کورش شجاعي در روزنامه خراسان نوشت:
بتازيد، هرچه مي توانيد و تا هر کجا که مي خواهيد و مي توانيد بتازيد، هرچه مي توانيد کيسه مردم را خصوصاً اقشار کم درآمد و کمتر برخوردار را خالي کنيد و حتي کوچک ترين فرصت را براي ترک تازي «اسب مراد» خود در اين عرصه از دست ندهيد! عمر اين فرصت کوتاه است تازه اگر اين فرصت عمري کوتاه نداشته باشد اما دير يا زود از دست مي رود!
حالا که به دلايل گوناگون قيمت قريب به اتفاق کالاها و خدمات از حالت گراني سال شمار، ماه شمار و حتي هفته اي درآمده و روزانه شده و گاه ساعت مي زند چرا نبايد از اين «فرصت طلايي» استفاده کنيد؟! شايد چنين فرصتي ديگر تکرار نشود يا کمتر گيرتان بيايد، پس تا مي توانيد بر گرده مردم فشار بياوريد و چنگال حرص و آز و طمع و مال اندوزي و بي انصافي خود را بر حلقوم مردم بفشاريد. اگر الان احتکار نکنيد شايد ديگر کمتر فرصت احتکار ارزاق و مايحتاج عمومي و کالاهاي ضروري و غيرضروري را پيدا کنيد!
حالا که دشمنان ملت هرچه توانسته اند حلقه تحريم و محاصره اقتصادي را تنگ کرده اند و از تحميل هيچ فشار سياسي، اقتصادي و هجمه سنگين و همه جانبه تبليغي و جنگ رواني مضايقه نمي کنند حالا که سران رژيم غاصب صهيونيستي و بر سرير قدرت نشستگان ننگين ترين تروريسم دولتي هرازگاهي چنگ و دندان نشان مي دهند و عليه منافع و حقوق ملت بزرگ ايران خط و نشان مي کشند و حالا که دشمنان نه تنها هر کاري که از دستشان بر مي آيد براي جلوگيري از فروش نفت کشورمان انجام مي دهند و به هر طريقي درصدد کاهش درآمدهاي ملي کشورمان هستند، بلکه واردات مواد اوليه مورد نياز کارخانه هاي توليدي را هرچه توانسته اند محدود کرده اند و حالا که نه تنها از فروش هواپيماهاي مسافربري که با جان انسان ها ارتباط دارد، بلکه حتي بر سر واردات دارو که ضرورتي حياتي براي نجات جان بيماران است مانع تراشي مي کنند و بعد در اقداماتي تبليغاتي با ژست انسان دوستانه درباره اجازه ورود دارو به کشورمان جلوي دوربين ها لاف مي زنند و حالا که ...
و حالا که شتاب و سرعت نابه جا در اجراي هدفمندي يارانه ها و همچنين پرداخت نکردن سهم کارخانه ها و واحدهاي توليدي از محل درآمد هدفمندي يارانه ها يا اجرايي نشده يا بسيار ضعيف عملياتي شده و در نتيجه به بخش هاي قابل توجهي از صنايع و توليدات خدشه هاي جدي وارد شده است و حالا که به خاطر مشکلات فراوان، افق چندان روشني براي ورود سرمايه گذاران به عرصه توليد وجود ندارد و در کنار اين ها به خاطر برخي بي تدبيري ها و سوءمديريت ها و ناتواني ها قيمت ارز نيز در کمتر از يک سال بعد از آن سير صعودي و جهش ها تازه به حداقل دو برابر افزايش پيدا کرده است و در شرايطي که سرمايه هاي سرگردان و نقدينگي در کشور از 92هزار ميلياردتومان در پايان سال 84 به ۴۰۰هزار ميلياردتومان در نيمه سال ۹1 رسيده و رشد بي رويه بيش از ۴برابري داشته است حالا که برخي به جاي پرداختن به مطالبات به حق اقتصادي و معيشتي و فرهنگي مردم از خيلي قبل همچنان خود را درگير مسائل و حاشيه ها و چالش هاي انتخابات رياست جمهوري آينده کرده اند و برخي نيز حتي پس از تاکيد صريح رهبري هنوز از دعوا و بگومگوهاي سياسي و فرافکني و اختلاف دست بر نمي دارند و در شرايطي که بازار نظارت و کنترل نيز اساساً رونق چنداني نداشته و ندارد و در بسياري موارد بعضي ها هر کاري که مي خواهند مي کنند! پس چرا از اين بستر و فرصت طلايي نبايد استفاده کرد؟! و به احتکار کم و زياد همين کالاهاي موجود نپرداخت؟! و چرا نبايد بي دليل و با دليل هر چه مي توانند قيمت ها را در نهايت بي انصافي بالا نکشند حتي قيمت اجناس و کالاهايي که کمترين يا اصلاً ارتباطي به فضاي تحريم و ارز و دلار و واردات ندارد؟! چه فرصتي مناسب تر از اين موقعيت براي سوءاستفاده محتکران و مکندگان خون مردم که با دشمنان و بدخواهان اين ملت خواسته يا ناخواسته همراهي کنند؟! و اسف بارتر اين که در چنين فضايي حتي برخي صنايع و کارخانه هايي که از بيت المال و بودجه ها، تسهيلات و حمايت هاي مستقيم و غيرمستقيم مالي و دولتي بهره ها مي برند ساز گران کردن قيمت هايشان کوک تر از هميشه شده است، نمونه روشن آن برخي از خودروسازها! پس هان اي کساني که گويي نه تنها روز «حساب و جزا» را يا به حساب نمي آوريد و يا خيلي دور مي پنداريد بلکه حتي بر فطرت و وجدان انساني و انصاف و آدميت پا گذاشته ايد همچنان بتازيد و چپاول کنيد و بر گرده مردم فشار بياوريد اما بدانيد هنوز براي روي آوردن به معادباوري و رعايت وجدان و انصاف شايد فرصت باقي باشد!
