اظهارات تأمل برانگیز رئیس جمهور ترکیه درباره ثبت «مثنوی معنوی» و سایر آثار مولانا جلال الدین به عنوان میراث مشترک ترکیه و افغانستان در شرایطی مطرح شده که به نظر میرسد، این تعابیر بیش از آنکه برآمده از منطق باشد، یک واکنش شتابزده به تصمیم برخی مسئولان ایرانی است که در ایران نیز نقد شد و منطق ایجاب میکند، همه کشورهای فارسیزبان در ثبت میراث مولوی دخیل باشند.
به گزارش «تابناک»؛ محمداشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان در دیداری که روز پیشین ـ پنجشنبه 27 خرداد ـ با مولودچاووش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه در کاخ ریاست جمهوری افغانستان داشت، گفت: مولانا جلال الدین محمد بلخی افتخار مشترک دو کشور است و ما آماده هستیم که مثنوی معنوی و سایر آثار مولانا را به عنوان میراث مشترک افغانستان و ترکیه در سطح بینالمللی به ثبت برسانیم.
اظهارات رئیس جمهور افغانستان را میتوان در کنار گفتههای سایر مسئولان این کشور قرار داد؛ از جمله اظهارات وزیر امورخارجه افغانستان در دیدار با همتای ترکیهایاش که درباره ثبت مشترک میان ایران و ترکیه، خواستار ارایه توضیحاتی از سوی ترکیه شد؛ اما مولود چاووش اوغلو، وزیر امورخارجه ترکیه از این موضوع اظهار بیاطلاعی نموده و به مسئولین دستور داده بود تا موضوع را پیگیری کرده و ملاحظه افغانستان به عنوان زادگاه مولانا جلالالدین محمد بلخی را در این زمینه در نظر بگیرند.
پیش از این دو موضعگیری نیز، نصیر احمد اندیشه سرپرست و معاون اداری و مالی وزارت امور خارجه افغانستان در دیدار با پتریشیا مک فلپس نماینده یونسکو در افغانستان با ابراز نگرانی از توافق ایران و ترکیه، گفته بود: هرگاه قرار باشد این اثر شناخته شده ادبی و شاهکار عرفانی مولوی، ثبت میراث جهانی سازمان یونسکو شود، واقعیت تاریخی زادگاه خداوندگار بلخ نباید نادیده گرفته شده و پیوند مولانای بزرگ با افغانستان فراموش شود.
البته در میان، اظهارات مسئولان افغانستان، موضعگیری رئیس جمهور این کشور از دیگران تندتر بوده، چون کوشیده اساساً ایران را از این معادله حذف کند و ثبت آثار مولانا را به عنوان اقدام مشترک افغانستان و ترکیه -زادگاه و آرامگاه- در نظر بگیرند، حال آنکه اساساً حذف ایران از این قاعده از منطق به دور است و در این ارتباط، چند نکته اساسی قابلیت تذکر به محمداشرف غنی را دارد.
نخست اینکه، اساساً افغانستان کوچکترین توجهی به مولانا و میراث مولوی نداشته و اگر حال که ایران به دنبال ثبت میراث این شاعر پارسی زبان افتاده، افغانستان به دنبال حضور در این قاعده است. در مقابل لااقل ترکیه مجموعهای در خور برای مولانا حفظ کرده و بهره برداری فرهنگی و حتی اقتصادی قابل توجهی از مولانا میکند. با این حال اینکه افغانستان تاکنون نمیدانسته چنین میراثی داشته، دلیلی نمیشود که در این ثبت حضور نداشته باشد، اما نمیتواند به دنبال حذف ایران به عنوان بستر فرهنگی زندگی و اشعار مولانا در قاعده ثبت باشد. حتی تاجیکستان به عنوان یک کشور دارای ریشه فارسی نیز حق دارد، در این ثبت مشارکت کند.
دوم آنکه، زبان قالب در آثار مولوی فارسی مرسوم در ایران است و نه پشتو یا دری و در واقع نه مردمان ترکیه و نه بسیاری از مردمان افغانستان اساساً توان خواندن و درک مفاهیم ظاهری مثنوی معنوی را ندارند اما با توجه به آنکه ادبیات عرفانی و پیچیده این شاعر بزرگ مشابه ادبیات مرسوم فارسی ایران است، اکثر مردم ایران توان خواندن این اشعار و درک کلی مفاهیم این اشعار را دارند؛ بنابراین، کوچک ترین تلاش برای حذف ایران از پروسه ثبت «مثنوی معنوی» و سایر آثار مولوی شبیه به یک شوخی است.
و در پایان اینکه، حقیقت این است که افغانستان در گذشته نه چندان دور، بخشی از ایران بود و اگر لوله توپ انگلیس به سمت ایران نشانه گرفته نشده بود و شاهان ایرانی اندکی کفایت داشتند، افغانستان از ایران تجزیه نمی شد و رئیس جمهور محترم افغانستان، اکنون یکی از شهروندان ایرانی محسوب میشود؛ بنابراین، اظهاراتی که نشان از تلاقی با ایران به عنوان قلب «ایران بزرگ» دارد، به خصوص در حوزه فرهنگی، چندان منطبق با واقعیات موجود نیست.
در چنین بستری انتظار میرود، مسئولان فرهنگی ایران، افغانستان، تاجیکستان و ترکیه در نشست مشترکی به توافق لازم برای ثبت آثار مولوی در یونسکو بپردازند و میراثی را که بخشی از آن در این کشورها ریشه دارد و تأثیرات جهانی داشته، منجر به ایجاد اختلافات در این کشورها نشود؛ رویکردی که انتظار میرود مسئولان ارشد افغانستان نیز در آن مشارکت داشته باشند.