رامین مرادی در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:
دستگير شدن بابک زنجاني خوشحالم نکرد! چون امثال او ثمره ي فرآيندهاي ناسالم جامعه هستند و دستگير کردنشان هم عين خوردن استامينوفن کدئين فقط درد را تسکين مي دهد ولی روند ناسالم جامعه مثل قبل ادامه پيدا مي کند. گناه شخصي مثل بابک زنجاني اين است که آدم باهوشي است و راه پول درآوردن را در يک ساختار معيوب بلد است. گناه او اين است که فرمولهاي بدحساب جامعه ي قناسش را مي شناسد و به بهترين وجه ممکن از آنها استفاده مي کند. جامعه ي قناسي که قواره سياست و فرهنگ و ورزش و اقتصادش آنقدر زهوار در رفته است که کافي است کمي باهوش باشي تا بتواني خودت را به آن بالا بالاهايش برساني.
نمي گويم بابک زنجاني مجرم است چون طبق قانون هنوز اتهاماتش ثابت نشده. الان هم درباره يک مجرم حرف نمي زنم درباره کسي حرف ميزنم که با کمي اغماض شبيه همه ي ماست... شبيه آن کارمندي که فقط بيست دقيقه در روز کار مفيد انجام مي دهد ولي نه کک خودش مي گزد و نه مافوقش، چون ساختار نظارت کيفي در سازمان هاي ما دو هزار نمي ارزد و رئيس و مرئوس هم خيالشان از حقوق آخر ماه راحت است... ماه به ماه پول فروش نفت به حسابشان واريز مي شود و مهم نيست کاري انجام داده باشند يا نه... .
توي کشوري که پياز کشاورزش آنقدر مي ماند تا مي گندد، سيب زميني اش سهم گاوها و گوسفندها مي شود و محصولات ديگر به نام کشاورز است و به کام دلال چرا بايد زحمت «توليد» را به جان خريد و رفت سرِ زمين و شخم زد؟ کافي است کمي راه و چاهش را بلد باشي و بشوي دلال، بشوي تاجر، بشوي وارد کننده، بشوي بابک زنجاني!
نقطه عطف معيوب بودن ساختار جامعه اينجاست که مبنا مي شود «جمع کردن پول بيشتر» و نه «کار» بيشتر يا «توليد» بيشتر. شخصا از علم اقتصاد سر رشته اي ندارم و درباره نظام بانکداري، که به گفته بعضي صاحب نظران روي پاشنه ي «کلاه شرعي ها» مي گردد نظري نمي دهم. ولي خوب مي فهمم وقتي در يک سيستم، بورس باز و دلال بتوانند يکه تازي کنند کاملا طبيعي است که ارزش کار کردن رنگ ببازد.
وقتي کسي از تبصره ها و بخشنامه هاي واردات خودرو مي تواند يک ماهه پولدار شود مسلما سرمايه اش را نمي برد سمت توليد يا ارائه خدمات. وقتي کسي از اوضاع بازار ارز و سکه و مسکن خبر داشته باشد کافي است کمي حواسش را جمع کند که «هر وقت پايين آمد بخرد و هر وقت بالا رفت بفروشد!». توي اين سيستم يکي هميشه سود مي کند و آن ديگري هميشه ضرر. يکي سرمايه اش يکشبه چند برابر مي شود و خيلي ها هم همزمان به خاک سياه مي نشينند، عين وقتي که قيمت مسکن بالا مي رود.
نمي دانم اسم اين سيستم معيوب چيست... ولي خوب مي دانم نتيجه عملي چنين سيستمي شباهت غيرقابل انکاري به اثرات «قمار» و «ربا» دارد. دو گناه کبيره که مي توان با آنها بدون کار، توليد يا ارائه خدمت پول درآورد.
در چنين ساختار معيوبي حرص پولدار شدن يک مسئله عادي مي شود. وقتي بابک زنجاني بیست سال پيش با يک روز دلالي دلار مي تواند هفده ميليون تومان کاسب شود مسلما ديگر زير بار کار کردن نمي رود و «تجارت غيرعادي» را ترجيح مي دهد. وقتي «دلال» و «بورس باز» ما سر يک شوک يا يک اتفاق غيرعادي مثل تحريم يکدفعه طعم چندبرابر شدن سرمايه اش را بچشد مسلما ديگر به حق خودش قانع نخواهد بود... چون «ضرر ديگران» و مفتکي پولدار شدن زير زبانش مزه کرده!
اگر من هم جاي چنين کسي بودم و لذت اينطور پول درآوردن را مي چشيدم هيچ وقت راضي نمي شدم هشت هزار ميليارد تومان بي زبان را به وزارت نفت پس بدهم! اگر من هم جاي او بودم آنقدر با قانون چک و شرکت هاي صوري و بخشنامه هاي بانک ها بازي مي کردم که اگر کسي هم به هزارتوي کارهايم سرک کشيد نفهمد چکار کرده ام.
باز هم تاکيد مي کنم که نمي گويم بابک زنجاني مجرم است... ممکن است هيچ کدام از اتهاماتي که عنوان شد ثابت نشود ولي اين را مطمئنم که راه براي انجام دادن اين کارها توسط او باز بوده. او کسي بوده عين همه ما که مي توانست از فرصت هاي دور و برش استفاده کند و اين کار را هم کرد... اگر ما هم تاحالا استفاده نکرده ايم فقط از نيت هاي پاکمان نيست... شاید راهش را بلد نيستيم!
* برای آشنایی با شرایط و نحوه همکاری با «نگاه شما» اینجا را کلیک کنید.