تحولات جهان عرب، هم از بعد «منافع» و هم از بعد «ارزشها»، برای ایران مهم است. از لحاظ منافع، مسائل عمدتاً بر محور جابجایی حکومتها و تأثیرات آن بر روابط دوجانبه و ثبات منطقهای، معادلات مربوط به توازن قدرت و نقش بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و به طور کلی، منافع اقتصادی و سیاسی است. از لحاظ ارزشها هم این تحولات به لحاظ پیروی از شعارهای انقلاب اسلامی، عمدتاً بر محور حمایت از جنبشهای مردمی، مبارزه با نقش بیگانگان در منطقه و تحقق «وحدت اسلامی»، دارای اهمیت است. از آغاز بروز این تحولات، تلاش اصلی سیاست خارجی ایران، چگونگی برقراری تعادل بین تأمین «منافع» و پیگیری خواستههای «ارزشی» بوده است.
تحولات جهان عرب و ایرانتحولات جهان عرب از لحاظ تأثیرگذاری بر منافع و ارزشهای ایران، به سه دسته تقسیم میشود:مصر، لیبی، تونس و یمندر اینجا نگاه ایران، بیشتر مبتنی بر تأمین «منافع» بوده است؛ البته مورد مصر با بقیه فرق میکند و از اهمیت بیشتری برای ایران برخوردار است. مصر کشوری با اهمیت ژئواستراتژیک، جمعیت بسیار، برخورداری از فرهنگ، تاریخ و هویت قوی، جامعه پویا و در نتیجه یک بازیگر مهم در جهان عرب و جهان اسلام است.
ایران خواهان تقویت روابط با حکومت آینده مصر، اعم از حکومت ملی یا اسلامگراست. مهمترین مسأله برای ایران، خروج مصر از رهبری ائتلاف ضد ایرانی در جهان عرب، همانند رژیم مبارک ـ که تحت استراتژی آمریکا و اسرائیل بود ـ است.
بیتردید، توسعه روابط ایران با یک مصر قدرتمند، تأثیرات زیادی بر معادلات سیاسی ـ امنیتی منطقهای به سود ایران خواهد داشت.
تقویت روابط دوجانبه با مصر، به نوع نگاه حکومت آینده آن کشور به نقش منطقهای ایران بستگی دارد. بی گمان برای حکومت جدید مصر، برقراری روابط متعادل و نزدیک با ایران، یعنی یکی از قدرتمندترین کشورهای غیرعرب منطقه و مهمترین بازیگر حوزه خلیج فارس، از لحاظ توازن قدرت منطقهای و معادلات جهانی دارای اهمیت زیادی است. این تحول میتواند موضع مصر را در روابط با رژیم اسرائیل، در دو جهت روند صلح اعراب و اسرائیل و خلع سلاح عمومی هستهای در خاورمیانه تقویت کند.
در همین چهارچوب، بر خلاف تصور بیشتر در غرب، تقویت نقش اسلامگراها و اخوانالمسلمین، که مدل متفاوت ایدئولوژیکی از اسلام در مقایسه با مدل ایران ـ که مبتنی بر «وحدت اسلامی» است ـ ارایه میدهند، الزاماً به معنای تقویت روابط ایران و مصر نیست. از این لحاظ، اولویت سیاست خارجی ایران، همان گونه که وزیر امور خارجه ایران، علیاکبر صالحی اعلام کرده، مبتنی بر تقویت منافع، احترام متقابل و بر پایه منافع ملی با مصر است.
درباره لیبی، نگاه ایران متفاوت است. ایران و لیبی در گذشته روابط محتاط و واقعگرایانهای را تنظیم کرده بودند. قذافی به ایران در جنگ با عراق کمک کرد، ولی موضوع ناپدید شدن امام موسی صدر، یکی از رهبران برجسته شیعی در ١٩٧٨، همچنان از لحاظ ارزشی برای ایران مهم است؛ اما سیاست کلی ایران، حمایت از جنبشهای مردمی در لیبی است.
