فرزاد حسنی: از حاشيه دور شدم

فرزاد حسني سالي پرحاشيه را به لحاظ زندگي شخصي‌اش پشت سر گذاشت و بارها تيتر يك رسانه‌هاي مختلف شد.
کد خبر: ۴۶۹۳۲۶
|
۰۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۶ 24 January 2015
|
19080 بازدید
|
۶
 فرزاد حسني سالي پرحاشيه را به لحاظ زندگي شخصي‌اش پشت سر گذاشت و بارها تيتر يك رسانه‌هاي مختلف شد.

به گزارش اعتماد، هر چند كه موضع او در مقابل همه اين جنجال و حاشيه‌ها سكوت بود و ترجيح داد روي جمله معروفش مبني بر اينكه «با اخلاق‌ها فرياد نمي‌زنند» بماند و حرفي پيرامون مسائل شخصي زندگي‌اش مطرح نكند. اما اين روزها حسني بار ديگر در صدر خبرها قرار گرفت منتها  اين‌بار اين توجهات به واسطه حضور او در سريال«سال‌هاي ابري» و ايفاي نقش متفاوت فرهاد پوردلجو بود؛ نقشي كه به لحاظ ظاهري و شرايط زندگي با او بسيار متفاوت است. اما وي توانست تا حد زيادي اين نقش را باورپذير بازي كند. هر چند خودش معتقد است بخشي از دليل باور‌پذيري اين نقش به خاطر فضاي مناسبي است كه كرم‌پور حين حضور در اين سريال برايش ايجاد كرد. او مي‌گويد با اينكه در آن مقطع زماني در شرايط خوبي قرار نداشتم اما كرم‌پور برايم فضاي ايزوله‌اي را ايجاد كرد كه از خبرهاي حاشيه‌اي پيرامون زندگي شخصي‌ام مصون بمانم و صرفا به بازي در اين سريال فكر كنم. گفت‌وگوي  ما  را  با حسني در زير مي‌خوانيد.

 بازي در نقش فرهاد پوردلجو در سريال «سال‌هاي ابري»براي شما به خاطر شخصيت خاكستري و گريم متفاوتش تا حدي ريسك به شمار مي‌رفت، چه شد كه بازي در اين نقش را پذيرفتيد؟

 من و مهدي كرم‌پور كارگردان اين سريال نزديك به ٢٠ سال است كه با يكديگر دوست هستيم و اين موضوع باعث شده كه با خصوصيات اخلاقي همديگر آشنا باشيم و بدانيم در يك كار از هم چه  مي‌خواهيم از طرفي كارنامه هنري كرم‌پور نشان مي‌دهد كه او يك كارگردان تواناست و به خوبي مي‌داند كه چطور از بازيگران در جاي درستش استفاده كند به همين خاطر وقتي پيشنهاد بازي در اين نقش را به من داد به راحتي ريسك حضور در آن را پذيرفتم چرا كه مي‌دانستم حاصل اين اعتماد دو نفره نتيجه بدي نخواهد داشت. وقتي مهدي كرم‌پور براي بازي در اين سريال از من دعوت كرد، پيش از اينكه فيلمنامه كار را بخوانم توضيحات مفصلي را در مورد چگونگي نقش به من داد و گفت‌وگوهاي مفصلي را در مورد شخصيت فرهاد پوردلجو داشتيم. بعد از خواندن فيلمنامه، در مورد جزييات نقش بيشتر با هم صحبت كرديم و پيرامون لحن، نحوه گويش و سبك زندگي كردن آن با يكديگر گپ‌هاي طولاني زديم.

 وقتي عكس‌هاي گريم سريال «سال‌هاي ابري» پخش شد، خيلي‌ها از ديدن چهره جديد و البته متفاوت شما تعجب كردند؟

خوشبختانه گريم اين كار توانست در رسيدن من به فرهادپور دلجو كمك زيادي كند و اين امكان را در اختيار من قرار داد كه راحت‌تر به اين نقش برسم. گريمور اين كار با دقت زيادي روي جزييات نحوه طراحي گريم اين كاراكتر كار كرده بود و براي ايجاد هر خطش روي صورت، ميزان سفيدي و استفاده از ته ريش دلايل درست و منطقي داشت. در كنار گريم خوب، طراحي لباس هم به من كمك زيادي كرد چرا كه طراح لباس با تيزهوشي به سمت لباس‌هايي رفت كه مناسب و برازنده اين نقش بود و در باور‌پذيري اين كاراكتر تاثيرگذار بود.

