کلیات
در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز
بزرگداشت فردوسی نامگذاری شدهاست. هر سال در این روز آیینهای بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی برگزار میشود؛ شاعر بزرگی که سال ۳۱۹ شمسی در در روستای باژ از توابع طبران طوس خراسان متولد شد و شهرت جهانی خود را به خاطر كتاب شاهنامه به دست آورد كه سرودن آن را از دوران جوانی آغاز كرد.
به گفتهی فردوسی، سرودن شاهنامه، سی سال طول كشيد. اين اثر جاويدان فردوسی كه در شمار بهترين آثار حماسی عالم است، در حدود پنجاه هزار بيت دارد و تاكنون به زبانهای مختلف دنيا ترجمه شده است.
زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
استاد بزرگ بی بدیل،
حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است.
مولد او قریه باژ از راء ناحیه طابران (یا: طبران) طوس بود، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست، فردوسی در آن دِه در حدود سال ۳۲۹ – ۳۳۰ هجری، در خانوادهای از طبقه دهقانان چشم به جهان هستی گشود.
چنان که میدانیم "دهقانان" یک طبقه از مالکان بودند که در دورهی ساسانیان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی) در ایران زندگی میکردند و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه کشاورزان و اشراف درجه اول را تشکیل میدادند و صاحب نوعی "اشرافیت ارضی" بودند.
زندگانی آنان در کاخهایی که در اراضی خود داشتند میگذشت. آنها به وسیلهی "روستاییان" از آن اراضی بهره برداری مینمودند و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همکاری داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدریج بر اثر فتنهها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند.
اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی، تعصب و سختگیری خاص میکردند و به همین سبب است که هر وقت در دورهی اسلامی کسی را "دهقان نژاد" میدانستند مقصود صحت نژاد ایرانی او بود و نیز به همین دلیل است که در متون فارسی قرون پیش از مغول "دهقان" به معنی ایرانی و مقابل "ترک" و "تازی" نیز استعمال میشده است.
فردوسی به خاطر تعلق به این طبقه از جامعه، از تاریخ ایران وسرگذشت نیاکان خویش آگاهی داشت، به ایران عشق میورزید، به ذکر افتخارات ملی علاقه داشت. وی از خاندانی صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و به قول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله، در دیه باژ «شوکتی تمام داشت و به دخل آن ضیاع از امثال خود بی نیاز بود».
ولی این بی نیازی پایدار نماند؛ زیرا او همه سودهای مادی خود را به کناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را در خطر نیستی و فراموشی یافت زندگی خود را به احیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت.
از تهیدستی نیندیشید، سی سال رنج برد، و به هیچ روی، حتی در مرگ پسرش، از ادامه کار باز نایستاد، تا شاهنامه را با همهی رونق و شکوه و جلالش، جاودانه برای ایرانی که میخواست جاودان باشد، باقی میگذارد «که رحمت بر آن تربت پاک باد».
فردوسی ظاهراً در ابتدای قتل دقیقی (حدود ۳۶۷- ۳۶۹ ه) به نظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود، مثل داستان "بیژن و گرازان"، که بعدها آنها را در شاهنامهی خود گنجانید و گویا این کار را حتی در حین نظم شاهنامه ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه میداد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در میآورد.
اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبتا روشن و آشکاری است. مثل داستان سیاوش که در حدود سال ۳۸۷ ه. سروده شده و نظم داستان نخجیر کردن رستم با پهلوانان در شکارگاه افراسیاب که در ۳۸۹ شروع شد.
غاز نظم شاهنامه
اما نظم شاهنامه، یعنی شاهنامهای که در سال ۳۴۶ هجری به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنبالهی اقدام دقیقی شاعرست در همین مورد. دقیقی بعد از سال ۳۶۵ که سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود، به امر او شروع به نظم شاهنامه ابومنصور کرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آن را به نظم در نیاورده بود که به دست بندهای کشته شد.
بعد از شهرت کار دقیقی در دههی دوم از نیمهی دوم قرن چهارم و رسیدن آوازهی آن و نسخهای از نظم او به فردوسی، استاد طوس بر آن شد که کار شاعر جوان دربار سامانی را به پایان برد.
