اکونومیست:

طبقه متوسط در آمریکا مهمتر است یا رفع نابرابری؟

به گفته اکونومیست، امنیت اقتصادی اقشار فقیر در آمریکا در وضعیت خطرناکی قرار دارد و با استانداردهای جهانی فاصله دارد. یک فرد معمولی متأهل و با دو فرزند، در آمریکا در صورتی که بیکار باشد، یک درآمد رفاهی در کنار مقادیری کوپن مواد غذایی دریافت می‌کند که در مجموع ارزش آن‌ها در حدود ۲۳ درصد میانگین حقوق است.
کد خبر: ۶۵۶۷۶۷
|
۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۰ 14 January 2017
|
6189 بازدید
به گفته اکونومیست، امنیت اقتصادی اقشار فقیر در آمریکا در وضعیت خطرناکی قرار دارد و با استانداردهای جهانی فاصله دارد. یک فرد معمولی متأهل و با دو فرزند، در آمریکا در صورتی که بیکار باشد، یک درآمد رفاهی در کنار مقادیری کوپن مواد غذایی دریافت می‌کند که در مجموع ارزش آن‌ها در حدود ۲۳ درصد میانگین حقوق است.

به گزارش شبکه تحلیلگران اقتصاد مقاومتی، هفته نامه اکونومیست در مقاله ای تحت عنوان "طبقه متوسط در آمریکا مهمتر است یا رفع نابرابری” در تاریخ ۷ ژانویه ۲۰۱۷ (۱۸ دی) نوشت:

وقتی اقتصاد آمریکا با سیاست در می‌آمیزد، یک معمای پیچیده ایجاد میشود. نابرابری درآمدی در آمریکا بیش از هر کشور ثروتمند دیگری است، و از انتخابات اخیر این کشور به عنوان یک انتقام از سوی قشر فرودست یاد می‌شود که دونالد ترامپ را قهرمان خود یافته‌اند.

او در زمان کاندیداتوری، افزایش مالیات بر ثروتمندان و کاهش محدودیت‌های مالی برای افراد جامعه را شعار خود نساخته بود اما با اینحال مبارزه با نابرابری درآمدی یکی از شعارهای اصلی کمپین انتخاباتی او بود.

آقای ترامپ از زمان انتخاب شدن افرادی را برای کابینه خود معرفی کرده که به طور تخمینی در مجموع ۶ میلیارد دلار دارایی دارند. او همچنین از روسای شرکت‌های بزرگ دعوت کرده تا در سیاست‌های اقتصادی به او مشاوره بدهند؛ و اغلب پست‌های کلیدی در کاخ سفید را به افرادی سپرده که پیش از این در گلدمن ساکس (یک شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی که سردمداران آن معمول افراد سرمایه‌دار هستند) مشغول فعالیت بوده‌اند. بنابراین به نظر نمی‌رسد افراد ثروتمند و با درآمد بالا به این زودی‌ها با محدودیت‌های مالیاتی بیشتر مواجه شوند.

در حقیقت برخی بر این باورند که تمرکز بر مسئله نابرابری شانس پیروزی دموکرات‌ها را در انتخابات اخیر کاهش داد. چرا که بخش زیادی از نابرابری موجود در آمریکا در یک دهه‌ی اخیر رخ داده است. (در نمودار شماره ۱ مشخص است)

طبقه متوسط در آمریکا مهمتر است یا رفع نابرابری؟

(نمودار شماره ۱: روند افزایش ضریب جینی در کنار افزایش سهم یک درصد ثروتمند از کل درآمد جامعه در آمریکا، از سال ۱۹۸۰)

نتایج نظرسنجی‌ها معمولا این است که آمریکایی‌ها به مسئله وجود موقعیت‌های اقتصادی در جامعه، در مقایسه با نابرابری، اهمیت بیشتری می‌دهند. رای دهندگان درمورد رکود حاکم بر جامعه که بیشتر طبقه متوسط را تحت تأثیر قرار داده نگران هستند. با در نظر گرفتن تورم، درآمد متوسط هفتگی در سال ۲۰۱۴، نسبت به سال ۲۰۰۰ رشدی نداشته است. امتیازات خدمات درمانی همگانی کاهش یافته است. تحقیقات صورت گرفته در سال‌های اخیر نشان از آن دارند که «رویای آمریکایی درحال افول است». در سال ۱۹۷۰، به میزان ۹۰ درصد افراد ۳۰ ساله‌ در مقایسه با والدین خود در زمانی که آن‌ها هم ۳۰ ساله بوده‌اند، حقوق بیشتری دریافت می‌کرده‌اند. در سال ۲۰۱۴ این آمار به کمتر از ۵۰ درصد کاهش یافته است.

