چهار سال بعد از کشف جسد پسر جوانی از سوی اقوامش، پرونده درحالی به دادگاه رفت که نه اولیای دم در جلسه رسیدگی حاضر شدند و نه متهم.
به گزارش شرق، خرداد سال ٩٢، مردی با مأموران پلیس تماس گرفت و گفت یکی از نزدیکانش را درحالیکه از طناب دار آویزان بوده، پیدا کرده است.
این مرد گفت: جوانی که به دار آویخته شده بود، پسر خواهرزن اوست و نگهبان باغ جسد او را پیدا کرده است. بلافاصله بعد از این مسئله، مأموران به محل رفته و تحقیقات خود را آغاز کردند.
بررسیهای اولیه نشان داد مقتول جوانی ٢٢ساله است که ساعتها قبل از پیداشدن جسدش، جانش را از دست داده است. کبودی دور گردن او، نشان میداد علت مرگ، خفگی بر اثر فشار طناب بوده است.
مرد نگهبان که اولینبار جسد را پیدا کرده بود، به پلیس گفت: من در باغ نگهبانی میدادم و از سوی صاحب باغ استخدام شده بودم. مقتول را هم میشناختم؛ اما ارتباط خاصی با هم نداشتیم. ما همگی افغانستانی هستیم و چون جمعیتمان کم است، همدیگر را میشناسیم و با هم در ارتباط هستیم. وقتی رحیم را دیدم که از درخت آویزان شده و جانش را از دست داده است، با شوهرخالهاش تماس گرفتم و گفتم جسد را پیدا کردهام. من از دلیل مرگ او خبری ندارم و نمیدانم چه اتفاقی افتاده است. بااینحال، خانواده رحیم از مرد نگهبان شکایت کردند و خواستار بازداشت او شدند.
پلیس در بررسیهایی که انجام داد، متوجه شد رحیم مدتی قبل عاشق دختری از هموطنانش شده و چندینبار به خواستگاری او رفته است؛ اما خانواده دختر با این ازدواج مخالفت کردهاند.
خاله این جوان به مأموران گفت: رحیم خیلی شبنم را دوست داشت و آنها با هم رابطه پنهانی داشتند. با اینکه خانواده شبنم از این موضوع اطلاع داشتند و میدانستند که رحیم چقدر او را دوست دارد؛ اما بهانهتراشی میکردند. آنها میگفتند برای ازدواج باید ١٢ میلیون تومان شیربها بدهید. چون رحیم پول نداشت، آنها هم قبول نمیکردند.
زن جوان گفت: رحیم خودش چهار میلیون تومان پول داشت و ما هم سعی کردیم کمکش کنیم تا پول شیربها را تهیه کند؛ اما نتوانستیم خیلی کمکش کنیم. رحیم یک شب به مادرش گفت اگر من نتوانم با شبنم ازدواج کنم، زندگی برایم تمام میشود و دیگر نمیخواهم زندگی کنم. با اینکه ما داشتیم سعی میکردیم پولی را که پدر شبنم خواسته، جور کنیم؛ اما هنوز موفق نشده بودیم.
با توجه به گفتههای خاله رحیم، ظن مأموران نسبت به خودکشی به انگیزه ناکامی در عشق، قوت گرفت؛ اما همچنان تحقیقات درباره قتل نیز ادامه داشت. پرونده زمانی پیچیدهتر شد که پلیس متوجه شد مرد نگهبانی که از او شکایت شده بود، متواری شده است. هرچند این مرد در ابتدا منکر قتل شده و گفته بود فقط جسد را پیدا کرده و هیچ اطلاعی از نحوه مرگ ندارد؛ اما پدر و مادر مقتول مدعی بودند احتمالا فرزندشان قربانی درگیری به خاطر پول شده است و مرد نگهبان او را کشته است. فرار این مرد، ظن مأموران را به او بیشتر کرد و پس از تکمیل تحقیقات، کیفرخواستی علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهار دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
متهم در این شعبه به صورت غیابی محاکمه شد و قضات دلایل اولیای دم و دادستانی را برای محکومکردن متهم کافی ندانستند و حکم بر برائت متهم صادر کردند. اولیای دم به این حکم اعتراض کرده و عنوان کردند پسرشان خودکشی نکرده است و رابطه عاشقانه او نقشی در این مرگ نداشته است.
اعتراض به دیوان عالی کشور ارسال شد و پرونده برای رسیدگی، به دیوان فرستاده شد. قضات دیوان بعد از بررسی دقیق پرونده، اعتراض را وارد دانسته و رأی صادره را نقض کرده و عنوان کردند تحقیقات به اندازه کافی در پرونده صورت نگرفته است.
دیوان در رأی خود آورده است با توجه به اینکه تنها دلیل خودکشی، گفتههای خاله مقتول است و کس دیگری در پرونده درباره قتل اظهارنظر نکرده، به نظر میرسد نیاز است دراینباره تحقیقات بیشتری انجام شود تا مشخص شود آیا رحیم درباره خودکشی با کسی دیگر یا دختر مورد علاقهاش صحبت کرده است یا نه. ضمن اینکه درباره دلیل فرار متهم نیز باید تحقیق شود و مشخص شود چرا او در زمانی که متهم بوده است، ایران را ترک کرده است.
روز گذشته جلسه رسیدگی درباره این موضوع تشکیل شد؛ اما از آنجایی که نه متهم در دادگاه حضور داشت و نه اولیای دم آمده بودند، جلسه رسیدگی تجدید شد.
بر اساس آنچه در دادگاه مطرح شد، به نظر میرسد اولیای دم، خاله رحیم که مسئله خودکشی او را مطرح کرده است و مرد نگهبان، همگی به افغانستان برگشتهاند. قضات با توجه به نبود اولیای دم، یکبار دیگر جلسه رسیدگی را تجدید کردند و یکبار دیگر به آدرسی که در پرونده از اولیای دم موجود بود، ابلاغ کردند که در جلسه حاضر شوند.