 فكر مي‌كنم در كنار گريم براي باور پذير شدن نقش بايد تغييراتي را در نحوه صحبت كردن، راه رفتن‌تان و... ايجاد مي‌كرديد چرا كه در اين سريال بايد نقش مردي را بازي مي‌كرديد كه چند سالي از شما بزرگ‌تر بود و يك پسر ١٥ ساله داشت.

خوشبختانه ما پيش توليد طولاني را داشتيم و همين موضوع باعث شده بود كه بتوانيم در مورد همه اين جزييات فكر كنيم. سعي‌ام بر اين بود كه روي صدا و نحوه اداي كلماتم تغييراتي را ايجاد كنم و با صداي هميشگي‌ام در اين نقش حرف نزنم ضمن اينكه من ٣٧ سالم است و از نظر سني چندان عجيب نيست كه يك پسر ١٥ ساله داشته باشم. از طرفي من هميشه ارتباط خوبي با بچه‌ها برقرار كرده‌ام و در فيلم و سريال‌هاي مختلف تجربه پدر شدن را داشتم. حال در اين سريال با توجه به شرايطي كه وجود داشت نقش پدري را بازي ‌كردم كه فرزند ١٥ ساله دارد. و اين موضوع براي خودم در اين كار بسيار خوشايند بود.

 «سال‌هاي ابري» سريال ديالوگ محوري است. حين اداي ديالوگ‌ها چقدر به فيلمنامه وفادار بوديد، به واسطه سابقه اجراي‌‌تان بسياري اين تصور را دارند كه ممكن است حين بازي بداهه‌گويي‌هايي داشته باشيد؟

همين‌طور است، بسياري اين تصور را دارند كه من به خاطر تجربه اجرايم حتما در ايفاي نقش‌هايم بداهه گويي دارم به ويژه اينكه بعد از پخش سريال «مسير انحرافي» اين موضوع شدت بيشتري پيدا كرد در حالي كه در اين سريال ما كاملا به فيلمنامه و ديالوگ‌هايي كه در آن نوشته شده بود وفادار بوديم. هر چند كه پيش از شروع فيلمبرداري در مورد نحوه صحبت كردن اين كاراكتر با خسرو نقيبي، فيلمنامه‌نويس و مهدي كرم‌پور صحبت‌هاي طولاني انجام داديم و سعي كرديم ديالوگ‌ها را به نوعي از فيلتر  پوردلجو رد كنيم اما بعد از اينكه به اين اتفاق نظر رسيديم. حين فيلمبرداري حتي يك خط ديالوگ را تغيير نداديم و سعي كرديم به اصل آن وفادار باشيم.

 با وجود اينكه شما طي اين سال‌ها بازيگري را به موازات كار اجرا تجربه كرديد اما همچنان وجه اجرايتان پررنگ‌تر است و اين موضوع باعث مي‌شود براي ايفاي باورپذير يك نقش، راه سخت‌تري را در پيش داشته باشيد؟

بله، معمولا كم پيش مي‌آيد وقتي در فيلم يا سريالي بازي مي‌كنم مخاطب زماني كه من را در كوچه و خيابان مي‌بيند من را با اسم نقشم مورد خطاب قرار دهد و فرزاد حسني را فراموش كند. اما نكته جالب اينجاست بعد از بازي در اين سريال وقتي به جايي مي‌رفتم بيشتر مخاطبان من را پوردلجو صدا مي‌كردند و اين موضوع بعد از سال‌ها برايم حس خوشايندي داشت و نشان مي‌داد كه مخاطبان با اين نقش كاملا ارتباط برقرار كرده‌اند.

 براي اينكه از فرزاد حسني جدا شويد و كاراكتر فرهاد پوردلجو را بازي كنيد احتمالا راه سختي را در پيش داشتيد؟

آل پاچينو جمله معروفي دارد كه در آن مي‌گويد هر چقدر مردم بازيگر را بيشتر بشناسند سخت‌تر او را باور مي‌كنند به همين خاطر او هميشه از مصاحبه و ديده شدن فارغ از نقش‌هايش پرهيز مي‌كند. چرا كه مي‌خواهد مخاطبان آل پاچينو واقعي را كمتر بشناسند و بيشتر درگير نقش‌هايش شوند. اين مسائل در ابعاد كمترش پيرامون ساير بازيگرها هم وجود دارد. چون براي مخاطبان وجه فرزاد حسني من به عنوان مجري پررنگ‌تر است و راه سخت‌تري را نسبت به ساير بازيگرها دارم تا بتوانم يك نقش را باورپذير ايفا كنم. اما خوشحالم تا اينجاي كار مخاطبان با اين نقش ارتباط برقرار كردند و وجه فرزاد حسني در ذهن آنها كمرنگ‌تر شده است.

