شهیدی که ریش خود را پرفسوری می زد! + تصاویر

شهید همت در سال‌های پس از شهادت ناصر گفته بود كه من دروس فرماندهی ام را مدیون او هستم.../ هنگام بازگشت از عملیات آزادسازی پل نودشه، ناصر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد و ما مجبور بودیم از عرض رودخانه سیروان كه بسیار خروشان و پرآب بود بگذریم. در همین حین، ناصر شروع كرد به خواندن دعا. پس از آن...
کد خبر: ۱۸۶۷۷۲
|
۰۶ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۱ 28 August 2011
|
84149 بازدید
|
سرویس دفاع مقدس ـ نام شهید ناصر کاظمی با کردستان گره خورده است. یاد مهربانی‌های او به مردم مسلمان و انقلابی اما زجرکشیده آن دیار قهرمان پرور، دل ها را به سال‌هایی می‌کشاند که او در کنار مردان و زنان مومن با گروهک‌های ضد انقلاب مقابله می‌کرد و با دشمن بعثی می‌جنگید.

به گزارش «تابناک»، او که در دوازدهم خرداد 1335 در تهران متولد شد، در سال ۱۳۵۸ با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) لبیك گفت. او در سال ۵۹ به سمت فرمانداری پاوه منصوب شد و با عزمی راسخ برای آزادسازی مناطق گوناگون غرب كشور با اشرار و ضدانقلاب مبارزه كرد و پس از یك سال و نیم تلاش بی وقفه، در سال ۱۳۶۰ به سمت فرماندهی سپاه كردستان رسید.

او در عملیات پاكسازی محور پیرانشهر سردشت با گلوله به آرزوی قلبی خود دست یافت و پس از عمری تلاش خالصانه در ششم شهریور 1361 در پیرانشهر به شهادت رسید و از آن روز تاکنون، مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قطعه 24 ردیف 76 شماره 27 زیارتگاه عاشقان حقیقت است.



در سالروز شهادتش خاطراتی از او را ورق می‌زنیم؛ باشد که رهرو راهش باشیم و راه رسیدن به حقیقت را دریابیم.

نخست: ناصر از زبان خودش

من متولد سال 1335 و اهل تهران هستم. فعالیت سیاسی من تقریبا از سال 1356 آغاز شد. آن موقع که دانشجوی دانشکده تربیت بدنی بودم، دستگیر شدم و مدت 25 روز در زندان قصر بودم. پس از آزادی، همواره در حرکت‌های مردمی و سایر امور انقلاب شرکت می کردم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی من خیلی زود به سپاه پیوستم و در همان سال 1358 به مدت سه ماه برای مأموریت به زابل رفتم.

پس از مأموریت، نزدیک بیست روز در تهران بودم که دوباره به عنوان فرمانده، همراه یک گروهان از نیروهای سپاه به مدت یک و نیم ماه به خرمشهر رفتم. از خرمشهر که برگشتم، در پادگان «ولی عصر (عج)» تهران با برادر «بروجردی» آشنا شدم. او که خودش در سپاه منطقه غرب کار کشور مسئولیت داشت، به من پیشنهاد کرد به غرب کشور بروم. من هم پذیرفتم و با یک گروه 27 یا 28 نفری، به این منطقه آمدم. الان از آن گروه دو یا سه نفر باقی مانده و بقیه همه به شهادت رسیده‌اند.

وقتی به غرب کشور آمدم، با پیشنهاد برادر بروجردی از تاریخ دهم دی 1358، فرماندار پاوه شدم. آن زمان، از پاسگاه «قازانچی» تا پاوه، دست گروهک‌های ضد انقلاب بود که بعد‌ها منطقه از آنان پاکسازی شد. 21 ماه فرماندار پاوه بودم که دوازده ماه آن را با حفظ سمت، فرمانداری فرمانده سپاه پاوه هم بودم. اما در یک عملیات که تیر خوردم و مجروح شدم، برادر «ابراهیم همت» را به عنوان فرمانده سپاه پاوه معرفی کردم.



الان هم (14 مهر 1360) به مدت یک ماه است که باز به پیشنهاد برادر بروجردی آمده ام و مسئولیت فرماندهی سپاه کردستان را به عهده گرفته ام.

