حوادث ترکیه برخی روزنامهها را به چاپ دوم کشیده است تا بتوانند تحولات در این کشور را پوشش دهند. با این حال، حادثه تروریستی در نیس فرانسه در کانون توجه روزنامهها از طیفهای مختلف قرار دارد. برخی موضوعات اجتماعی و اقتصادی از جمله هتاکی مجازی به افراد مشهور و فیشهای حقوقی همچنان خبرهای مهم امروز را تشکیل میدهد.
به گزارش «تابناک»، روزنامه شرق و وقایع اتفاقیه امروز در چاپ دوم خود تحولات ترکیه را در کانون توجه قرار داده اند.
روزنامه شرق در گزارشی با تیتر «كودتا در تركيه» نوشت: «در واپسین ساعات شب گذشته خیابان های استانبول و آنکارا شاهد حضور عجیب نیروهای ارتش بودند. شاهدان عینی از پرواز جت های ارتش در ارتفاع بسیار پایین خبر می دادند. تحولات بسیار سریع رخ داد. در زمانی کمتر از دو ساعت، ارتش کنترل فرودگاه استانبول را در اختیار گرفت و پلیس این شهر را خلع سلاح کرد. این در حالی بود که در دقایق ابتدایی نخست وزیر ترکیه رویدادها در آنکارا و استانبول را تلاش غیرقانونی گروهی از نظامیان توصیف کرد. «بن علی ییلدیریم» گفت که این اقدام خارج از سلسله مراتب نظامی صورت گرفته و کودتا نیست. اما سیر تحولات حکایت از ماجرای دیگری داشت».
موضوع اقدام تروریستی در نیس فرانسه هم از موضوعات مهم امروز بوده است.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم علی خرم، رئیس پیشین نمایندگی ایران در ژنو با عنوان «تروریسم کور در پاریس» به موضوع حمله تروریستی در پاریس پرداخت و در بخشی از این یادداشتش نوشت: «درو کردن مردم در خیابان با کامیون، مدل وحشیگری جدیدی است که فقط از تفکر منحط داعش برمیآید؛ باوری که نه فلسفه دارد، نه اصول و نه منطق که بتوان روی آن حساب کرد و نه ارزش. کشتار مردم بیگناه با چه فلسفهای و مطابق با کدام اصول و براساس چه منطقی؟ آنهایی که خود را مسلمان میدانند، در جواب قرآن چه خواهند گفت که میفرماید: «بایّ ذنب قتلت»؟ این مردم بیگناه و از همهجا بیخبر به چه علت کشته شدهاند و تاوان چه گناهی را پس میدهند؟ آنهایی که مردم را به اینگونه درو میکنند، میخواهند چه چیزی را ثابت کنند؟ آیا میخواهند طرز زیستن را به غربیها بیاموزند؟ آیا میخواهند از دول غربی مثلا انتقام بگیرند؟ آیا میخواهند وجود خود را به عنوان دولت بهاصطلاح اسلامی در جهان تثبیت کنند؟ اینها که هیچکدام با کشتار مردم بیگناه حل نمیشود. مردم عموما با تکیه بر دین خود تلاش میکنند آخرت رستگارگونهای را رقم بزنند. آیا اینها راه رستگاری را طی میکنند درحالیکه برخلاف نظر حضرت باریتعالی به کشتار مردم مشغولاند؟ بههرحال، آنچه در پاریس اتفاق افتاده، یک طرف آن مردم بیگناه و طرف دیگر آن افرادی مسخشده قرار دارند که هدف و فلسفه خداوند و دین و اسلام را نشناختهاند یا گم کردهاند. طبیعتا این اقدام ضدانسانی، محکومیت همه مردم جهان و بهویژه مسلمانان را به دنبال خواهد داشت و جای هیچگونه تردیدي در اظهار همدردی با آنان باقی نخواهد گذاشت.»
همچنین علی بیگدلی در سرمقاله روزنامه ایران نوشت: «واقعیت امروز این است: هیچ کس در هیچ کجای جهان امنیت ندارد و «امنیت بینالمللی» معنای جاری خود در قرن نوزده و بیست را به کلی از دست داده است. دراین شرایط «ناامن» چند دلیل «ساختاری» و «رفتاری» را میتوان به عنوان عوامل اصلی گسترش خشونت و اعمال تروریستی در کشورهای ثروتمند غربی و بهطور خاص فرانسه برشمرد. با وجود این هیچ دلیل یا زمینهای نمیتواند «تروریسم» را توجیه کند و بیشک رویداد روز گذشته در «نیس» اقدامی کاملاً غیرانسانی و غیرقابل اغماض است.
