هجوم ناگهانی مردم به پایگاههای توزیع بنزین سطح کشور در دو روز گذشته، باورکردنی نبود. ایرانیان ابتدا از ترس خبر گران شدن بنزین در روز اول اردیبهشت به جایگاهها هجوم آوردند و پس از آن برای ذخیره هر چه بیشتر بنزین قبل از افزایش قیمت ها، حالا هر وقت که اعمال شود.
این صفهای طولانی و بی انتها به راستی دیدنی هستند، تنها گذر از کنار آنها کافی است تا آه از نهادت بلند کند، با این حال مردم وحشت زده از افزایش قیمت سوخت، معطل ماندن پشت سیل خودروها و ساعتها اتلاف وقت و گاه حتی زد و خورد با دیگران را به جان ميخرند تا چند لیتری بنزین را قبل از اعمال افزایش قیمتها دریافت و ذخیره کنند.
تمام مخازن فول هستند تا مردم بخرند و ببرند. فرقی نمی کند چه قدر و کجا... در این شبها حتی در بطریهای آب معدنی هم بنزین فروخته ميشود.
رئیس اتحادیه جایگاههای سوخت کشور روز گذشته خبر داده که تنها یک شب تا سحر در تهران و حومه، 110 درصد افزایش فروش بنزین داشته ایم. در حال حاضر نیز در جایگاههای تهران بین ۶۰ تا ۱۰۰ هزار لیتر بنزین سوپر و معمولی، و جایگاههای حومه نیز ۵۰ تا ۱۰۰ هزار لیتر بنزین و گازوئیل ذخیره سازی شده است.
معاون اجرایی رئیس جمهور خبر داده که افزایش قیمت سوخت طی یکی دو روز پایانی هفته جاری اعمال خواهد شد، این اخبار مردم را ترسو تر و حریصتر کرده. آنها بیآنکه به خطر نگهداری بنزین در منزل، خودرو یا هر جای دیگری بیندیشند، بیآنکه فکر کنند این ذخیره تا کی پاسخگوی نیاز آنها خواهد بود و بیتوجه به بازیهای اقتصادی که پشت ازدحام آنها در صفهای عریض و طویل سوخت پنهان است، همچنان در صف جایگاهها حرص ميزنند تا در نهایت به اندازه یک بطری هم که شده، از ذخیره سوخت عقب نمانده باشند.
حکومت اقتصاد به جای عقلانیت
جامعه ایرانی همواره با تلاش مردم در راستای ذخیره کردن هر آنچه صحبت از گران شدن آن به میان آمده مواجه بوده.
«هادی معتمد»، آسیب شناس اجتماعی و جامعه شناس در گفت و گو با «قانون» در این خصوص معتقد است که در مورد هر تغییری که به طور حاد در جامعه ما اتفاق ميافتد بیش از اینکه عقلانیت حکومت کند، اقتصاد حکومت ميکند.
معتمد با اشاره به اینکه ما جامعه ای احساسی هستیم، ميگوید: «به همان نسبت که به راحتی به خشم ميآییم و خیلی آسان دستخوش رویدادهای اطراف قرار ميگیریم، به همان نسبت هم بسیار کم اتفاق ميافتد که به موضوعی بر اساس عقلانیت نگاه کنیم و تصمیم بگیریم. صف کشیدن مردم در پمپ بنزینها نیز از همین دست مسائل است. ما حتی اگر بتوانیم 100 تا 500 لیتر بنزین هم با اختلاف لیتری 200 یا 300 تومان ذخیره کنیم، از 30 هزار تا 150 هزار تومان بیشتر سود نکردهایم، مضاف بر اینکه این بنزین باید فضایی را اشغال کند، ما مجبوریم خطر نگهداری از آن را به جان خود و خانواده مان بخریم و در صورت رخداد حادثه، مخارج هنگفت جانی و مالی بپردازیم. پس با اندکی تفکر ميشود نتیجه گرفت که عقلانیتی در این کار وجود ندارد.»
معتمد در ادامه با اشاره به اینکه ممکن است عده بسیار محدودی از مردم به همان 30 هزار تومان یا 100 هزار تومان بنزین احتیاج مبرم داشته باشند، معتقد است اگر واقعا اینطور باشد به آنها نمیتوان ایراد گرفت اما در اصل منفعت طلبی به عنوان یکی از ریشههای اصلی بروز این رفتار در جامعه وجود دارد.