البته یک چالش مهم برای ایران، دخالت نیروهای ناتو و غربی در بحران لیبی است. از نظر ایران، اتصال امنیت منطقه به امنیت بینالمللی و توجیه حمله پیشگیرانه برای حفظ ارزشهای دمکراتیک همچون دمکراسی یا مبارزه با تروریسم و غیره، دست قدرتهای غربی را برای تفسیر گسترده در بهره از زور و در بعضی موارد، برای تأمین منافع خود در بدبینانهترین حالت و حفظ ارزشهای غربی در خوشبینانهترین حالت، بازمیگذارد.
در این راستا، حمله به افغانستان و تداوم حضور خارجیها با توجیه اتصال امنیت افغانستان به امنیت جهانی، با تهدید القاعده و تروریسم و یا حمله به عراق برای دفع خطرات سلاحهای کشتار جمعی (WMD) و سپس گسترش دمکراسی به عنوان یک ارزش جهانی انجام شد. این امر خود منجر به گسترش افراطگرایی و بیثباتی بیشتر در منطقه خاورمیانه شده است.
تحولات تونس و یمن هم با توجه به درجه اهمیت این کشورها از لحاظ منافع و ارزشها، در همین راستا قرار دارند که ایران تلاش کرده است تا با احتیاط، یک راهکار بینابینی را در چهارچوب حفظ روابط متقابل، برقراری ثبات منطقهای و حمایت از جنبشهای مردمی، البته خارج از مسائل فرقهای شیعه و سنی، دنبال کند.
سوریه و اردندر اینجا هم سیاست ایران، عمدتاً مبتنی بر حفظ منافع استراتژیک و تحت تأثیر اهمیت نقش این کشورها در معادلات سیاسی ـ امنیتی منطقه به ویژه در حوزه روابط با حزبالله و حماس و همچنین روند صلح اعراب ـ اسرائیل بوده که ایران در آن دارای نقش حساس و مهمی است.
سوریه نقش حیاتی در اتصال استراتژیک ایران به منطقه مدیترانه و خاور نزدیک دارد. به همین دلیل، بر خلاف دیگر نقاط جهان عرب، ایران با نگاهی متفاوت و مبتنی بر منافع تحولات سوریه را دنبال کرده است. به عبارت دیگر، ایران از یک سو با نگاهی محتاطانه به این تحولات نگریسته که عناصر خارجی (آمریکا، اسرائیل و عربستان) بر شدت آن میافزایند و از سوی دیگر، با درخواستهای اصلاحات در سوریه و در چهارچوب حکومت حاکم و تا جایی که منجر به تضعیف قدرت و امنیت ملی سوریه در مبارزه با رژیم اسرائیل نشود، حمایت کرده است. این امر حتی میتواند بر مشروعیت حکومت بشار اسد بیفزاید و سرانجام به حفظ اتحاد سنتی ایران و سوریه منجر شود.
بر همین مبنا، ایران تحولات اردن را هم به دلیل اهمیت نقش این کشور در مسائل جهان عرب و به ویژه صلح اعراب و اسرائیل، با احتیاط و مبتنی بر اولویت در تقویت روابط مبتنی بر منافع متقابل دنبال کرده است؛ برای نمونه، بهرغم فشارهای شدید داخلی، دولت ایران همچنان سفر ملک عبدالله پادشاه اردن به ایران را در دستور کار خود دارد. گروههای داخلی مخالف این سفر بر این باورند که این سفر به منافع ارزشی ایران در منطقه ضربه میزند و نوعی سرخوردگی در جنبشهای اسلامی منطقه نسبت به نقش ایران در حمایت از آنها ایجاد میکند.
