«کنت پولاک» پژوهشگر ارشد اندیشکده بروکینگز با حضور در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا به تشریح سناریوهای پیشروی آمریکا در مواجهه با بحران عراق پرداخته است.
به گزارش فارس، پولاک در آغاز سخنان خود به نکتهای مهم به عنوان واقعیت سیاست خارجی آمریکا در عصر حاضر اشاره میکند. وی مدعی است که آمریکا هماکنون نفوذ بسیار محدودی در عراق دارد. از یک سوی، دولت جورج بوش با اشتباهات بزرگ خود نفوذ گسترده آمریکا در عراق را کاهش داد و از سوی دیگر دولت اوباما پس از روی کار آمدن با غفلتهای متعدد خود، باقیمانده منافع آمریکا در عراق را به نابودی کشاند. در حال حاضر عراق در بحران سختی گیر کرده است؛ در این شرایط منافع آمریکا در عراق با نفوذ آن در این کشور نسبت ندارد. بنابراین استراتژی آمریکا باید بهگونهای تنظیم گردد که منافع و سطح نفوذ کشور بتواند به توازن مطلوب خود برسد.
دومین نکتهای که پیش از هر اقدامی در جهت تبیین استراتژی مربوطه باید بدان توجه شود، پذیرش این واقعیت است که عراق هماکنون در جنگ داخلی دیگری درگیر شده است. پذیرش این حقیقت به ما کمک میکند تا با درک بهتر پارامترهای وضعیت عراق به عنوان یک جنگ داخلی، سناریوهای پیش روی برای پایان دادن به این وضعیت را بررسی کنیم.
وضعیت حاضر در عراق مشابه شرایط جنگ داخلی این کشور در بازه 2006-2008 است. در آن زمان آمریکا با هزینه کردن منابع اقتصادی و نظامی مختلف تلاش کرد عراق را از جنگ داخلی نجات دهد. با این حال آمریکا اعلام کرده است دیگر حاضر نیست منابع خود را وقف سامان دادن به اوضاع فعلی عراق کند.
پذیرش درگیری عراق بهعنوان یک جنگ داخلی از این نظر حائز اهمیت است که قدرتهای خارجی نمیتوانند بدون تعهد به تخصیص گسترده منابع مالی و نظامی لازم و یا قتلعام و نابودسازی یکی از طرفین درگیری به جنگ های داخلی پایان دهند. با درک این نکته که افکار عمومی آمریکا دیگر مایل به تعهد کشورشان مبنی بر صرف منابع گسترده برای پایان دادن به جنگ داخلی در کشوری دیگر نیستند، باید اعتراف کنیم که امکان پایان دادن به جنگ عراق در مدت زمانی کوتاه ، با حداقل خونریزی و در عین حال حفظ منافع آمریکا وجود ندارد. بعبارتی گزینههای آمریکا هم اکنون بین بد و بدتر است.
از سوی دیگر بهینه نبودن گزینههای پیش رو مجوزی برای عدم اقدام بهطور کلی نیست. جنگهای داخلی بدون اقدام مقتضی برطرف نخواهند شد و خطر گسترش آنها به مناطق مجاور نیز وجود دارد. همچنانکه این تجربه را در مورد سوریه شاهد بودیم. افزون بر این، عدم کنترل بحران در مناطق تامین کننده انرژی میتواند بر بازار عرضه نفت و گاز نیز تاثیرات نامطلوبی به جای بگذارد. بنابراین آمریکا مجبور است ازمیان گزینههای نامطلوب موجود، گزینه کمتر نامطلوب را برگزیند.
سناریو نخست: تشکیل دولت واحد در عراقعلیرغم همه اشتباهات اوباما در مورد عراق و با اعتقاد به اینکه سیاستهای اشتباه دولت وی از عوامل مهم بروز مجدد جنگ داخلی در این کشور است، رویکرد وی برای مواجهه با شرایط حاضر قابلقبول است. اولویت اول، تلاش برای ایجاد دولتیست که مورد توافق گروههای شیعه، کرد و سنیان معتدل باشد تا بدین ترتیب بتوان وارد مرحله دوم، یعنی برقراری ارتش متحد برای مقابله با گروه داعش گردید. آمریکا باید از این ارتش متحد حمایت کند.
تا زمانیکه امکان آن وجود داشته باشد، این سناریو باید اولویت راهبردی آمریکا در عراق تلقی شود. چرا که میتواند با سرعت و در عرض چند ماه جنگ داخلی عراق را پایان دهد و همه طرفها نیز از آن حمایت خواهند کرد. با این حال پیاده شدن این سناریو در مقام عمل با دشواریهای بسیاری روبهروست.
