شرق در گزارشی نوشت:
تور مالیاتی در ایران برای شکار پلانکتونهاست و نهنگها همیشه از آن فرار میکنند. از قدیم گفتهاند دیوار حاشا بلند است. برای ما ایرانیها هم قانون مالیات داستان همین دیوار حاشا را پیدا کرده است؛ دیواری که چیدن آن برای رهایی از اقتصاد تکمحصولی نفت همیشه توصیه شده است. هر چند با وجود وعدههای بسیار، دولتها کاری جدی در اینباره انجام ندادهاند و این یعنی دولتها در این سالها آمدهاند و رفتهاند اما در مالیات همچنان بر همان پاشنه میچرخد که میچرخید و هنوز هیچ خبری از بهبود وضعیت در دریافت مالیاتها نیست.
نکته قابلتوجه اما درخصوص قانون مالیات این است که بسیاری از افرادی که مالیات میپردازند بر این باورند که پرداخت مالیات بیعدالتی محض در حق خود و خانوادهشان است، زیرا تعداد اندکی از نحوه هزینهکرد درآمدهای خود در جامعه و اثرات آن بر رفاه و بهبود امکانات جامعه مطلعاند.
البته بماند که برنامهریزیهای ناکارآمد و نبود قانون ثابتی برای تعیین نرخ مالیات مشکلی است که باید در اینباره از دولت گلایه کرد. همچنین دیوار بیاعتمادی که میان دولت و بخش خصوصی در پذیرش اظهارنامههای مالیاتی وجود دارد، شاید یکی از بزرگترین مشکلات این ساختار باشد. از سوی دیگر؛ دیده شد که تلاشها برای دورزدن مالیات بهخصوص توسط «دانهدرشتها» در این دوران بیش از پیش شد و روندی صعودی به خود گرفت. این در حالی است که کارمندان با وجود درآمد متوسط جزو بهترین مالیاتدهندگان سال 92 بودهاند. آمار مالیات 11ماهه منتهی به بهمن سال 92 نشان میدهد 18درصد از مالیاتها از محل حقوق کارمندان تامین شده و تنها هشتدرصد، مالیات مشاغل صنفی بوده است. از این 18درصد، هزارو913میلیاردتومان مالیات اخذشده حقوق کارمندان بخش عمومی و دوهزارو404هزارمیلیاردتومان هم سهم حقوق کارمندان بخش خصوصی بوده است.
حال این میراث به دولت حسن روحانی رسیده است؛ میراثی که دولت تدبیر میخواهد با اجرای طرح جامع مالیاتی میزان فرار مالیاتی را از حدود 25 درصد به 15درصد کاهش دهد، البته اگر در اجرا موفق به انجام چنین کاری شود. نتیجه اینکه با کمی تخفیف؛ درصد بالایی از ما ایرانیان از مالیات دادن ناخرسند و فراری هستیم و تا آنجا که بتوانیم از پرداخت آن طفره میرویم.
گفتهها و ناگفتههای مالیاتی به روایت مردم برای بررسی دقیقتر پای صحبت مردم نشستهایم. شایان یکی از فروشندگان لباس زنانه در خیابان رودکی است. وقتی از او پرسیدم چقدر مالیات پرداخت میکند با تردید میگوید: «سال90، سهمیلیونتومان مالیات پرداخت کردم و این رقم در سال 91 به سهمیلیونو600هزارتومان رسید. اما زمانی که برای پرداخت مالیات سال 92 به اداره مالیات رفتم، گفتند که باید هفتمیلیونتومان پرداخت کنم. شوکه شده بودم، وقتی میدیدم که چقدر راحت مسئولان مالیاتی زیر حرفشان میزنند.» او در ادامه میگوید موفق شده با چانهزنی این رقم را نهایتا به چهارمیلیونو500هزار برساند.