ولی مأخذی را که دقیقی در دست داشت مالک نبود و میبایست چندی در جست و جوی آن بگذراند. بر حسب اتفاق یکی از دوستان فردوسی در این کار وی را یاری کرد و نسخهای از شاهنامه منثور ابومنصوری را بدو داد و فردوسی از آن هنگام به نظم شاهنامه دست یازید، بدین قصد که کتاب مدون و مرتبی از داستانها و تاریخ کهن ترتیب دهد.
تاریخ این واقعه، یعنی شروع به نظم شاهنامه، صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از قرائن متعددی که از شاهنامه مستفاد میگردد و با انطباق آنها بر وقایع تاریخی، میتوان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوری را به وسیله استاد طوس سال ۳۷۰ – ۳۷۱ هجری معلوم کرد.
این کار بزرگ، خلاف آنچه تذکره نویسان و افسانه سازان جعل کرده اند، به امر هیچ یک از سلاطین، خواه سامانی و خواه غزنوی، انجام نگرفت بلکه استاد طوس به صرافت طبع، بدین مجاهدت عظیم دست زد و در آغاز کار فقط از یاوری دوستان خود و یکی از مقتدرین ایرانی نژاد محلی در طوس بهرهمند شد که نمیدانیم که بود، ولی چنانکه فردوسی خود میگوید او دیری نماند و بعد از او مردی دیگر، هم از متمکنان و بزرگان محلی طوس، به نام "حیی" یا "حسین" بن قتیبه، شاعر را زیربال رعایت گرفت و درامور مادی، حتی پرداخت خراج سالانه، یاوری نمود، و مردی دیگر به نام "علی دیلمی" هم در این گونه یاوریها شرکت داشت. اما اینان همه از یاوران و دوستان و بزرگان محلی طوس یا ناحیه طابران بودند و هیچ یک پادشاه و سلطان نام آوری نبودند.
تذکره نویسان در شرح حال فردوسی نوشته اند که او به تشویق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت. علت این اشتباه آن است که نام محمود در نسخه موجود شاهنامه، که دومین نسخه شاهنامه فردوسی است، توسط خود شاعر گنجانیده شد و نسخه اول شاهنامه (که منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوری)، موقعی آغاز شده بود که هنوز ۱۹ سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه خود را به پادشاهی لازم میشمرد ناگزیر به درگاه آل سامان، که خریدار این گونه آثار بودند، روی مینمود نه به درگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود.
محمود ترکزاد غزنوی نه تنها در ایجاد شاهنامه استاد طوس تأثیری نداشت بلکه قصد قتل گوینده آن، به گناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع را داشت.
اتمام اولین نسخه شاهنامه
گفتیم که فردوسی، مدتی پیش از به دست آوردن نسخهی شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، در دوران جوانی و پیش از چهل سالگی، سرگرم نظم بعضی از داستانهای قهرمانی بود و بنا بر شرحی که گذشت در حدود سال ۳۷۰-۳۷۱ هجری نسخه شاهنامه منثور ابومنصوری را به یاری یکی از دوستان طوسی خود به دست آورد و به نظم آن همت گماشت، و پس از سیزده یا چهارده سال، در سال ۳۸۴ یعنی ده سال پیش از آشنایی بادربار محمود غزنوی، آن را به پایان رسانید. تاریخ مذکور درپارهای از نسخ قدیمی شاهنامه دیده میشود.
در ترجمهای که فتح بن علی بنداری اصفهانی به حدود سال ۶۲۰ – ۶۲۴ از شاهنامه به عربی ترتیب داد، باز تاریخ ختم شاهنامه سال ۳۸۴ است.
به مـاه سفنـدار مـذ روز اَرد
سـرآمــد کنـون قصــه یـزد گــرد
بنـام جهـان داور کـرد گار
زهجرت سه صدسال وهشتاد و چار
مقایسه ترجمه البنداری با شاهنامه معمول، این نکته را بر ما روشن میکند که بسیاری از مطالب موجود در شاهنامههای متداول در آن ترجمه موجود نیست. از اینجا دریافت میشود که نسخه مورد استفاده البنداری کوتاهتر و مختصرتر بود.