بحرین و عربستان سعودیسیاست ایران در این حوزه، متفاوتتر از دیگر نقاظ جهان عرب است که مبتنی بر ترکیبی از مسائل مربوط به منافع و ارزشها بوده است، به ویژه درباره بحرین، این سیاست کاملاً مشهود است. از لحاظ منافع، بحرین در حوزه فوری سیاسی ـ امنیتی ایران در منطقه حساس خلیج فارس قرار دارد. حضور نیروهای سعودی در بحرین و حمایت آمریکا از این سیاست، با هدف تسلط و کنترل جریانهای سیاسی ـ امنیتی در بحرین و کل منطقه خلیج فارس، صورت گرفته است. این سیاست عربستان میتواند توازن قدرت در منطقه خلیج فارس و حتی منطقه خاورمیانه را به ضرر ایران به هم بزند.
ماجراجویی نظامی سعودی، افزون بر این که به نیروهای بیگانه بهانه لازم را میدهد که با استدلال اتصال امنیت منطقه به امنیت جهانی (امنیت انرژی)، به حضور گسترده خود در منطقه تداوم دهند، منجر به گسترش نظامیگری و به دنبال آن بیثباتی در منطقه میشود. این امر به ضرر منافع ملی ایران است.
از لحاظ ارزشها هم مسأله بحرین برای ایران مهم است. بیشتر جمعیت بحرین ضمن اینکه شیعی هستند، ریشه ایرانی دارند و به زبان فارسی سخن می گویند. ایران هم یک کشور شیعی است که به طور طبیعی همانند هر کشور دیگری به حق و حقوق هم نوعان و هم مذهبان خود در منطقه حساس است. این حساسیت حتی در زمان رژیم شاه که یک حکومت غیر ایدئولوژیک بود، هم درباره جنبشهای شیعی در لبنان و عراق بود.
از آغاز بحران، گروههای داخلی، اعم از حوزههای علمیه و روحانیون، بازار، دانشگاهیان، روشنفکران، فیلمسازان، نویسندگان و به طور کلی مردم عادی نیز نوعی حس همبستگی ارزشی و حمایت از همنوعان را نسبت به رخدادهای اسفبار سرکوب مردم بیگناه در بحرین داشتهاند. در اینجا شدیدترین مواضع نه از سوی دولت بلکه از سوی مجلس شورای اسلامی در پیش گرفته شده که میگوید، حضور نیروهای خارجی در بحرین، «بازی با آتش» است. این امر نشان میدهد که مسأله بحرین، در سطح افکار عمومی ایران بسیار حساس است.
عربستان سعودی با فرستادن نیروهای نظامی خود به بحرین و سرکوب مخالفین شیعی، دچار اشتباهی جدی و استراتژیک شده است، چون موضوع بحرین را که اساساً مبتنی بر تقاضاهای اصلاحات سیاسی، رفع تبعیضها، رفرم اقتصادی و به طوری کلی امنیت بشری بوده است، رفته رفته به یک موضوع فرقهای مربوط به رقابت شیعه و سنی تبدیل میکند. این امر نه تنها واکنش ملت ایران بلکه ملتهای شیعی دیگر در عراق، لبنان و غیره را در پی داشته و به مسائل فرقهای ـ که یکی از خطرناکترین شکل منازعه در خاورمیانه و منبع اصلی بیثباتی برای امنیت منطقه و امنیت جهانی است ـ دامن میزند.
در همین چهارچوب، نگاه ایران به شیعیان مناطق شرقی عربستان نیز نگاهی مبتنی بر حمایت از خواستههای عمومی مردم منطقه و همزمان حفظ تعادل در روابط با دولت سعودی، مبتنی بر منافع بوده است. دلیل اصلی این امر در درجه نخست، پرهیز ایران از وقوع جنگ فرقهای بین شیعه و سنی است. از این لحاظ، ایران مسائل جهان اسلام را در چهارچوب وحدت اسلامی مینگرد. در درجه دوم، ایران بسیار محتاط است که حضور ارزشی در تحولات منطقه بهانه لازم را به دست رژیمهای منطقه ندهد که جنبشهای مردمی را به تلاش برای براندازی حکومت با حمایت ایران نسبت دهند. ایران به دنبال ایجاد یک حکومت شیعی در بحرین نیست و تقاضاهای مردم شیعی عربستان را هم در چهارچوب اصلاحات در درون حکومت کنونی در نظر میگیرد.