در اين ميان نقش مهم تک تک خانواده ها و آحاد مردم براي مهار رشد سرسام آور قيمت ها را نمي توان و نبايد ناديده گرفت چرا که اصلاح «الگوي مصرف» ازيک سو و ايجاد اعتدال در خريد و تنها به اندازه نياز خريد کردن و مصرف درست و بهينه، از سوي ديگر کمک بسيار موثري حداقل در مهار و کنترل مصرف و به تبع آن گران شدن قيمت ها دارد.نمونه هاي فراواني از همراهي مردم در کشورهاي ديگر حتي در شرايط نه چندان غيرعادي وجود دارد؛ مثلاً در کشور ۲۴۰ميليون نفري اندونزي که پرجمعيت ترين کشور مسلمان جهان است و قوت غالب اکثر قريب به اتفاق مردم برنج است، آن هم در سه وعده صبحانه، ناهار و شام و علي رغم رسيدن به خودکفايي توليد برنج و برداشت ساليانه ۴۰ ميليون تن برنج از شاليزارهاي اين کشور و با وجود مصرف ۳۳ميليون تني، مردم براي کمک به اقتصاد کشورشان و کاهش نيافتن ارزاق عمومي و به خاطر ايجاد زمينه براي حتي صادرات برنج مدتي است که در اين کشور، قاعده «يک روز بدون برنج» را پذيرفته اند و به آن عمل مي کنند.
جريان آن صاحبخانه آلماني که به يکي از ايرانيان مقيم خارج آپارتماني اجاره داده بود نيز تقريباً معروف شده است، قصه از اين قرار است که چندي پيش کالايي در آن کشور گران و تقريباً زمينه آن در بازار کمتر شد، اين هم وطن همان روز به يکي از سوپرمارکت هاي بزرگ مراجعه کرده بود و چون اين خبر را شنيده بود مقدار فراواني از آن کالا خريداري کرده بود، از قضا صاحبخانه آلماني، مستاجر خود را در آسانسور يا هنگام ورود به منزل مي بيند و مستاجر ايراني به صاحبخانه آلماني توصيه مي کند که تا گران تر و کمياب نشده است شما هم برويد و اين کالا را تهيه کنيد، بعد از اين جريان بلافاصله روز بعد صاحبخانه آلماني از مستاجرش تقاضا مي کند که آپارتمان او را تخليه کند، وقتي مستاجر دليل را جويا مي شود، صاحبخانه بي درنگ مي گويد شما با اين کار به مردم و کشور آلمان جفا بلکه خيانت کرده ايد، پس بايد خانه من را خالي کنيد. در کشور ژاپن نيز مثال هاي فراواني از اين گونه اقدامات مردمي وجود دارد. از اين ها که بگذريم، کنار گوش خودمان همين مردم عربستان، چند هفته پيش که قيمت مرغ مقداري گران شده بود، گفتند مرغ نمي خوريم تا بگندد و ارزان شود، ولي متاسفانه برخي از ما مردم تا صداي کمبود کالايي در شهر و ديارمان مي پيچد در اولين فرصت اقدام به خريد حتي براي چند ماه آينده مي کنيم که اين خود نيز بدون شک کار درستي نيست و عاملي براي داغ تر شدن بازار افزايش قيمت ها و گراني مي شود.
و صدالبته در اين ميان وظيفه مهم و اساسي مسئولان و دولتمردان و قانون گذاران است که با برنامه ريزي ها و سياست گذاري هاي دقيق و کارشناسانه و اجراي به موقع و به هنگام طرح هاي کارشناسي بايد اسباب ايجاد اطمينان خاطر و افزايش اطمينان مردم به وضعيت اقتصاد کشور شوند. و پرواضح است که مجموعه مسئولان در هر رده و هر قوايي که هستند و در هر سمت و مسئوليتي بايد در ارائه الگوي مصرف بهينه، ساده زيستي، حفاظت از حريم بيت المال و دوري از تجمل گرايي و اشرافي گري هم در گفتار و از آن مهم تر در رفتار الگو باشند.
اما در آخر اين مطلب، خطاب به محتکران و گران فروشان و مکندگان خون مردم و تمامي سوءاستفاده کنندگان در عرصه هاي گوناگون در هر قشر و لباس و در هر رده اي مي نويسم و مي گويم به هر چه اعتقاد داريد لااقل از اين به بعد توبه کنيد و از اين اسب چموش پياده شويد و خواسته يا ناخواسته خون مردم را بيشتر از اين نمکيد و در زمين دشمن بازي نکنيد چرا که همه ما مي دانيم که خدايي هست، روز جزايي هست و حساب و کتابي هست و شهيدان هستند و پل صراطي هست، حال خود دانيد که آيا هم چنان قصد تاختن داريد يا ازاين تاخت ناجوانمردانه دست برخواهيد داشت؟