وصف فردوسی
سرودههای فردوسی نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر مورد پژوهش و بررسی و در دانشگاههای شناختهشدهی دنیا مانند دانشگاه کمبریج انگلستان و دیگر دانشگاههای اروپایی و آمریکایی مورد مطالعه قرار گرفته است و تازهترین پژوهشها دربارهی شاهنامه در مرکز مطالعات خاورمیانه و اسلامی دانشگاه کمبریج منتشر شده است. در میانهی نوروز ۱۳۸۵ برگردان تازهای از شاهنامه به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شد. «دیک دیویس» پدیدآورندهی این نسخه جدید که پروفسور زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اوهایوی آمریکا و عضو انجمن سلطنتی ادبیات است با ارائهی این برگردان نوین، نوروز ایرانی را جشن گرفت.
فردوسی در بيان افكار و نقل معانی و رعايت سادگی زبان، صراحت و روشنی سخن، انسجام، استحكام و متانت كلام در درجهای از قدرت است كه كلامش همواره در ميان استادان، نمونهی اعلای فصاحت و بلاغت شمرده شده و به منزلهی سخن سهل و ممتنع تلقی شده است.
فردوسی سخنسرایی وطنپرست و در میهنخواهی استوار بود. این باور پایدار او از جای جای شاهنامه و به ویژه از شور فردوسی در ستایش ایران و نژاد ایرانی به خوبی آشکار است. او از تاریخ نیاکان خود و داستانها و افسانهی شاهان و تاریخ ایران آگاهی و یا به دانستن آنها شوق و دلبستگی فراوان داشت. و به همین سبب است که به این کار بزرگ دست زد و تا هنگامی که گرفتار فقر و تهیدستی نگشت، یعنی مال و ثروت نیاکانی را بر سر کار شاهنامه نگذاشت، به دربار شاهان و جایزههای ایشان چشم نداشت. فردوسی در سرودن شاهنامه، گذشته از انگیزهی وطنخواهی و باورهای میهنی، کمابیش پشتیبانانی داشته است. او خود از چند تن یاد کرده است که ایشان به گونهای در برانگیختن او کوشیدهاند. یکی از آنان که بیش از همه مورد ستایش اوست، کسی است از بزرگان و فرمانروایان آن روزگار که فردوسی ویژگیهایش را برمیشمارد، اما آشکارا نام او را نمیگوید.
به نظر فروغی از ویژگیهای فردوسی پاکی زبان و عفت اوست. در تمام شاهنامه یک واژه و یا یک عبارت مستهجن دیده نمیشود و پیداست که فردوسی بر خلاف بسیاری از شاعران، از آلوده کردن خود به هزل و زشتیها کنارهگیری داشته است و هر جا که به فراخور داستانسرایی مطلب شرمآمیزی میبایست نقل کند بهترین و نازکترین عبارتها را برای آن یافته است. عفتخواهی فردوسی به اندازهای است که در داستانهایی هم که به فراخور طبیعت بشری بیاختیار رخ میدهد، نمیپسندد که پهلوانان او گرفتار نفس شده و از حدود مشروع فراتر رفته باشند.
هیچکس به اندازهی فردوسی باورمند به خرد و دانش نبوده و تشویق به اندوختن دانش و هنر نکرده است. فردوسی مانند خیام در اشعارش به کوتاهی زندگانی افسوس میخورد و بیان حیرانی میکند که انسان برای چه آمدهاست و کجا میرود و پس از این زندگی چه خواهد شد.
برای بزرگداشت مقام اين شاعر و سخنسرای نامی، روز ۲۵ ارديبهشت هر سال به نام حكيم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری شده است تا فرصتی فراهم شود كه علاوه بر شناساندن اين شخصيت بزرگ ادبی به اقشار مختلف مردم، زمينهی حفظ اين گنجينه و ميراث غنی در همگان به وجود آید.
ایرنا عکس متفاوتی از حدادعادل در حاشیه مراسم بزرگداشت فردوسی منتشر گرد.
کد خبر: ۱۱۱۸۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۵
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی" زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی و درگذشتهی پیش از ۳۹۷ خورشیدی" سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران است.روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی نامگذاری شده است.
کد خبر: ۱۱۱۸۸۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۵
کد خبر: ۶۹۴۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۵