نتیجهگیری؛ سیاستگذاری ایرانبا توجه به این شرایط، سیاست ایران باید درباره هر کشور عرب، با توجه به حساسیتها و درجه اهمیت در روابط دو جانبه و مسائل منطقهای، ویژگی خاص خود را داشته باشد. در مورد مصر، به دلیل اهمیت نقش این کشور در معادلات منطقهای، سیاست ایران باید مبتنی بر اولویت بر منافع و بهبود روابط دوجانبه باشد. درباره سوریه، ایران باید سیاست واقعگرایانه مبتنی بر تأمین منافع استراتژیک خود را داشته باشد و مواضع خود را بر پایه واقعیتهای موجود جامعه سوریه تنظیم کند.
گویا، اتحاد موجود بین دو کشور که به دلیل شرایط خاص روابط ایران ـ سوریه ـ حزبالله در منازعه با رژیم اسرائیل است، حتی در شرایط پذیرش بعضی از تحولات در سوریه هم ادامه داشته باشد. در مورد بحرین و عربستان هم سیاست ایران باید مبتنی بر تعادل بین «منافع» و «ارزشها» و حمایت از جنبشهای مردمی در چهارچوب حفظ احترام متقابل در روابط دوجانبه باشد.
مطمئناً سیاست ایران در خلیج فارس، اقدام نظامی نیست، چون این سیاست منجر به تقویت این استراتژی قدیمی آمریکا و رژیم اسرائیل میشود که از زمان انقلاب اسلامی، هدف اصلی سیاست منطقهای ایران را تحت نفوذ قرار دادن همسایگان معرفی کردهاند. این امر به ویژه با توجه به برنامه هستهای ایران، از حساسیت بیشتری برخوردار میشود. مطمئناً ایران اشتباه سعودیها را تکرار نخواهد کرد، چرا که این امر میتواند شکافهای سیاسی ـ امنیتی منطقهای را افزایش دهد و توجیهی برای حضور همیشگی بیگانگان در منطقه باشد.
همچنین ایران باید با یک دیپلماسی فعال، از فرصت پدید آمده برای استفاده از نقش و نفوذ سازنده خود در حل و فصل بحرانهای منطقه استفاده کند. یک سیاست میتواند ابتکار برقراری یک کنفرانس منطقهای در تهران و با شرکت تمامی طرفهای دارای منافع در سطح منطقه یا فرامنطقه از جمله ترکیه، عربستان، آمریکا، مصر، عراق، لبنان و... و با هدف یافتن یک راهکار فوری برای پایان دادن سریع به منازعه در بحرین باشد. ایران همچنین میتواند با حضوری فعال در سایر کنفرانسهای منطقهای، از نقش و نفوذ خود برای دستیابی به یک راه حل بینابینی در میان ملتها و دولتهای منطقه استفاده کند.
در پایان باید گفت، تحولات جهان عرب افزون بر این که نقش و نفوذ منطقهای ایران را افزایش داده است، به همان اندازه بر حساسیت کشورهای منطقه از اهداف حضور ایران در این تحولات، افزوده است. یک دیپلماسی فعال باید به گونهای تنظیم شود که شایبه هر گونه دخالت در مسائل داخلی کشورهای منطقه ـ که میتواند منجر به تیرگی روابط در سطح دولتها و همچنین جریحهدار شدن احساسات ملی و مردمی در این کشورها شود ـ رفع کند.
*
دکتر کیهان برزگر، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات و معاون امور بین الملل مرکز مطالعات خاورمیانه