سخت‌گیری‌های بی‌جا زندگی دخترک را تباه کرد

در راه مدرسه با پسر جواني آشنا شدم که خودش را عاشق دلباخته ام نشان مي داد. او با چرب زباني هايش مرا شيفته خود کرد تا جايي که يک روز دلم را به دريا زدم و از خانه فرار کردم و همراه پسر مورد علاقه ام به يکي از روستاهاي اطراف مشهد رفتيم.
کد خبر: ۱۹۹۸۶۴
|
۰۴ آبان ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۰ 26 October 2011
|
6880 بازدید
|
۲
خراسان:‌ پدرت نبايد يک حرف را ۲ بار تکرار کند و تو حق نداري بدون اجازه او يک کلمه حرف  بزني! حواست را جمع کن و سنگين و باوقار باش و ...!

مادرم با اين حرف هاي تکراري روي اعصابم راه مي رفت و پدرم نيز که خاطره خوبي از دوران جواني خواهرش ندارد به گمان اين که مبادا من نيز مثل عمه ام گول پسر جواني را بخورم و سرنوشتم را به بازي بگيرم مرا زيرذره بين قرار داده بود تا مشکلي برايم به وجود نيايد.

زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري سيدي مشهد افزود: پدرم با سخت گيري هايش عذابم مي داد و حمايت غيرمنطقي مادرم نيز از او باعث شد تا احساس تنهايي و افسردگي شديدي پيدا کنم. من که واقعا از آن زندگي سرد و بي روح خسته شده بودم در راه مدرسه با پسر جواني آشنا شدم که خودش را عاشق دلباخته ام نشان مي داد. او با چرب زباني هايش مرا شيفته خود کرد تا جايي که يک روز دلم را به دريا زدم و از خانه فرار کردم و همراه پسر مورد علاقه ام به يکي از روستاهاي اطراف مشهد رفتيم.

متاسفانه با اين کار اشتباه، همان بلايي که پدرم هميشه در مورد من از آن ترس و واهمه داشت برسرم آمد و با شرايطي که به وجود آمده بود خانواده ام به ناچار رضايت خود را با ازدواج من و احمد اعلام کردند. ما زندگي مشترک خود را بلافاصله آغاز کرديم. روزهاي اول خيلي خوب و شيرين بود و احمد ادعا مي کرد حاضر است برايم بميرد. با اين که پدر و مادرم مرا طرد کرده بودند اما احساس دلتنگي نمي کردم ولي خيلي زود فهميدم که عجب اشتباهي کرده ام. شوهرم فردي هوس باز و بي مسئوليت است و به مشروبات الکلي و موادمخدر اعتياد دارد.

نمي دانم چرا تمام فکر و ذهن اين مرد درگير فيلم هاي مستهجن و مسائل غيراخلاقي است و هيچ برنامه اي براي آينده اش ندارد. او در مدت کوتاهي با توسل به زور و تهديد مرا نيز به الکل و موادمخدر معتاد کرده است و اگر تا اين لحظه کمک هاي مخفيانه پدر شوهرم نبود واقعا از گرسنگي مي مرديم و به فلاکت مي افتاديم. بيچاره پدر شوهرم از ترس خانواده اش که چشم ديدن من و احمد را ندارند به طور پنهاني به خانه ما مي آيد و کمکمان مي کند. اما او هم خسته شده است و طاقت اين همه بدبختي و سختي را ندارد.

زن جوان اشک هايش را پاک کرد و افزود: احمد در کمتر از يک سال پشيمان شده است و مي گويد حوصله ديدن قيافه تکراري ام را ندارد. نمي دانم چرا اين طور سرنوشتم را به بازي گرفتم. پدرومادرم با سخت گيري هاي دلسوزانه خود مرا خسته و افسرده کرده بودند ولي اين توجيه خوبي براي اشتباهاتي که مرتکب شده ام نيست.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
korosh
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۴
بدترین پدر و مادر ، بهترین دوستند . لذا انسان عاقل فریب غیر را نباید بخورد .هر چند انتخاب فرد نیز با منطق میشود بیان کرد
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