وی ميافزاید: «برخی از افراد هستند که از هر سود کوچکی نمیگذرند و هیجانی هم هستند و فکر ميکنند با این کار زرنگی ميکنند، مثل صف اتوبوس و سینما و حتی همین پمپ بنزین. بارها پیش آمده در پمپ بنزین خودرویی ناگهان از شما راه بگیرد، این افراد احساس زرنگی ميکنند و به سودهای کوچک و موقت که در واقع اصلا سود نیست، به چشم اتفاقی بزرگ نگاه ميکنند. اما من افرادی را هم ميشناسم که بنزین ندارند، با این حال ماشین را در خانه گذاشتهاند و گفتهاند این هفته تا تکلیف مشخص نشود اصلا خودرو بیرون نخواهند آورد. اتفاقا تعدادشان کم هم نیست و چنین مرامی را نمی پذیرند. این طور آدمها هم هستند.»
احتکار، فرهنگ نانوشته ایرانی
«مریم یوسفی»، جامعه شناس و استاد دانشگاه نیز از «احتکار» به عنوان فرهنگ غلط نانوشتهای نام ميبرد که سینه به سینه در ایران گشته و فرقی نمیکند در ایران چه سالی زندگی کنیم، بسته به شرایط جانبی جامعه همواره کم یا زیاد احتکار خواهیم کرد.
وی با اشاره به اینکه هنوز ما قحطی و فقدان واقعی یک کالا را به معنای واقعی کلمه و مانند گذشتگان تجربه نکرده ایم، معتقد است که با این حال طوری رفتار ميکنیم که انگار قرار است رنگ آن کالا را تا مدتها نبینیم. وی از نوروز دو سال قبل یاد ميکند که شایع شده بود قرار است بعد از عید قیمتها به میزان قابل توجهی افزایش یابد، آن سال فروشگاههای شهروند ساعت 3 بعد از ظهر بسته شدند چون دیگر جنسی در فروشگاه باقی نمانده بود.
این جامعه شناس به «قانون» ميگوید: «مردم ما این عادت را دارند، نمونه اش زنان که از قدیم الایام محتکر طلا هستند. این دیکته نانوشته ای است که متعلق به امروز و دیروز نیست، به ما انتقال داده اند و ما هم به نسل بعد از خود انتقال ميدهیم.»
وی با اشاره به اینکه احتکار بنزین اما شوخی بردار نیست و بسیاری از افراد، خانه و خانواده خود را در این راه باختهاند، ميافزاید: «جای این بنزین در آپارتمان و انباری و پارکینگ نیست. با کوچکترین جرقه، استارت ماشین، نوسان برق، گرما و بسیاری مسائل کوچک دیگر ممکن است این ذخیره گر بگیرد و یک زندگی را به باد دهد، تنها به خاطر 300 تومان تفاوت قیمت. کم نبوده اند تا به امروز افرادی که به خاطر احتکار بنزین مرده اند.»
ایران و ذخیره روزهایی که نمیآیند
این استاد دانشگاه معتقد است افرادی که به پمپ بنزینها هجوم ميبرند در واقع خود را از دیگران جدا ميدانند. حتی اگر 2هزار لیتر بنزین هم ذخیره کنند عاقبت تمام خواهد شد، اما بار روانی ناشی از احتکار آن بیش از فقدان یا گران شدن است.
او ميگوید: «این آدمها همیشه خود را مضرور ميدانند، همیشه فکر ميکنند دیگران چه قدر برده اند و اینها چه قدر باختهاند. همیشه در فکر سود و زیان هستند. در عین حال هر چه قدر هم که بنزین ذخیره کرده باشند و حتی اگر به عقیده خودشان نسبت به دیگران برده باشند، استرس ناشی از بودن بنزین در خانه خواب را از چشم اینها ميگیرد. با این حال باز هم متوجه نیستند.»
به گفته یوسفی، مردم همواره در ایران اندوخته ای پنهان برای روز مبادا داشته اند، روز مبادایی که اغلب یا از راه نمی رسد یا از راه ميرسد اما اندوخته ما آن سودی که فکر ميکردیم باید داشته باشد را ندارد، در واقع خودمان را فریب داده ایم، حالا ذخیره بنزین هم حکایت اندوخته روز مبادا شده!