نخست - نابرابری گسترده اقتصادی در غرب هر روز عمق بیشتری پیدا میکند. بر اساس آماری که اخیراً از سوی دولت امریکا منتشر شده، در حال حاضر 83 درصد ثروت امریکا در اختیار 3 درصد جمعیت آن جامعه قرار دارد. این نابرابری لجام گسیخته نشانگر بیماری یک جامعه و عامل تضادها میان طبقات اجتماعی است. در واقع این نوع حوادث نه واکنشی عاطفی و آگاهانه به مسائل روز بلکه ناشی از گسترش روز افزون نابرابریهای اقتصادی در جامعه صنعتی غرب و بیماریهای اجتماعی ناشی از نظام سرمایهداری است که موجب شده امواج تروریسم بدین صورت غرب را مورد تهدید قرار دهد. پس عجیب نیست اگر بگوییم باید انتظار داشت وقایعی مانند حادثه بامداد جمعه در شهر نیس بیش از گذشته در اروپا رخ دهد.
دوم - فرانسه یکی از خشنترین استعمارگران در تاریخ استعمار جهان است. رفتارهای خشونت بار فرانسویها در شمال آفریقا زبانزد خاص و عام است. چه بسا بتوان اینگونه تصور کرد که بغضهای گذشته جوامع ستمدیده و استعمار شده آفریقایی که شهروندان درجه سه فرانسه محسوب میشوند؛ سرباز کرده است، تصوری که البته به هیچ وجه توجیهی برای کشتار شهروندان بیگناه نیست. نشانهها میگویند این مردم ستم کشیده به این نتیجه رسیدهاند که چه بسا انباشت سرمایه در غرب و مشخصاً فرانسه حاصل تاراج اموال و ثروتهای کشورهای استعمار شده آفریقایی است و این ایده در میان مردم فقیر و اغلب آفریقایی تبار حاشیه شهرهای بزرگ فرانسه به علامت سؤالی تاریخی تبدیل شده است. طبیعی است که این تحلیل، نمی تواند دلیل موجهی برای این اقدام تروریستی باشد اما توجه به آن در مقام ریشه یابی ماجرا ضروری است.
سوم - فرانسه از گذشتههای دور سیستم امنیتی قدرتمندی نداشته و این مسأله بیشتر به نوع نگاه فرانسویها باز میگردد. فرانسویها میگویند مظهر دموکراسی در دنیا هستند و به همین دلیل نمیخواهند چهرهای امنیتی از خود نشان دهند. در حال حاضر سالانه 55 میلیون نفر از کشور فرانسه بازدید میکنند و این کشور درآمدی نزدیک به 65 میلیارد دلار از صنعت توریسم دارد. امنیتی شدن فضا ضربات مهلکی به صنعت توریسم این کشور وارد میکند و همین مسأله برای سالهای متمادی عامل اصلی آسیبپذیری بیشتر فرانسه نسبت به سایر کشورهای غربی است. هر چند تغییر این رویکرد که در ماههای اخیر نشانههای روشنی درباره آن دیده میشود، تأثیر چندانی در ماهیت این ناامنی گسترده نخواهد داشت و غرب بخصوص فرانسه بدون بازخوانی سیاستهای اقتصادی و ساختاری نمیتواند از تروریسم بخصوص حوادث خونبار پاریس و نیس جلوگیری کند. غرب ناچار است راهی تازه برای درمان بیماریهای مهلک سرمایهداری لجام گسیخته خود بیابد.»