دوم: ناصر از زبان یاران

سردار شهید محمد بروجردی:

دو سال و اندي با هم كار مي‌كرديم. نخستين بار كه آمد غرب، قرار شد برود فرماندار پاوه شود. براي خود او هم يك مقدار مشكل بود كه اين مسئوليت را بپذیرد.

مي‌گفت: من كاري نكرده‌ام و معلوم نيست در آنجا موفق بشوم. در آغاز ريش خود را پروفسوري تراشيد تا ضدانقلاب چيزي نفهمد. ما خودمان هم وحشت داشتيم. مي‌گفتيم اگر راز او كشف شود، شايد او را در راه شهيد كنند.

به هر حال، با همان ريش بزي! حركت كرد. در آنجا طوري رفتار كرده بود كه حتي برخی از روحانيون هم فكر مي‌كردند ايشان از افراد «دمكرات» است. يك ‌بار رفته بود نوسود و مذاكراتي هم با گروهك‌ها كرده بود. مخفي‌كاري او خيلي خوب بود. در آنجا او خودش را رو نكرده بود. به حساب، از آن بچه‌هاي جاافتاده تهران بود كه به سادگي خودش را رو نمي‌كرد. علماي آنجا نيز متوجه نبودند. مي‌آمدند اعتراض مي‌كردند كه اين شايد از نفوذي‌ها باشد. فكر مي‌كردند دمكراتي‌ است و خلاصه ممكن است يواش‌يواش با ضدانقلاب همكاري كند.

بعد ما مي‌رفتيم با ايشان جلسه مي‌گذاشتيم، مي‌گفتيم: اين حركت شما چيست؟ با گروهك ها چه صحبتي كرده‌اي و چه صحبتي مي‌كني؟ ما سعي مي‌كرديم معلوم نشود كه ايشان سپاهي است. بعد ايشان توضيحات جالبي راجع به كارهايش مي‌داد. صحنه بسيار جالبي بود براي ما كه خودش را رو نمي‌كرد و سعي مي‌كرد با فكر باز برخورد كند. البته در اين مواقع حتي يك دروغ هم نمي‌گفت. منتها تلاش مي‌كرد مسائلي را مطرح كند كه نه كسي بتواند از آن سوءاستفاده كند و نه به نفع ضدانقلاب باشد.



براي مذاكره به نوسود هم كه رفته بود، می‌کوشیده انقلاب را معرفي كند؛ يعني گفته بود جمهوري اسلامي اين است و هيچ آزاري نمي‌خواهد به شما برساند و اگر مشكلاتي داريد بگوييد. اينها هم كه به او اشكال مي گرفتند، مدرك نداشتند، فقط مي‌گفتند چرا رفته و مذاكره كرده. مي گفتند چرا فكر مي‌كند ضد انقلابيون مي‌توانند برگردند يا احتمالا مي‌توانند آدم‌هاي خوبي باشند. ايشان هم با همان اعتقاد مي‌گفت بايد تلاش كنيم ضد انقلاب را هدايت كنيم. در مواقعي موفق هم بود، همان گونه كه يكي از كساني كه توبه كرد و برگشت، نخستين شهيد «نودشه» بود.

سردار محمدباقر تاجیك:

در سال ۱۳۵۹ با ایشان در منطقه غرب و در محدوده كرمانشاه آشنا شدم. من در دو عملیات با ایشان همرزم بودم؛ یكی در عملیاتی كه در منطقه گازرخانی صورت گرفت و عملیات دوم كه در منطقه پاوه و برای سركوب ضد انقلاب صورت گرفت.

ناصر سرشار از انسانیت، ادب، مهربانی و در عین حال در برابر دشمن بسیار محكم و جسور بود. او به مردم اهمیت بسیاری می‌داد و به همین دلیل، صف مردم را از ضدانقلاب جدا می‌كرد. مردم كردستان نیز علاقه شدیدی به این شهید داشتند و می‌دانستند كه او برای كمك به آنان آمده و با كسانی كه با مردم می‌جنگند، خواهد جنگید.