   فكر مي‌كنيد  دليل اين اتفاق چه بود؟

 براي رسيدن به اين نقش مهدي كرم‌پور به من كمك زيادي كرد به ويژه كه در آن مقطع زماني به لحاظ روحي در شرايط خوبي قرار نداشتم. او فضاي ايزوله‌يي را برايم ايجاد كرد كه به واسطه آن هيچ خبر حاشيه‌يي به گوشم نمي‌رسيد و اجازه نمي‌داد كسي اخبار بيرون را به من منتقل كند. در طول كار هم با وجود اينكه ما ساعت‌هاي زيادي را در كنار هم بوديم و گپ مي‌زديم اما مهدي با وجود صميميتي كه با من داشت حتي يك‌بار در مورد مسائل خصوصي زندگي‌ام با من حرف نزد. او تاكيد داشت كه در اين محيط تو فرهاد پوردلجو هستي و بايد از هر گونه خبر حاشيه‌يي كه باعث تغيير روحيه‌ات شود و  تو را از رسيدن به اين نقش دور ‌كند، بر حذر باشي. فضاي خوب و ايزوله‌يي كه او ايجاد كرده به من كمك كرد راحت‌تر به اين نقش برسم.

  پس كرم‌پور براي رسيدن شما به اين نقش حسابي ازتان مراقبت كرد؟

دقيقا همين طور است و اين نشان از هوشمندي و تجربه بالاي يك كارگردان است كه اجازه نمي‌دهد محيط پيرامون تاثيري روي بازي بازيگرش بگذارد و با ايجاد فضاي مناسب بازيگرش را در شرايطي درستي قرار مي‌دهد تا بتواند با همه توان و تمركز نقش‌آفريني كند.

  شما در اين سريال ايفاگر يك نقش خاكستري بوديد، اين كاراكتر معمولا در فيلم و سريال‌هاي ما طراحي خوبي نمي‌شود و بيشتر اين نقش‌ها به سمتي سياه مي‌روند؟

همين طور است، اما فيلمنامه خوب«سال‌هاي ابري»مانع از لغزش اينچنيني نقش شد و باعث شد پوردلجو از ساير نقش‌هاي كليشه‌يي كه در فيلم و سريال‌هاي ما معمولا نشان داده مي‌شود، جدا شود. بخشي از موفقيت اين موضوع هم به خاطر طراحي خوب شخصيت‌ها بود و اينكه هر يك از كاراكترها در جاي مناسب خودشان قرار گرفته بودند. شك نكنيد اگر همسر فرهاد را زني آرام و مثبت نشان  مي‌دادند اين نقش خيلي زود به سمت كليشه‌هاي رايج شخصيت‌هاي خاكستري تلويزيوني مي‌رفت. در حالي كه شخصيت عصبي و پرتنش همسر پوردلجو باعث مي‌شود رفتارهاي اين دو به نوعي در ذهن مخاطب بالانس شود و او با اين كاراكترها ارتباط بيشتري برقرار كند.

 يعني رفتارهاي متضاد و عصبي همسر پوردلجو باعث شد كه مخاطب با او همذات‌پنداري بيشتر كند و درگير نقش شود؟

بحث همذات‌پنداري نيست، مخاطب وقتي اين دو نفر را كنار هم مي‌بيند و متوجه رفتارهاي پرتنش و عصبي اين دو مي‌شود، در فضاي قصه تا حدي به آنها حق مي‌دهد و چنين كنش‌هايي را از آنها باور مي‌كند. همان طور كه در سوال قبل هم به نوعي اشاره كردم اگر همسر پوردلجو يك زن مثبت بود چنين موقعيتي براي مخاطب ايجاد نمي‌شد و همه‌چيز خيلي زود رنگ و بوي كليشه مي‌گرفت.

 در اين سريال ليلا برخورداري نقش همسرتان را بازي مي‌كرد حضور او چقدر در بازي شما كمك‌كننده بود؟

بسيار زياد، خانم برخورداري هم شيوه متفاوت و بسيار خوبي را براي بازي در اين نقش انتخاب كردند و اين موضوع باعث مي‌شد كه رنگ‌آميزي خوبي بين بازي‌هاي ما ايجاد شود.