فروشنده لباس زنانه توضیح میدهد: «برای پرداخت مالیات که میرویم 50درصد رقم را برج چهار میگیرند و مابقی را برج هشت و اگر تا آخر سال تصفیه نکنیم 25 درصد جریمه میشویم. سوالم این است آیا پولی که میگیرند اسمش ربا نیست. مالیات در ایران به صورت خارجی دریافت میشود؛ یعنی اداره مالیات براساس یک برآورد از اصناف مالیات میگیرد و این برای همه یکسان است. درصورتیکه بسیاری از مشاغل ممکن است دچار زیان و سود کم شده باشند اما مالیات آنها با سایر شرکتهایی که سود زیادی کردهاند، برابر است.» شایان با این توضیح که ممکن است هر لحظه رقم تازهای روی مالیاتها بکشند، میگوید: «به قول خودشان هر سال 20 درصد روی مالیاتها میرود اما معلوم نیست که این آمار واقعا درست باشد.»
شایان سپس میگوید: «متاسفانه هر سال، مالیاتها 20 درصد بیشتر میشود اما در کنارش کاسبی 40 درصد افت میکند. حالا ما باید حرفهای دلمان را به کی بزنیم که دردمان را بفهمد و جوابی قانعکننده به سوالاتمان بدهد. وقتی هم اعتراض میکنیم، میگویند دستورالعمل است. دولت کسری بودجه دارد و اقتصاد کشور هم فلج شده است، وضع کاسبی هم که بسیار خراب است. پس در قبال این مالیاتهای سنگینی که از ما میگیرند چه کاری تا به حال برایمان انجام دادهاند؟ بهعنوان کسی که 10 سال است فروشنده هستم هنوز نمیدانم بر چه مبنایی این پول گرفته میشود و زمانی که میخواهیم از خودمان دفاع کنیم میگویند کاسبی نکنید و در مغازه را ببندید، آخر این چه وضعی است. در عوض اینکه برایمان شفافسازی کنند، میخواهند از نان خوردن هم بیفتیم.» به حرفهای شایان با دقت گوش میکنیم، بنده خدا دل پری دارد! اما شاید داشتن مغازهای به آن بزرگی که میتواند ارزشی میلیاردی داشته باشد کمی او را برای پرداخت مالیاتها آرامتر کند.
حسین؛ میوه فروش جوانی است که میگوید بار سنگین خرج خانواده را تنهایی به دوش میکشد. او درمورد پرداخت مالیات بر درآمدش میگوید: « سال 91، سهمیلیونو700هزارتومان مالیات پرداخت کردهام و برای سال 92 هم باید هفتمیلیونو800هزارتومان بپردازم. مگر ما در سال چقدر کار میکنیم که باید این رقم سنگین مالیات و عوارض شهرداری را بپردازیم. هرسال به اداره مالیات میروم و با گریه و زاری و التماس رقم کمتری میگیرند. اصلا انصاف نیست زیرا اگر درآمد خوبی داشته باشم مشکلی نیست، مجبور هستیم کم فروشی کنیم و از حق مردم بخوریم و نان حرام بر سرسفره خانواده ببریم تا بتوانیم خرج زندگیمان را دربیاوریم.»
سروته حرفش همین است و مدام هم تاکید میکند: «هرچه کار میکنم برای مالیات و عوارض جان میکنم. هزاربار از این حرفها زدهایم اما فایدهای ندارد.» در میان صحبتهایمان، حسین، پیرمردی عکاس وارد شد. او میگوید: «سال 91، 13میلیونتومان کار کردهام و تقریبا هشتمیلیونو500هزارتومان خرج کارگرها و در مجموع سهمیلیونو500هزارتومان خرج خود عکاسی شده است. درآمد خالص سالانهام دومیلیونو500هزارتومان بوده اما جالب است بدانید که اداره مالیات برایم چهارمیلیونو400هزارتومان مالیات بریده است. اگر همسر بازنشستهام نبود هیچ درآمدی نداشتم و تازه باید پولی از جیب هم برای مالیات پرداخت میکردم. برایمان توضیح دهند که این مالیاتها را چطور حساب میکنند.»
