میکند: «آن روزها همزمان با وقوع جنگ جهانی دوم، وضع اقتصادی ایران هم مثل بسیاری از کشورهای جهان مساعد نبود و قحطی فراگیر مشکلات زیادی به بار آورده بود. در خاطراتی که نوادگان هارطونیان از او نقل کردهاند، آن روزها ساکنان قلعه 250 تومان از اعانات جمعآوری شده کلیسا را به اهالی روستاهای اطراف بخشیدند تا با تهیه مایحتاج از این روزهای سخت عبور کنند.» در میان خاطرات کدخدای قلعه، ماجراهای جالب دیگری هم دیده میشود. از جمله ساخت یک اتاقک مخفی در حیاط کلیسای میناس که کاربرد خاصی داشت. زمانی میگوید: «میگویند یکبار نیروهای متفقین به دروازه قلعه رسیدند و از کشاورزانطلب آذوقه و جای خواب کردند. اگرچه ساکنان قلعه به نیروهای متفقین اجازه ورود ندادند اما آن روز کمی آب و غذا در اختیار سربازان گذاشتند. پس از آن، اهالی قلعه که دیگر احساس خطر کرده بودند، اتاقکی مخفی برای حفظ مایحتاج خود در محوطه کلیسا ساختند تا حاصل تلاش روزمره آنها به دست نیروهای متفقین نیفتد.»