 طي سال‌هاي اخير، يكي از بزرگ‌ترين ضعف‌هاي ما در فيلم و سريال‌ها، عدم وجود فيلمنامه مناسب است و بسياري از كارها از اين ناحيه دچار ضعف هستند.

همين‌ طور است، منتها خوشبختانه در اين سريال ما از حضور دو نويسنده كاربلد يعني خسرو نقيبي و آرش خوش‌خو بهره برديم. آنها در «سال‌هاي ابري» توانستند يك قصه جذاب را با ريتم مناسب بيان كنند. با وجود گره‌هاي زيادي كه در اين سريال وجود دارد اما نويسندگان كار به خوبي توانستند اين موضوع را مديريت كنند و اجازه ندهند گره‌هايي كه در قصه ايجاد مي‌شود، روي ريتم كلي داستان تاثير بگذارد و مخاطب را  از فضاي  اصلي قصه دور كند.

 اگر اشتباه نكنم شما در فيلم «آمين گفت» سامان سالور هم حضور داشتيد؛ كاري كه پشت درهاي اكران مانده است؟

بله، «آمين گفت» هم يك كار متفاوت سينمايي است. اميدوارم هر چه زودتر شرايط براي اكران اين فيلم همواره شود.

 ممنون كه در اين گفت‌وگو شركت كرديد.

من هم از شما متشكرم. تا چندي ديگر ما شاهد برگزاري جشنواره فيلم فجر هستيم اميدوارم اين جشنواره با شكوه و كيفيت هر چه تمام‌تر برگزار شود و ما شاهد اتفاقات خوب سينمايي در آن باشيم.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۶
عادل مكطاعي
|
United States
|
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
اتفاقا پور دل جو شخصيت پنهان فرزاد حسني است.نيازي به جدا شدن از شخصيت فرزاد حسني براي تبديل شدن به پور دل جو نيست.حسني در اين سريال دارد شخصيت واقعي خود را نمايش ميدهد.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
بزرگترین بزرگ

ستایش خداوندی را سزاست که سرانجام خلقت و پایان کارها به او باز میگردد.

بزرگا،چنان کن که به مدد تو،از بیابان حیرت بگذرم و گام به وادی امن قدس تو بگذارم

دستهایم را تا امتداد بی کرانگی آسمانت بالا می برم تا بار دیگر،با تمام وجود

فریاد بر آورم،

«الهی و ربی من لی غیرک»


خدایا آسمان را آن گونه وسیع آفریدی تا هر پرنده ای که دلش گرفت،بال بگشاید و

اندوهش را دراوج بی کرانه آن از یاد ببرد،

و اینک منم پرنده ای که دلش به اندازه همه آسمان گرفته...وشته شده در ساعت 19:27 توسط هستی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
خودت کری !!! (طنز) مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنواییش کم شده است به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولى نمیدانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد بدین خاطر ، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش ساده اى وجود دارد این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو : «ابتدا در فاصله ۴ مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو . اگر نشنید همین کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن بعد در ٢ مترى و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد» آن شب ، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق تلویزیون نشسته بود مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ۴ متر است ؛ بگذار امتحان کنم سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید : عزیزم شام چى داریم ؟ جوابى نشنید بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید : عزیزم شام چى داریم ؟ باز هم پاسخى نیامد باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت : عزیزم شام چى داریم ؟ باز هم جوابى نشنید باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید ؛ سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت : عزیزم شام چى داریم ؟ زنش گفت : مگه کرى ؟ براى پنجمین بار میگم :خوراک مرغ !!!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
و مردم چه مي گويند ...!

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟ ...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟.. مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند...
می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
مُردم.

برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت وگفت: مردم چه می گویند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.
حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...
مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
حسنی نقش پوردلجو را خوب نمایش داد چون بازی نکرد نقش واقعی خودش رانشان میداد .بازی نمود فیلم مستند بود
صغرا مرادپور
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
به نظر من پیشرفت فرزاد حسنی توی بازیگری قابل توجه بوده که در قالب این نقش و این سریال خودشو نشون داد ولی هنوز راه طولانی ای در پیش داری فرزاد عزیز.امیدوارم روز به روز پیشرفت کنی آقای خاص ما.ما طرفدارات خیلی دوستت داریم و برات دعا میکنیم.
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