روزنامه وقایع اتفاقیه در گزارش جالبی به موضوع جغرافیای بین المللی فحاشی برخی ایرانیان پرداخته و در گزارشی با عنوان «جغرافیای ناسزای برخی ایرانیها در فضای مجازی» نوشت: «برخی کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی طی سه سال اخیر به ستارهها، سیاستمداران و چهرههایی از کشورهای فرانسه، صربستان، استرالیا، آرژانتین، روسیه، بلاروس، اسپانیا، پرتغال، کلمبیا، آمریکا، برزیل، کرواسی، ژاپن و... حمله کردهاند اما این حملههای کامنتی به ستارههای این 13 کشور چه تصویری از ایرانیها در ذهن مردم آن کشور میگذارد؟ حمله به سایتها و حسابهای شخصی در شبکههای اجتماعی حالا در کشور ما به یک رسم نادرست تبدیل شده است. کافی است اتفاقی به مذاق برخی کاربران شبکههای اجتماعی خوش نیاید و آنها با پیداکردن حسابهای شخصی افراد به او حمله و توهینهایی را روانه میکنند که این حملات، داخلی و خارجی نمیشناسند. فروردین سال 1395، خبری مخابره شد که احساسات بخش زیادی از مردم را به خود درگیر کرد. امیرحسین 16ساله، روز 21 فروردین امسال یکی از جنجالیترین جنایات را رقم زد و دختر 6ساله افغان به نام ستایش قریشی را که همسایهشان بود، در ورامین به خانهشان کشاند و به طرز فجیعی کشت. همدردی با خانواده او در شبکههای اجتماعی و فضای عمومی کشور، گوشهای از انساندوستی مردم ایران را نشان داد اما بیاخلاقیها نیز به چشم آمد و گروهی از کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی با پیداکردن حساب شخصی او در اینستاگرام، شروع به فحاشیهایی علیه او کردند. اگرچه متهم دست به اقدامات غیرانسانیای زده بود اما ماجرای حملههای کامنتی به همینجا نیز ختم نمیشود؛ یکی از نمونههای داخلی، حمله به صفحه شخصی هانیه توسلی بود. برخی کاربران پس از غم فوت مرتضی پاشایی، خواننده فقید پاپ، به حساب شخصی توسلی حمله کردند و به او ناسزا گفتند و توهین کردند که چرا برای فوت پاشایی تسلیت نگفته اما این موردهای داخلی شاید دامنهاش در داخل کشور باقی بماند. آنچه این روزها حملههای کامنتی را بیشازپیش مورد توجه قرار داده است، حمله به ستارهها و چهرههای مهم بینالمللی است که گاهی با مسائل داخلی ایران گره میخورند و بهواسطه راه کوتاه شبکههای اجتماعی، مورد عتاب برخی کاربران شبکههای اجتماعی قرار میگیرند. نمونههای خارجی زیاد است اما در مهمترین آنها در بحبوحه جام جهانی گذشته، پس از بازی ایران و آرژانتین که با گل دقایق آخر لیونل مسی ستاره آرژانتینی به نفع این تیم تمام شد، گروهی از کاربران به صفحه شخصی او که مخاطبان میلیونی و جهانی دارد، حمله و توهینها و ناسزاهایی علیه او روانه کردند. خبر حمله کامنتی برخی از کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی خیلی زود در رسانههای بینالمللی بازتاب داشت و از آن بهعنوان یک بیاخلاقی مجازی از سوی برخی ایرانیها یاد کردند. در جدیدترین موارد نیز ایرانیها به صفحه پایت، فوتبالیست فرانسوی و دختر باراک اوباما به همان دلایل واهی حملهور شدهاند اما نکتهای که دراینباره کمتر مورد توجه این گروه از کاربران قرار میگیرد، پیامی است که از سوی آنها به مردم آن کشورها مخابره میشود. تصور کنید کسانی مانند مسی، پایت، دختر اوباما، شکیرا خواننده کلمبیایی و... علاوهبر محبوبیت بالایی که در کشورهای خود دارند، دارای طرفداران زیادی در دنیا هستند و وقتی گروهی از کاربران به صفحات آنها حملهور میشوند، هموطنان آن ستارهها بخش زیادی از مردم دنیا را آماده قضاوتهایی علیه مردم ایران میکنند که تا حد بسیار زیادی با واقعیت فاصله دارد. در جدول زیر مهمترین حملههای کامنتی مردم به صفحههای ستارگان را مشاهده میکنید».