نکته مهم برای پیشبرد این استراتژی قانع کردن مقامات کرد به انصراف از ایده استقلال اقلیم کردستان و ترغیب گروهای سنی معتدل به مشارکت در مدیریت سیاسی کشور است. برای رسیدن به این دو هدف نیاز به رهبری سیاسی جدید و تحول گسترده در سیستم سیاسی عراق است. با توجه به شرایط گذشته میتوان ادعا نمود که در زمان حاضر، ابقای نوری المالکی در سمت نخستوزیری عراق نمیتواند نیروهای سنی و کرد را در کنار دولت نگاه دارد. حتی با انتخاب گزینه ای دیگر به جای مالکی نیز رسیدن به نقطه ائتلاف میان سه گروه فوق زمان زیادی میبرد.
گروههای سنی مایل به بازگشت به شرایط پیشین نیستند و خواستار تمرکززدایی از دولت فدرال میباشند. کردها پا را از این نیز فراتر گذاشته و خواستار استقلال کامل از عراق هستند. با توجه به خودمختاری گسترده کردستان و اختیارات بیشتری که پس از حمله گروه داعش به عراق بهدست آورده است، پذیرش اقتدار دولت فدرال در مقابل ایده استقلال بنظر مطلوب نمیرسد. مقامات کرد شرط پذیرش حق انحصاری خود برای استخراج و فروش نفت مناطق کردستان در مقابل انصراف از استقلال را مطرح کردهاند.
از سوی دیگر، تنها در شرایط اتحاد سه گروه آمریکا میتواند به حمایت نظامی لازم برای مقابله با گروه داعش بپردازد و محکوم به جانبداری از یک طرف نشود.
در اینجا به این نکته باید توجه کنیم که برکناری مالکی حتی اگه ممکن باشد، برای برقراری دولت واحد و ایجاد اتحاد میان این سه گروه کافی نیست. در صورت برکناری مالکی، عراق باید دور جدیدی از اصلاحات و توزیع مجدد ثروت و قدرت را آغاز کند. زمان گستردهای که همه این تحولات نیاز دارد، فرصت لازم را به داعش میدهد که به پیشرویهای خود در عراق ادامه دهد.
یکی از اقداماتی که دولت اوباما در این شرایط میتواند انجام بدهد اعلام حمایتها و مساعدتهاییست که آمریکا در صورت اعمال اصلاحات در عراق، خود را متعهد بدان میداند. بسیاری در عراق از اینکه آمریکا از یک سو نیروهای عراقی را دعوت به اصلاح سیستم سیاسی و ایجاد دولت متحد میکند و از سوی دیگر مشخص نمیکند چه حمایتی حاضر است از این دولت داشته باشد شکایت میکنند.
در این شرایط تنها اقدامی که میتواند در عراق، انگیزه اصلاح سیستم سیاسی را بالا ببرد و منجر به گسترش نفوذ آمریکا بشود اعلام اشکال حمایت آمریکا از عراق است. این کمکها میتواند شامل: در اختیار گذاردن پهباد، تدارک تسلیحات، حمایت اطلاعاتی، گسترش آموزش به افسران عراقی و حتی حملات هوایی باشد.
سناریوی دوم: رسیدگی به اوضاع سوریهجنگهای داخلی مشابه جنگ عراق چند ویژگی مهم دارند.
1- تقسیمات قومی- نژادی موجود در کشور، جنگ داخلی را به بنبست میکشاند.
2- آشوبی که کشور را فرا میگیرد بیش از همه به نفع گروههای افراطی است و قدرت آنها را افزایش میدهد.
3- مدت زمانی که این جنگها به طول میانجامد بسیار طولانی است.
4- این جنگها همواره به سایر مناطق سرایت میکنند.
سرایت جنگ داخلی از یک کشور به کشورهای اطراف در شش شکل متفاوت بروز میکند: تروریسم، مهاجرت، تجزیهطلبی، شیوع افراطیگری در کشورهای مجاور، رکود اقتصادی و دخالت دولتهای همسایه. در بدترین حالت جنگ داخلی در یک کشور میتواند منجر به یک جنگ داخلی در کشور همسایه شود. این شرایط را در سرایت وضعیت سوریه به عراق شاهد هستیم. در بعضی مواقع نیز سرایت جنگ داخلی میتواند منجر به گسترش جنگ در کل منطقه شود. بهطور مثال درجنگ کنگو 7 کشور مختلف درگیر شدند و شرایطی را بهوجود آوردند که از آن تحت عنوان جنگ جهانی کنگو یاد میشود.