قرار بود برای عملیات به تپه گازرخانی برویم. پیش از عملیات شهید ناصر، نیروها را دور هم جمع كرد و گفت: «اگر رفتید به سوی دشمن و دست به اسلحه بردید، همیشه این جمله را تكرار كنید «و ما رمیت اذ رمیت و لكن الله رمی»؛ یعنی تیر را رها كنید اما اوست كه به هدف اصلی‌اش می‌رساند».

شهید ناصر كاظمی و شهید حاج ابراهیم همت همیشه به هم احترام می‌گذاشتند و شهید همت در سال‌های پس از شهادت ناصر گفته بود كه من دروس فرماندهی ام را مدیون شهید ناصر كاظمی هستم.

سردار مصطفی ایزدی:

در عملیات محمد رسول الله(ص) از دو طرف مریوان با فرماندهی شهید احمد متوسلیان و در پاوه با فرماندهی شهید ناصر كاظمی و در رأس همه اینها شهید محمد بروجردی آغاز شد. مسیر را كه سرشار از آتش و درگیری بود، پشت سر گذاردیم و با هدایت ایشان و یاری مردم نودشه آزاد شد.

دغدغه‌ او كار فرهنگی بود؛ بنابراین تا نیمه‌های شب با زندانیان صحبت می‌كرد تا آنان را به راه راست ببرد. او باب جهاد برایش باز شده بود و اجر این جهاد را هم گرفت. در روزهای پایانی عمرش می‌گفت: دوست دارم گلوله‌ای به پیشانی ام برخورد كند و من به دیدار دوست برسم؛ او عاشق شهادت بود.



عباس درمان:

شهید ناصر كاظمی پس از ورود به منطقه كردستان، تلاش كرد با اقدامات فرهنگی بر مردم كرد مسلمان تأثیر بگذارد و از آنان در آزادسازی مناطق گوناگون كمك بگیرد. هنگام بازگشت از عملیات آزادسازی پل نودشه، ناصر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد و ما مجبور بودیم از عرض رودخانه سیروان كه بسیار خروشان و پرآب بود، عبور كنیم. در همین حین، ناصر شروع كرد به خواندن دعا. پس از آن ما به طور معجزه آسایی از رودخانه عبور كردیم.

پس از آن مجبور بودیم به مدت ۳۷ ساعت در صخره‌های صعب العبور، پیاده روی كنیم. همان جا بود كه ناصر از ما خواست تا ذكر حضرت زهرا را فراموش نكنیم و به این ترتیب به سلامت به مقصد رسیدیم.



بخش‌هایی از وصیتنامه شهید:

برای اینکه در این دنیای زودگذر گرفتار انحراف نفس نشوید، همیشه به یاد خدا باشید.
ماهی یک بار به قبرستان شهدا بروید و درس مبارزه و ایثار و گذشتن از دنیا و پیوستن به شهدای صدر اسلام را فرا گیرید.
سعی را بر جذب نیروهای جوان بگذارید، نه دفع آنان.
سعی کنید تحمل عقیده مخالف را داشته باشید مانند شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسین بهشتی.
از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی بپرهیزید.
تمام اموالم را به بی بضاعت‌های واقعی طی تشخیص همسرم و خواهرم و برادرم تقسیم شود.
 
---------------------------------------------
منابع:

