اسرار قتل زن مسنی که جنازهاش بعد از آتشسوزی در خانه وی پیدا شده بود با اعترافات برادرزاده شوهرش فاش شد.
به گزارش شرق، امدادگران سازمان آتشنشانی اوایل هفته گذشته وقتی از وقوع حریق در منزلی مسکونی در شرق تهران مطلع شدند به آنجا رفتند و شعلهها را خاموش کردند. آنها سپس پیکر نیمهجان زن 60 سالهای را یافتند. این زن که حکیمه نام داشت با کمک پسرش به بیمارستان منتقل شد اما به دلیل شدت جراحات جانش را از دست داد. مسوولان بیمارستان به دلیل اینکه روی دست حکیمه آثار جراحت مشهود بود، موضوع را به کارآگاهان جنایی اعلام کردند و آنان بررسی موضوع را برعهده گرفتند.
متخصصان پزشکی قانونی وقتی جسد را معاینه کردند در گزارشی نوشتند روی دست راست متوفی سه بریدگی مشهود است که دو جراحت سطحی اما زخم سوم عمیق است و علت مرگ نیز قطع همین رگ بوده است. قطع رگ دست و آتشگرفتن خانه احتمال خودکشی حکیمه را به ذهن کارآگاهان متبادر کرد اما جراحات روی دست راست این زن بود و چون او راستدست بود بنابراین نمیتوانست به این شکل خودش را بکشد. کارآگاهان وقتی مطمئن شدند این زن به قتل رسیده است به تحقیق از پسر او پرداختند.
این جوان گفت: «من اطلاعی از جزییات حادثه ندارم فقط میدانم مادرم همیشه از زیورآلات و جواهرات زیادی استفاده میکرد اما روز حادثه وقتی به خانه رسیدم و او را به بیمارستان بردم، دیدم او هیچ طلایی همراه ندارد و به نظرم کسی که مرتکب قتل شده، سرقت نیز کرده است.» سپس شوهر مقتول تحت بازجویی قرار گرفت. او وقایع روز حادثه را چنین شرح داد: «من و همسرم در خانه بودیم که برادرزادهام به نام امین به منزلمان آمد تا ما را برای شام دعوت کند. بعد از آن من همراه امین از خانه بیرون رفتیم و بعد از طی مسافتی از هم جدا شدیم. زمان وقوع حادثه نیز من در منزل نبودم.»
افسران جنایی اینبار سراغ امین رفتند و این مرد 35ساله را در حالی که مشغول سفارشدادن به پارچهنویس برای زن عمویش بود، بازداشت کردند. متهم در ابتدا منکر جنایت شد و گفت: «روز حادثه من و عمویم با هم از خانه بیرون رفتیم و بعد از آن من دیگر اطلاعی از حوادث رخداده ندارم.»
متهم سرانجام به ارتکاب جنایت اعتراف کرد و گفت: «من بهشدت مشکل مالی داشتم و میدانستم زنعمویم مقدار زیادی طلا و جواهر دارد. روز حادثه بعد از اینکه از عمویم جدا شدم در حالیکه میدانستم حکیمه در خانه تنها ست، به منزل او رفتم و از وی خواستم طلاهایش را به من بدهد اما او گفت چنین کاری نمیکند. چاقویی بیرون کشیدم و تهدیدش کردم. حتی به او گفتم طلاهایی را که استفاده میکند، نمیخواهم و بقیه جواهراتش را بدهد اما باز هم مقاومت کرد و من این دفعه با چاقو دو جراحت سطحی روی دستش ایجاد کردم. این کار هم فایدهای نداشت و حکیمه تسلیم نشد. من هم بالاخره ضربه محکمی به وی زدم و رگ دستش را بریدم.»
امین در ادامه اعترافاتش گفت: «وقتی حکیمه غرق در خون به زمین افتاد، طلاها را از دست و گردنش درآوردم و بعد هم برای اینکه ردپایی از من در صحنه جرم بهجانماند، خانه را به آتش کشیدم و فرار کردم البته بعد فهمیدم خانه کاملا نسوخته و فقط مبلها آتش گرفته است.»
متهم درباره جواهرات مسروقه گفت: «بعد از فرار از محل قتل سراغ زنی رفتم که از آشنایانم بود. میخواستم دونفری برای فروش طلاها برویم تا به ما شک نکنند. طلافروشی را میشناختم و فکر میکردم او به دلیل آشنایی قبلی راحتتر اموال مسروقه را از من میخرد اما وقتی طلاها را نشانش دادم، او فاکتور خرید خواست. برای اینکه معامله به هم نخورد و من بیپول نمانم گفتم فاکتورها را در خانه جا گذاشتهام و بعدا برایش میبرم. مرد زرگر هم قبول کرد آنها را بخرد او هشتمیلیونتومان به من داد و قرار شد دومیلیونتومان مابقی را نیز بعد از اینکه فاکتورها را برایش بردم بپردازد.»
بنا بر این گزارش متهم به قتل بعد از افشای جزییات جنایت به دستور بازپرس ویژه قتل تهران در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت تا تحقیقات از وی تکمیل شود.