دموکرات‌ها تمرکز بیشتری بر کمک به فقرا و گرفتن مالیات از ثروتمندان دارند و طبقه متوسط را رها می‌کنند. اما این سیاست را میتوان به طرز دیگری بیان کرد: دولت از جیب طبقه متوسط که به سختی تلاش می‌کند برمی‌دارد و به فقرای کم تلاش کمک می‌کند. این تردید در کارکرد توزیعی دولت به خوبی توضیح می‌دهد که چطور آقای ترامپ در عین اینکه شعارهای پوپولیستی میدهد و رای مردم عادی را جمع می‌کند، توانسته است به طور همزمان قهرمان کاهش مالیات برای افراد با درآمد بالا نیز لقب بگیرد.

این ایده که دولت از طبقه متوسط بیش از حد کار می‌کشد، ممکن است به نظر واقعی برسد ولی صحیح نیست. طبقه متوسط از اغلب سیاست‌های عمومی بیشتر از فقرا منتفع میشود. به عنوان مثال میتوان به سیاست کاهش نرخ مالیات برای افرادی که درحال پرداخت اقساط خانه هستند، اشاره کرد. این سیاست به مراتب بیشتر از سیاست اعتبار مالیاتی (در نظر گرفتن اعتبار برای افرادی که درآمدی کمتر از یک حد معین دارند) که یک برنامه حمایت از فقراست، برای دولت هزینه داشته است. این طرح به کسانی سود می‌رساند که دست کم بتوانند برای خود خانه خریداری کنند (علاوه بر این هرچه خانه بزرگتر و گرانتر باشد، میزان تخفیف مالیاتی نیز بیشتر است).

یک مثال دیگر استثنائات مالیاتی برای کارفرمایانی است که خدمات بیمه‌ای برای کارگران خود در نظر می‌گیرند. برخلاف مورد قبل، فقرا از این سیاست نیز بسیار منتفع می‌شوند، ولی افراد طبقه متوسط به مراتب بیشتر از این طرح سود می‌برند، و اختلاف در بهره‌برداری از این سیاست در سال‌های اخیر به دلیل افزایش چشمگیر خدمات درمانی شدیدتر شده است. (در نمودار شماره ۲ مشخص است)

طبقه متوسط در آمریکا مهمتر است یا رفع نابرابری؟

(نمودار شماره ۲: بهره‌برداری اقشار مختلف جامعه آمریکا از طرح بیمه کارفرمایان)

سیاست‌ کمک‌های دولت برای قشر متوسط تنها به استثنائات مالیاتی خلاصه نمیشود. اگر حقوق‌های بازنشستگی را که اصلی‌ترین محل هزینه‌های عمومی دولت است در نظر نگیریم، بزرگترین برنامه توزیعی آمریکا برنامه «مدیاکر» است. طبق این برنامه خدمات درمانی به افراد بالای ۶۵ سال، با هر میزان درآمدی به طور رایگان ارائه می‌گردد. بخش عمده هزینه‌ای که برای این برنامه پرداخت می‌شود (سالانه در حدود ۵۸۹ میلیارد دلار است و نزدیک ۳ درصد کل تولید ناخالص داخلی آمریکاست) به طبقه متوسط میرسد. نتایج تحقیقاتی که اخیرا در این مورد انجام شده نشان می‌دهد که در آمریکا به دلیل افزایش استثنائات مالیاتی، درآمد افراد بین صدکهای درآمدی ۵۰ تا ۹۰، از سال ۱۹۸۰ تا به امروز ۴۰ درصد افزایش یافته است. به دلیل وجود سیاست‌هایی همچون سیاست اعتبار مالیاتی، نیمه فقیرتر جامعه آمریکا به همان اندازه که مالیات پرداخت می‌کنند، اعتبار مالیاتی دریافت می‌کنند.

پیش از بحران مالی سیاست‌های توزیعی دولت موجب شده بود با وجود عدم افزایش دستمزدها، درآمد اقشار متوسط افزایش یابد. ( در نمودار شماره ۳ مشخص است)

طبقه متوسط در آمریکا مهمتر است یا رفع نابرابری؟

(نمودار شماره ۳: روند افزایش درآمد اقشار متوسط در آمریکا از سال ۱۹۷۹)

از آن زمان نیز باوجود کاهش دستمزدها، درآمدهای این قشر کاهش نیافته است. در سال ۲۰۱۳ میانگین درآمد خانوار در آمریکا قبل از کسر مالیات، ۱٫۶ درصد کمتر از سال ۱۹۹۹ بوده است ولی بعد از کسر مالیات و اضافه شدن پرداخت‌های دولتی به مردم، ۱۳٫۷ درصد رشد داشته است. داده‌های سال‌های اخیر نیز حکایت از آن دارد که حتی درآمد قبل از کسر مالیات نیز درحال افزایش است و در سال ۲۰۱۵، ۵ درصد رشد داشته است.