در این میان، میوهفروش با یک مشتری دعوایش شد و حواس ما هم پرت این ماجرا. در وسط بگومگوها حسین میگوید: «یکدفعه سروکلهشان پیدا میشود و بدون هیچ حسابرسیای رقم مالیات را تعیین میکنند. به ما بگویند پول مالیات را بدهیم یا تعزیرات یا عوارض شهرداری، خلاصمان کنید و بگویید برای دولت کار کنیم و بیخیال خرج خانواده و یک لقمه نان سر سفرهمان شویم.» حسین گلایه میکند و سیل مشتریان است که از او میوه میخرند. در میان پولشمردنهایش میگوید: «نمیتوانم که دزدی کنم اما با این مالیاتهایی که گرفته میشود کار ما به آنجا هم کشیده میشود. خواهش من این است که گفتههای ما را به گوش مسوولان برسانید البته اگر به درددل ما گوش دهند و بدانند که روش مالیاتگیری در ایران اشتباه است.»
ناصر هم قصاب جوان و متاهلی است که از اوضاع اقتصادی کشور گله دارد.
وقتی که بحث مالیات را پیش کشیدم چون اسپند روی آتش عصبانی شد و گفت: «هرسال درآمد ما کمتر میشود و اوضاع اقتصادی هم نابسامانتر. هرروز به تعداد اصناف تولیدی و صنعتی که تعطیل میشوند افزوده میشود.» از او پرسیدم که روش برآورد اداره مالیات چگونه است، که در پاسخ میگوید: «بر اساس منطقه و صنف موردنظر، مالیات برآورد میشود و وقتی اعتراض میکنیم، میگویند که دستورالعمل است. آخر این چه دستورالعملی است که ما را به نان شب محتاج کرده است. اصلا ما به چه دلیل باید مالیات بدهیم؟ وقتی من کار میکنم و درآمدی کسب میکنم به چه دلیل باید بخشی از آن را به دولت بدهم.» در این حین خانمی که برای خرید مرغ وارد مغازه شد، محو حرفهای ما شد و قصاب هم فراموش کرد که مشتریانش را راه بیندازد.
به او گفتم برای شنیدن حرفهای شما عجلهای ندارم و میتوانید مشتریانتان را راه بیندازید، هرچند این حرف خیلی کارساز نبود. او با صورتی سرخ شده از عصبانیت به حرفهای خود ادامه میدهد: «با روزی 10 یا 15هزارتومان درآمد آیا این رقم مالیات انصاف است. میخواهم مغازهام را ببندم پول مالیات را از کجا بیاورم. آیا دولت راضی میشود لقمه دهن زن و بچهام را بگیرم و پول مالیات بدهم؟ میدانم که مالیات یک مساله فرهنگی است و دولت باید برای مالیات فرهنگسازی کند و تجربه هم نشان داده که با زور و اجبار هیچکاری عملی نیست. خیلیها که درآمدهای میلیاردی دارند از مالیاتهای سنگین فرار میکنند و نظارتی هم در کار نیست. موقع پرداخت مالیات هم به هر دری میزنند که حتی یکمیلیونتومان هم مالیات ندهند و این مساله به یک موضوع رایج در بازار و کسبه تبدیل شده است. اما معلوم نیست که چرا باز هم از ما مالیاتهای سنگین میگیرند و هرچه پیگیری کردیم به نتیجهای نرسیدیم.» هوا رو به تاریکی است و یکییکی مغازهها هم بسته میشوند. مکانیکی که سرش به کار خودش گرم بود و فقط به حرفهایمان گوش میکرد به ما رو کرد و گفت: «در مملکتی که خیلی چیزاش درست نیست، چرا انتظار داریم اوضاع مالیاتی اینم درست باشه؟!»