در مورد زندگی مشترک در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

باورم نمی شد که همسرم مرا مثل یک حیوان بفروشد ،توفکربودم که دیدم هرچهار نفری دارندمثل گرگ به من حمله می کنند من هم که شدیدا هم وحشت کرده وهم ترسیده بودم جیغ می کشیدم .بعد از مدتی کوتاه از جیغ وداد من واز شانس من ویاری خدا بعد از پاره شدن لباس من و یکی از آن جوانان ماشین پلیس که از آن کنار ساختمان خرابه می گذشت متوجه می شود وبه دادم رسیده وآن چهار جوان را هم دستگیر می کند.
کد خبر: ۱۳۳۸۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۰۹/۱۱

تبلیغات در تابناک صفحه خبر
اینترنت پیشگامان