با اینحال امنیت اقتصادی اقشار فقیر در آمریکا در وضعیت خطرناکی قرار دارد و با استانداردهای جهانی فاصله دارد. یک فرد معمولی متأهل و با دو فرزند، در آمریکا در صورتی که بیکار باشد، یک درآمد رفاهی در کنار مقادیری کوپن مواد غذایی دریافت می‌کند که در مجموع ارزش آن‌ها در حدود ۲۳ درصد میانگین حقوق است. میانگین این عدد برای کشورهای عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی(OECD)» که اغلب آن‌ها کشورهای ثروتمند هستند، ۴۰ درصد است. میتوان گفت فقر نسبی در آمریکا بیشتر از هر کشور دیگر عضو این سازمان است.

این وضعیت از این نیز بدتر می‌شود چراکه نابرابری در حال افزایش است و اقشار با درآمد کمتر رنج بیشتری را متحمل خواهند شد. میانگین درآمد سالانه مردم آمریکا در سال ۲۰۱۵ نزدیک به ۵۷ هزار دلار بوده است. نظرسنجی‌های معتبر حکایت از آن دارند که آقای ترامپ در بین افراد با درآمد کمتر از ۵۰ هزار دلار در سال، کمتر از رقیب خود رای آورده است. البته از آنجا که او یک جمهوری خواه است این نتیجه قابل پیش‌بینی بوده ولی با اینحال او در مقایسه با نامزدهای جمهوری خواه انتخابات‌های قبلی آمریکا، مثل آقای رامنی در سال ۲۰۱۲، بسیار بهتر عمل کرده است. به نظر می‌رسد اینبار بخشی از اقشار متوسط رو به پایین آمریکا رای خود را به سمت او تغییر داده‌اند، چراکه در بین افراد با درآمد کمتر از ۳۰ هزار دلار در سال وضعیت او بدتر می‌شود. اغلب افرادی که در بین اقشار با درآمد کمتر به ترامپ رای داده‌اند نیز کسانی هستند که در گذشته وضعیت مالی بهتری داشته‌اند و درحال حاضر جزو اقشار کم درآمد هستند. طبق تحقیقات اخیر درصد افراد طبقه متوسط (طبق تعریف افرادی که درآمد آن‌ها بین دو سوم تا دوبرابر میانگین درآمد است، جزء طبقه متوسط محسوب می‌شوند) از ۵۵ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۵۱ درصد در سال ۲۰۱۴ کاهش یافته است.

کاهش مالیات افراد با درآمد بالا؛ نقطه ضعف یا نقطه قوت؟

اگر آقای ترامپ بتواند مالیات افراد با بیشترین درآمد را کاهش دهد، نابرابری افزایش خواهد یافت، چنانچه در دهه‌ی ۱۹۸۰ و در زمان ریاست جمهوری ریگان این اتفاق افتاد. در آن زمان بازار نیروی کار به دو دسته تقسیم میشد که بخش اول از جهانی شدن و تغییرات تکنولوژی متنفع میشدند و بخش دوم از این تغییرات ضرر می‌کردند. امروز افزایش نابرابری در دارایی‌ها بیشتر از افزایش نابرابری در دستمزد محل نگرانی است. از سال ۲۰۰۰ به بعد رونق گرفتن درآمدهای حاصل از سرمایه‌گذاری موجب افزایش نابرابری شده است. تحقیقات اخیر حتی از وجود نابرابری عمیق در دارایی‌های افرادی خبر می‌دهند که ثروتمند نیستند. برنامه آقای ترامپ با کاهش مالیات بازده سرمایه و لغو مالیات بر ارث، میتواند این روندها را تقویت نماید، و نتیجه آن بیشتر از میزان افزایش اختلاف دستمزدی است که در زمان کاهش مالیات دوران ریگان اتفاق افتاد.

اثر سیاست‌های اقتصادی آقای ترامپ بر درآمد اقشار متوسط به این بستگی دارد که چقدر این سیاست‌ها به افزایش سرمایه‌گذاری از سوی شرکت‌ها منتج می‌شود و بهره‌وری کارگران را افزایش می‌دهد. شواهد تاریخی خوشبینانه نیست: درآمد قشر متوسط تنها در دهه‌ی ۱۹۸۰ مقدار اندکی افزایش یافته است. اما اگر روند دستمزدها همچنان افزایشی بماند، آقای ترامپ میتواند ادعا کند موجبات افزایش درآمدها را او فراهم کرده است. البته آقای ترامپ برخلاف دیگر اعضای حزب جمهوری خواه تمایل کمتری به کاهش هزینه‌های عمومی برای قشر متوسط دارد. یک طبقه کوچک از افراد بسیار ثروتمند، فقر گسترده و هزینه‌های زیاد دولت برای اقشار متوسط میتواند استمرار دولت آقای ترامپ را تضمین نماید.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # الجولانی # فیلترینگ
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
سرمربی بعدی تیم پرسپولیس چه کسی باشد؟