پایگاه اطلاع رسانی جنگ ایران و عراق
سایت جامع دفاع مقدس
وبلاگ شهدا پروانه‌های عاشق
وصیت نامه شهید ناصر کاظمی
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱۲۹
صادق
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
سلام بر شهیدان ایران اسلامی.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۷
این منفی ها کلاً یعنی چی؟؟ حالشون خوب نیست گویا....
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۷
به تازگي محققين بيماري ناشناخته اي را كشف كردند به نام منفي زنيسم كه بيشتر در بين كاربران تابناك پيدا شده. اين بيماران كلا با همه چيز مخالف هستن و نظرشون منفيه. فرقي نداره كه چي باشه كلا منفي ميزنن
محمود
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۳:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
میدونی چرا منفی میدن چون ایرانیا فکر میکنن اگه با یه موضوعی مخالفت کنن یعنی درباره اون موضوع خیلی حالیشونه و اگه موافقت کنن یعنی هیچی حالیشون نیست
گمنام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
شهدا شرمنده ایم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۹:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
الان اینجا دونفر شرمنده شهدا نیستن
خوش به حالشون
علیرضا - لندن
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۷:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
وصیت نامه این شهید بزرگوار سرشار از منش و اخلاق خوب و مملو از جهانبینی بالای اوست.خدا با اولیاالله محشورش کند.کاشکی همه مسؤولین جمهوری اسلامی همین جهانبینی را داشتند.به جوانان اعتماد میکردند .مبنا را بر جذب میگذاشتند و تحمل آرای مخالف را میداشتند!!!!!!!!!!!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
شهیدی که ریش خود را پرفسوری می زد! + تصاویر
اولا این کجاش تصویر شهیدی هست که ریشش رو پروفسوری میزد؟ ما که ریش پروفسوری ندیدیم.
دوما خب بزنه که چی؟ یعنی سردبیر اینقدر عقده ای هست که به ریش یه شهید هم گیر میده؟
به تو چه میزنه نمیزنه چطوری میزنه.
اصلا به من و تو ربطی داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
اینم شد خبر؟ خجالت داره اسم خودتونو میذارین خبر نگار و روزنامه نگار. واقعا خجالت داره
پاسخ ها
جواد
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۹:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
عزیزم ظاهرا شما متوجه نکته جالبی که در این رابطه بود نشده اید
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۷
خوب تو که خودت رو کشتي
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۷
موافقم
امیر
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۷
ای آقای ناشناسی که اینقدر جوش جوشی هستید و دمای جوشت به بالا 100 رسیده است! مگر نباید شعائر اسلامی رعایت شود؟ زدن ریش حرمت دارد و شهید کاظمی سعی کرده است با زدن ریش به شکل پروفسوری (یا همان بزی) هم گناه نکرده باشد و هم اینکه نزد ضد انقلاب به عنوان یک حزب اللهی مطرح نباشد که خطرات جانی برایش داشته باشد و یا صحبتهایش با ضد انقلاب که در راستای هدایت آنها بوده است بی اثر نباشد. حالا هی جوش بزن. من شک ندارم که ظاهر شما پر از عیب و ایراد است و مورد انتقاد فک و فامیل و دوست و آشنا و به اصطلاح شما زخم خورده هستید و عصبی شده اید و عقده‌ای !!!!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
شهيدان زند ه اند الله اكبر
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
این همه رای منفی برای چیست؟
عبدالله
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
این که برای تعریف یک شهید ریش پرفسوری را مسخره کنید و به آن لقب بزی بدخید پسندیده نیست . زیرا اصل به ریش نیست به ریشه است. عزتتان پایدار
ناشناس
|
Netherlands
|
۱۸:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
تابناک بهتره با این خبرهات بری زیر گل!!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
ايشون براي نفوذ در منافقين و براي رد گم كني وقتي كه به پاوه اعزام شدند ريش پروفسوري مي گذاشتند. اينو مي تونيد به كتابهايي كه در مورد زندگينامه ايشون نوشته شده پيدا كنيد.


بماند كه حالا ريش چيزي مهمي نيست
احمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
خدايش رحمت كند
اي كاش يكي مثل اين بزرگوار در راس سپاه باشد.تا قدر اين سرمايه عظيم
محفوظ مي ماند.......باشد كه صاحبان بصيرت پند گيرند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
قبل از شروع جنگ افتخار داشتم مدتی کنار ناصرکاظمی باشم بسیار متعجب بودم که چرا نامی از این شهید والامقام در سایتها و مطبوعات نبوده است.
ناصر ریش پروفسوری داشت و فکر نکنم از ترس کسی اینکار را کرده باشد . در جمع آنها (ناصرکاظمی، همت و صیادشیرازی) که دریک منطقه بودند ترس معنایی نداشت تا مجبورشان کند تغییر قیافه بدهند.
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

captcha
برچسب منتخب
# قیمت دلار # فیلترینگ # قاضی مقیسه # علی رازینی # ترور # ترامپ
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
چه حسی به آتش سوزی مهیب لس‌آنجلس دارید؟