روزنامه اعتماد در گزارشی به جنجال های انتخاباتی سال 96 پرداخته و در گزارشی با تیتر «شبكه مويرگي احمدينژاد» نوشته است: « گمانهاي جديد در اين هفتههاي اخير مطرح شده و هنوز به سطح گسترده رسانههاي عمومي كشيده نشده است. اين گمانه بر فرض نيامدن احمدينژاد استوار است. مطرحكنندگان اين پيشبيني ميگويند او هدفش بالاتر از رياستجمهوري است. براي نيل به اين هدف رييس شدن خودش كافي نيست. او بايد شبكهاي گسترده در كشور داشته باشد تا در دوران خلأ قدرت اين شبكه سلاح پنهانش شود. او با ساماندهي فرمانداران، استانداران و بخشداران دولتش در سه سال گذشته بسترهاي لازم را فراهم آورده و حالا در انتخابات شوراي شهر سال آينده در حالي كه همه نگاهها معطوف به كنش احتمالياش در انتخابات رياستجمهوري است او شبكهاش در سراسر كشور را رونمايي كند و كرسيهاي شوراي شهر و روستا را در اختيار خود بگيرد. اين اقدام از طرف احمدينژاد ميتواند تمام نيروهاي سياسي و حاكميتي را با شوك بزرگي مواجه كند.»
روزنامه جوان نیز امروز با اعلام هشدار نسبت به تکرار خصوصيسازیهای ناقص به بهانه بحران دریافتهای غیرمتعارف دولتی در گزارشی با عنوان «ماهيگيري بخش خصوصينما با فيشهاي نجومي» نوشت: «به گزارش «جوان» در اينكه بايد با قاطعيت با مديران دولتي متخلف كه جريان فيشهاي نجومي را در جامعه به راه انداختهاند برخورد شود، هيچ بحثي نيست و اين امر كف مطالبات مقام معظم رهبري، ائمه جمعه و مردم است، اما همانطور كه مقامات و بزرگان نظام عنوان داشتهاند تعداد مديران متخلف دولتي با حقوقهاي نجومي بسيار اندك بوده است و نبايد در جريان خشم افكار عمومي از فيشهاي نجومي، خداي ناكرده حقوق و حرمت مديران پاكدستي كه سالهاست با جان و دل در بخش دولتي فعاليت ميكنند، در اين ميانه پايمال يا خدشهدار شود، زيرا در ميان مديران دولتي و نهادهاي عمومي وابسته به حق افراد مؤمن، انقلابي و پاكدست وجود دارد كه به رغم برخورداري از توانايي لازم جهت ايجاد كسب و كار مجزا و كسب سودهاي قابل ملاحظه، اما بنا به اعتقاداتي كه به نظام و انقلاب دارند محيط بخش عمومي را براي خدمتگزاري برگزيدهاند، البته نفي نميكنيم كه از جنس مديران پاكدست و انقلابي در حوزه تعاوني و بخش خصوصي نيز كم نداريم.
در اين میان، در شرايطي كه هر سه قوه در برخورد با مديران متخلف موسوم به دريافتكنندگان حقوقهاي نجومي، بسيار جدي هستند و افكار عمومي نيز از تخلفات صورت گرفته در مقوله فيشهاي نجومي بسيار جريحهدار شده و كارشناسان اقتصادي تقويت نظارت و گشايش هر چه بيشتر دست رسانهها را براي جلوگيري از بروز فساد در كشور مؤثر ميدانند، عدهاي در جامعه به دنبال آن هستند تا از نمد جريان فيشهاي نجومي براي خود كلاهي دست و پا كنند كه حتماً بايد دستگاههاي نظارتي در اين باره ورود پيدا كنند و مانع تكرار تجربههاي تلخ قبلي شوند. همزمان با انتشار فيشهاي حقوقي نجومي برخي از مديران دولتي در فضاي رسانهاي برخي از اعضاي اتاق بازرگاني و همچنين نمايندگاني چون الياس حضرتي، عضو كميسيون اقتصادي مجلس شوراي اسلامي دولتي بودن اقتصاد را منشأ مشكلاتي چون حقوقهاي نجومي در كشور دانستهاند و در شرايطي كه خصوصيسازي شركتهاي دولتي در ايران چندان به موفقيت نرسيده است، درصدد هستند خصوصيسازي گسترده شركتهاي دولتي را راهكار نهايي براي مبارزه با مفاسدي چون فيشهاي نجومي برخي از مديران دولتي عنوان كنند، هر چند با نگاهي به جريان پرداختيهاي اتاق بازرگاني به افرادي كه طي سالهاي اخير در رفتوآمد ميان اتاق و مناسب دولتي هستند، ميتوان گره برخي از اصرار خصوصيسازيهاي مسئلهدار را پيدا كرد؛ خصوصيسازيهايي كه اكنون بسياري از مديران سابق دولتي را پرچمدار بخش خصوصي كرده است».