بهدلایل مختلف سرایت جنگ داخلی عراق به سایر مناطق بسیار خطرناک است. این سرایت میتواند امنیت متحدان آمریکا همچون ترکیه و اردن را به خطر اندازد و بازار عرضه نفت را با مشکل مواجه کند.
بنابراین پایان جنگ داخلی در عراق منافع مهمی را برای آمریکا در بر دارد. اما پایان جنگ با توجه به منابع محدودی که آمریکا به انجام این کار میخواهد اختصاص دهد بسیار دشوار است. بعبارتی در این شرایط آمریکا باید نیروهای سنی و شیعه را متقاعد کند که خود با گروههای تندرو خود مقابله کنند و سپس آنها را نسبت به مصالحه با یکدیگر قانع کند. در بهترین حالت نیز میتوانند ترتیبات جدید سیاسی برای اشتراک قدرت پیشنهاد دهند( اگر چه کردها از این ترتیبات جدید بیرون خواهند بود)
اگر بخواهیم این الگو را در مورد عراق پیاده کنیم، میتوانیم به پیادهسازی آن در سوریه هم بیندیشیم، با این تفاوت که در سوریه شرایط از شفافیت بیشتری برخوردار است. در عراق برخی از نیروها و قبایل سنی معتدل برای مقابله با شیعیان در کنار نیروهای افراطگرای سنیمذهب قرار گرفتهاند. همین وضعیت در مورد نیروهای شیعی نیز صدق میکند. آمریکا در عراق بهدنبال حمایت از نیروهای معتدل در هر دو گروه سنی و شیعه است، اما اختلاط پیچیده نیروها حمایت از هر یک از طرفین را دشوار میکند. در سوریه شرایط آسانتر است و آمریکا از مخالفان سنی در مقابل نیروهای شیعی که دولت را در اختیار دارند حمایت میکند.
این شرایط به آمریکا در ایجاد ارتشی سازمانِیافته، آموزشدیده و مجهز از مخالفین در سوریه کمک میکند. چنین ارتشی میتواند هم با نیروهای رادیکال سنی و هم با نیروهای طرفدار دولت مقابله کند. اگر چه این اقدام 2 تا 5 سال زمان میبرد اما میتواند واجد منافع متعددی نیز باشد. برخی از آنها عبارتند از:
1- این راهکار عملی بهنظر میرسد
2- زمینه پرورش نیروهای افراطی و صدور آنها به سایر مناطق از میان میرود
3- یک نیروی گسترده سنی در سوریه شکل میگیرد که میتواند قبایل سنیمذهب عراق را نیز به اعتدال دعوت کند.
4- پیروزی مخالفان با اکثریت سنی می تواند به عنوان یک الگو برای عراق مطرح شود.
اگر آمریکا بتواند به شکلگیری یک ارتش مجهز از مخالفان سوری در سوریه کمک کند، مسیر را برای حمایت از سنیان عراق نیز باز کرده است و میتواند پس از آن به نیروهای شیعی بپردازد و آنها را به سوی میانهروی هدایت کند. شکست رژیم اسد در سوریه منجر به وحشت نیروهای شیعی تندرو در عراق میشود. آمریکا حتی میتواند در آن زمان به نیروهای شیعی کمک کند تا گروههای افراطی خود را شکست دهند و پس از آن آمریکا توافق لازم را بین نیروهای شیعی و سنی میانهرو برقرار کرده و بدین ترتیب نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد.
اما در ارزیابی این سناریو این نکته را باید مدنظر داشت که هزینههای پیاده کردن این سناریو بسیار زیاد است و عملی کردن آن زمانبر است. افزون بر این نمیتوان به قطعیت مدعی شد که همه حلقههای این زنجیره بهدرستی در پشت یکدیگر پیاده خواهند شد.
سومین سناریو تجزیه عراق استبا توجه به ارزیابیهای صورت گرفته از سناریوهای بالا، آمریکا باید یک گزینه دیگر که احتمال وقوع آن وجود دارد، یعنی تجزیه کشور را مدنظر داشته باشد و تلاش کند با متقاعد کردن طرفین نسبت به پذیرش دو فاکتو این شرایط به پایان جنگ در عراق کمک نمایند. همانطور که گفته شد درگیری میان شیعه و سنی میتواند منجر به تقسیم کشور به مناطق تحت پوشش آنها شود. در این شرایط کردستان نیز اعلام استقلال خواهد کرد.
