کلیات
مونا حیدری متولد سال ۱۳۸۳ بود که در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ توسط همسرش به طرزی فجیع به قتل رسید. او مشهور به غزل حیدری، دختر نوجوان ایرانی اهل اهواز بود. او در کودکی ازدواج کرد و توسط شوهر و برادر شوهرش در سن ۱۷ سالگی به قتل رسید.
انتشار ویدئویی از شوهر مونا حیدری در حالی که سر بریدهٔ همسرش را در میدان کسایی در منطقهٔ خشایار شهر اهواز میچرخاند بازتاب وسیعی در رسانههای داخلی و خارجی و جامعهٔ ایران داشت.
مادر قاتل (سجاد حیدری) علت اقدام به قتل را تحریک غیرت و مردانگی پسرش از سوی اطرافیان اعلام کرد و گفت که پس از فرار همسر پسرش از ایران، اطرافیانِ پسرش «چپ و راست غیرت و مردانگی او را تحریک میکردند». او دربارهٔ دلیل گرداندن سر بریده غزل (مونا) گفت: «سجاد در هر محله و خیابانی که به او انگ بیغیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه بگوید: من آدم بیغیرتی نیستم.»
مونا (غزل) حیدری بر اساس اظهارات منتشر شده، در ۱۲ سالگی به اجبار خانواده با پسر عمویش سجاد حیدری ازدواج کرد. آنها یک پسر سه ساله داشتند. بر طبق این اظهارات «مونا حیدری همواره تحت خشونت خانگی بود و هربار که دربارهٔ طلاق حرف زد و از آزارهای همسرش گفت، او را قانع کردند که باید به خاطر فرزندش زندگیاش را ادامه بدهد؛ اما عاقبت مونا قید همه چیز را زد و فرار کرد.»
این فرد آگاه میگوید، از ماجرای فرار مونا حیدری به ترکیه دو روایت مختلف وجود دارد: «برخی میگویند، او در فضای مجازی با مردی اهل سوریه که ساکن ترکیه بود، آشنا شد و با وعدهٔ رهایی از زندگی دشواری که داشت، با برداشتن مقداری پول و طلا راهی ترکیه شد؛ اما آنجا هم مرد همراهش بعد از اینکه پول و طلاهای او را گرفت، رهایش کرد و مونا شش ماه بعد از ترک خانه، به ناچار با برادرش تماس گرفت و گفت پشیمان است و میخواهد برگردد. بعضیها هم میگویند فردی که مونا با او از خانه فرار کرده، همشهری او بوده و رهایش کردهاست.
۱۶ بهمن ۱۴۰۰، برادر سجاد حیدری، پیکرِ بیسرِ مونا را در پتو پیچید و در منطقهای دیگر رها کرد. سجاد حیدری شوهر مونا حیدری با لباس سیاهرنگ در حالیکه در یک دست قمه داشت و در دست دیگرش سر بریدهٔ همسرش، در میدان کسایی شهر اهواز قدم زد.
دادستان اهواز در رابطه با قتل حیدری، از بازداشت همسر و برادر همسر او خبر داد و گفت: «این خانم جوان به کشور ترکیه فرار کرده و از آنجا یکسری تصاویر را برای همسر خود ارسال کرده بود که این تصاویر سبب تحریک احساسات همسر وی شدهاست.»
روایت پدر غزل حیدری
پدر غزل حیدری در گفتگویی با خبرنگار خبرگزاری فارس گفت: «هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود، دعوای زن و شوهری بین آنها پیش میآمد و گاهی به خانهٔ ما به حالت قهر میآمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگی اش برمیگشت. شما میدانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تا کنون غزل تقاضایی برای طلاق نکرده بود.»
پدر غزل در مورد دیدار با دخترش در ترکیه گفت: «من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. جریان ترکیه آمدنش را که سؤال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شدهاست.»
او این افرد را قاچاقچیهایی معرفی میکند که عبد جمونگ (مرد سوری) به آنها پول پرداخت کرده بود. وی اظهار میدارد که عبد جمونگ از ترس دولت ترکیه غزل را عقد کرده و برایش عروسی گرفته بود. به گفتهٔ پدر غزل، عبد جمونگ از طریق ارسال عکس برای خانواده و همسر غزل آنها را عصبی میکرد و به سجاد (همسر غزل) میگفت: «یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند.»
پدر غزل میافزاید: «دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمیگردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار ۱۵۰ میلیون تومان و بار دیگر ۱۶ میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.»
پدر غزل حیدری دربارهٔ ورودشان به ایران تا زمان کشته شدن دخترش چنین گفت:
«پس از تأیید ورود قانونی غزل به ایران از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مأمور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفت کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم. غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند. غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم. همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانهٔ ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود.»
روایت شاهدان روز حادثه
یکی از مغازهدارانی که شاهد گرداندن سرِ بریده شدهٔ غزل حیدری در میدان کسایی اهواز بوده، دربارهٔ روز حادثه گفت:
«در حال کار بودیم که دیدیم یک ماشین سر میدان ایستاد و مردی پیاده شد و سر بریدهٔ دختری در دستش بود. بعد شنیدیم که جنازهٔ دختر را در خیابان ناصرخسرو انداخته و سرش را به میدان کسایی آورده و گرداندهاست. سه روز است که ما کسبه این میدان نه میتوانیم بخوابیم نه حتی غذا بخوریم.»
یک فرد دیگر که از تعمیرکاران شاغل در این محله است نیز اظهار داشت که آن صحنه از یادش نمیرود و هنوز حال خوبی ندارد. به گفتهٔ او، مردم این منطقه پس از دیدن چنین صحنهای از نظر روحی بسیار آشفته شدهاند: «همه ما وقتی شب به خانه میرویم، لرز میکنیم.»
توقیف پایگاه خبری رکنا
بعدازظهر روز ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ خبر و تصاویر مربوط به قتل مونا حیدری توسط پایگاه خبری رکنا برای نخستینبار منتشر شد. اداره کل مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی صبح روز ۱۷ بهمن اعلام کرد که به دلیل «انتشار تصاویر و مطالب مغایر با عفت عمومی» و انعکاس حوادث به نحوی مغایر با «بهداشت روانی جامعه»، به این پایگاه خبری تذکری کتبی ارسال کردهاست. ساعاتی بعد برخی خبرگزاریها به نقل از ایمان شمسایی، مدیر کل این سازمان زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گزارش داد هیئت نظارت بر مطبوعات خبرگزاری رکنا را به دلیل «انتشار تصویری دردناک از یک بانوی مقتول اهوازی و برهم خوردن فضای روانی جامعه» توقیف کردهاست.
حکم قاتل
۲۸ دی ۱۴۰۱ سخنگوی قوه قضاییه در رابطه با حکم قاتل و معاونش به رسانه ها گفت: اولیای دم متوفی یا مقتوله اعلام گذشت کردند و با توجه به قابل گذشت بودن این قسمت از اتهام در موردی که واجد جنبه خصوصی این پرونده است، منتهی به صدور قرار موقوفی تعقیب شده است اما جنبه عمومی جرم باقی است و بر این اساس از لحاظ جنبه عمومی جرم متهم ردیف اول از حیث مباشرت در قتل عمدی به تحمل ۷ سال و نیم حبس تعزیری و از حیث جنبه عمومی ایراد ضرب و جرح عمدی به ۸ ماه حبس محکوم شده است.
وی افزود: رای قطعی است و قطعیت یافته است. متهم ردیف دوم نیز به ۴۵ ماه حبس تعزیری از باب معاونت در قتل عمدی محکوم شده است. متهمان در زندان هستند.