جناب آقای ایوبی! با سلام! خواندن یادداشت دقیق و مستند شما باعث دلگرمی است و خوشحالم که شما وقایع فروردین ماه را همان طور که بودند دقیق به خاطر سپردید و عینا بازگو کردید. هرچند به نیمه متن که میرسم جای یک سکانس طولانی را خالی میبینم و از خواندن این جمله که «تصمیم به سفر اما ناگهانی بود» متعجب میشوم. صندلی ناگهان تغییر نکرد.
پس از اقدامات کارساز وزیر محترم بهداشت تا تصمیم به سفر حدود سه ماه طول کشید. سه ماهی که اگر آن را ضرب در بیماری کنید نمیدانم چند سال میشود. اما در این سه ماه چه گذشت؟ پس از کنترل عفونت در نیمه فروردین چه برنامهای برای ادامه روند درمان اندیشیده شد و چه اقدامات موثری برای کنترل بیماری انجام شد؟
در گزارشی که اخیرا از سوی وزارت بهداشت منتشر شده سخنگوی این وزارتخانه روند رسیدگی به پرونده پزشکی مرحوم کیارستمی را تشریح کرده و پاسخ پرسشهای بالا را این گونه داده: «وزیر بهداشت شش مرتبه به عیادت کیارستمی رفت و معاون درمان دانشگاه نیز دهها بار وی را ملاقات کرد و به طور مستمر بر نحوه روند درمانی ایشان نظارت داشت».
باقی بندهای این گزارش هم از همین دست هستند و اطمینان دارم اگر امروز از سخنگوی بیمارستان جم هم بخواهیم گزارشی بر روند درمان کیارستمی در این بیمارستان بنویسند تفاوت چندانی با این گزارش نخواهد داشت و پر خواهد بود از بندهایی مشتمل بر زحمات شبانه روزی پرسنل بیمارستان.
اما آنچه من از اولین عیادت دکتر هاشمی در اردیبهشت ماه در منزل به یاد دارم، به من اطمینان داد که نظارتی بر روند درمان وجود ندارد. جناب وزیر حتما به خاطر دارند که از دیدن وضع عمومی کیارستمی شگفت زده شدند و گفتند ما انتظار داشتیم که امروز شما را سرپا و مشغول فعالیت هنری ببینیم نه بر بستر بیماری. ایشان همان روز به هیات همراه دستورات لازم را دادند تا در بهبود حال عمومی ایشان بکوشند. اما حال عمومی روز به روز بدتر شد و اگر دل دیدن آخرین تصویری را که از ملاقات وزیر محترم با مرحوم کیارستمی موجود است دارید منظورم را متوجه میشوید و میتوانید تصور کنید که در آن سه ماه چه گذشت. حمله میکروبها به قلب سینمای ایران هنوز ادامه داشت. وضعیت هشدار پشت وضعیت هشدار. بیاشتهایی و تنگی نفس، عدم تحرک، عفونتهای پیاپی، آبسههای مستمر و کم خونی مزمن که در نهایت به یک شوک سپتیک مجدد منجر شد عزم ما را در اعزام ایشان جزم کرد.
امروز تصویری دیدم که به این متن ضمیمه اش می کنم و یادآور تنها
توصیه ای است که بنده در طول آن سه ماه از تیم وزارتخانه شنیدم. در اتاقی
که مرحوم پدرم در آن دوران بیماری را سپری می کرد، عکسی به دیوار بود از
مجموعه «سپید برفی» او، منظره ای سپید و برفی که توصیه شد با منظره ای رنگی
از کوهسار یا آبشار جایگزین شود تا در روحیه بیمار تأثیر مثبتی بگذارد.
بر خلاف سازمان سینمایی در وزارت بهداشت همه پشت هم اند و هوای هم را دارند
آقای ایوبی، اگر بپرسید چطور قصورات پزشک معالجی که تا آخرین روز بر روند درمان نظارت داشت و تا پای آمبولانس هوایی عازم پاریس حاضر بود، تا امروز پوشیده ماند و صلاح دیده شد که خود او به عنوان پزشک معالج بماند و جایگزین نشود، خواهم گفت، به دلیل تفاوت فاحشی که میان نظام پزشکی ما با نظام سینمایی ما وجود دارد.
اساس کار نظام پزشکی ما بر «معرفت» است و اولین اولویت آن حفظ آبروی همکاران و بدنه نظام آن است. آنجا همه پشت هماند و هوای هم را دارند. حتی اگر دست جراحی بلرزد و خطایی رخ دهد باید برای حفظ جان بیمار و حفظ آبروی طبیب به یک میزان کوشید.
اما چرا وزارت بهداشت ترجیح داده امروز پرده از اسرار بیندازد و تند تند و حتی بدون طرح شکایت، جلسه برگزار کند و پزشک معالج را به عنوان متهم ردیف اول معرفی کند؟
چون کار بالا گرفته و تا خونی ریخته نشود و کسی دراز نشود قائله ختم نمیشود. خلاصه اول کار را یک خودی خراب کرده و آخر کار را هم یک غیر خودی.
اول و آخر را هم که شما با واژه «ناگهان» به هم دوختهاید و جامپ کات زدهاید؛ اما اگر خواستید تصویری از آن سکانس طولانی حذف شده را ببینید به آرشیو ما مراجعه کنید، مستندات آن سه ماه موجود است؛ مستنداتی که داوری این پرونده را سهلتر میکنند.