بهعبارت دیگر برای پایان جنگ داخلی در عراق باید تجزیه آن را پذیرفت و تلاش کرد طرفهای درگیر را به پذیرش این واقعیت و دست کشیدن از جنگ تشویق کرد. اگر چه ارائه این آلترناتیو در عمل، بهسادگی بیان آن در تئوری نیست.
برخی در واشنگتن فکر میکند که تجزیه عراق آسان است اما این فرض غلط است، زیرا علاوه بر اینکه برخی از شهرها اختلاظی از جمعیت سنی و شیعه را دارند، هر دو گروه سنی و شیعه مدعی سرزمینهای طرف مقابل نیز می باشند. و این بدان معناست که متقاعد کردن طرفین، سالها جنگ و خونریزی در پی خواهد داشت.
بنابراین در این شرایط آمریکا باید بتواند همه نیروها را متقاعد کند که جنگ داخلی بیفایده است و چارهای جز پذیرش تجزیه عملی کشور ندارند. در اینجا نیز راهکار تقویت نیروهای میانهرو در دو طرف ماجرا برای غلبه بر نیروهای تندرو است. ( در اینجا منظور از نیروهای معتدل، نیروهایی است که حاضر به همکاری با سایر طرفین میشوند)
در این شرایط گزینه منطقی کمک نظامی آمریکا به نیروهای میانه رو سنی و شیعه برای مقابله با گروههای تندرو خود است اما در عمل ممکن است این نیروها از کمک نظامی آمریکا برای مواجه با یکدیگر به جای مقابله با نیروهای افراطی خود استفاده کنند. تهدید به مجازات نیز میتواند کارآمد باشد اما استفاده از آن، در صورتیکه آمریکا بهشدت در جنگ داخلی عراق درگیر شده و نیروی نظامی در عراق پیاده کرده بود،ممکن بود.
در ارزیابی این سناریو باید اعلام کرد که با توجه به شرایط مذکور، باید منتظر ماند تا نیروهای عراقی خود متوجه گردند که جنگ داخلی بیفایده است و از آمریکا یا قدرت دیگری درخواست میانجیگری کرده و تجزیه ضمنی کشور را بپذیرند. اگر چه این اتفاق غیرممکن نیست، اما زمان زیادی میبرد و تلفات زیادی در پی خواهد داشت.
سناریو چهارم: کنترل شرایطسرانجام آخرین گزینهای که آمریکا میتواند پیش روی داشته باشد، رها کردن عراق به حال خود و در عین حال کنترل شرایط برای اجتناب از سرایت جنگ به سایر مناطق است. این وضعیت میتواند تا درک شرایط تجزیه در داخل عراق ادامه پیدا کند.
اگر چه در عمل پیاده کردن این آلترناتیو نیز با دشواریهای زیادی روبه روست و تاریخ نیز نشان داده است که همسایگان کشورهای درگیر در جنگ داخلی نیز نمیتوانند خود را از سرایت جنگ به داخل مرزهای خویش بهراختی ایمن نگاه دارند.
با توجه به شرایطی که آمریکا در حال حاضر دارد و قصد ندارد زمان و منابع زیادی نیز هزینه کند، تنها راهکار پیشرو جلوگیری از سرایت بحران به سایر مناطق است. آمریکا برای عملی کردن این سناریو در عمل چهار گام مهم در پیش دارد:
1- حمایت از همسایگان عراق، این حمایت علاوه بر ممانعت از سرایت جنگ به کشور آنها، نفوذ آمریکا در منطقه را افزایش میدهد. در این میان حمایت از عربستان سعودی و کویت که نیاز به کمکهای اقتصادی آمریکا ندارند، دشوارتر است.
2- منع دخالت: آمریکا و متحدان آن باید همسایگان منطقهای عراق را از دخالت در جنگ عراق منع کند.
3- حملات مستقیم به زیرساختهای تروریستها در عراق
4- آموختن از تجربه عراق
باید اعتراف کرد که هیچیک از این گزینهها آینده خوبی را برای آمریکا یا عراق رقم نمیزند. بهترین گزینه ممکن این بود که اجازه ندهیم شرایط به اینجا برسد. دولت بوش و اوباما هر دو در محاسبات خود بهشدت اشتباه کردند. آنها متوجه نبودند که نمیتوان کشوری مهم در منطقهای استراتژیک را اشغال کرد و سپس آن را به حال خود رها کرده و از آن خارج شد.