با آمدن هر دولتی در جمهوری اسلامی، دولت دیگر به شدت مورد نقد قرار می گیرد و جناح مقابل دولت حاکم نیز در انتقاد از رقیب خود که سکان قوه مجریه را در دست دارد، کوتاهی نمی کند. کار به گونه ای دنبال می شود که با حفظ چرخه تغییر دولت ها و واگذاری قدرت از جناحی به جناح دیگر، تیغ برنده نقد همچنان می برد و انتقاد به عملکردها به ویژه در موضوعات اقتصادی با قوت ادامه پیدا می کند.
به گزارش «تابناک»؛ جالب اینجاست، هر جناحی در زمانی که قدرت در دست رقیب قرار دارد، به شدت انتقاد می کند و سیاست ها و برنامه هایی که دولت حاکم دارد را با شدت تمام نقد می کند. این در حالی است که پیش از آن تجربه مبتنی بر برنامه ها و سیاست های منتقدان امروزی و حاکمان دیروزی نیز چنگی به دل نزده و در زمان خود انتقادهای زیادی را در مقابل خود دیده است.
مشکلات اقتصادی و معیشتی، از مهمترین محورهای مورد انتقاد عامه جامعه در هر دولتی نیز هست، به صورتی که تاکنون بارها شاهد اعتراضات مردمی به سیاست های اقتصادی دولت های مستقر بوده ایم. این مسأله را هر یک از ما در مواجهه با مردم عادی در کوچه، خیابان، تاکسی، مترو، اتوبوس و ... به عینه تجربه کرده ایم؛ تجربه ای که حاکی از انتقادات جدی مردم به مشکلات و شرایط موجود به ویژه در حوزه اقتصادی است.
حالا نزدیک به چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و چیزی به سالگرد ورود به سال چهلم انقلاب نمانده است؛ اما آنچه همچنان خودنمایی می کند، انتقاد جدی سیاستمداران، دولتمردان، تحلیلگران، کارشناسان و ... به مشکلات از جمله در حوزه های اقتصادی و معیشتی است. به گونه ای که خیلی ها ریشه اعتراضات مردمی اخیر را در حوزه اقتصادی و معضلات پیش روی مردم در این حوزه ارزیابی کردند.
دولت «حسن روحانی»، دوازدهمین دولت مستقر جمهوری اسلامی است که سکان امور کشور را در دست گرفته است، اما این دولت نیز مانند اسلاف خود انتقادات زیادی را متوجه خود می بیند؛ انتقاداتی که بخش اعظمی از آن را باید در مشکلاتی نظیر تورم، رکود، مشکل مسکن، بیکاری، معیشت و در یک کلام بازهم مسائل اقتصادی جست وجو کرد.
برخی این پرسش را مطرح می کنند که چرا ما در حوزه های دفاعی نظامی مثل صنایع موشکی پیشرفت داشته ایم، یا در حوزه های علمی و دانشگاهی توانسته ایم به جایگاه های خوبی برسیم یا مثلا در برخی حوزه های ورزشی به توفیقات چشمگیری دست یافته ایم؛ اما در حوزه اقتصادی نه تنها وضعیت مان بهتر نمی شود، بلکه هر روز بر مشکلات ناشی از این حوزه در کشور افزوده می شود، تا جایی که صدای اعتراض مردم اخیرا رسما بلند شد.
دولت دوازدهم و اعضای حاضر در آن به همراه مجلس و سایر نهادها و قوا را می توان عصاره عملکرد جمهوری اسلامی در چهل سال اخیر دانست؛ یعنی خیلی از مدیران فعلی دولتی و غیر دولتی طی چهل سال اخیر در مسئولیت های مختلفی در مجلس یا وزارتخانه ها و یا دیگر نهادها مسئولیت داشته و تجربه های مختلفی را کسب کرده اند که امروز باید خروجی آن را ملاحظه کرد؛ اما اینکه چرا نتوانسته ایم با وجود این تجربیات، به موفقیت چشمگیری در حوزه های اقتصادی برسیم، جای سؤال است!
بیایید از یک مثال ساده در این رابطه استفاده کنیم؛ در حوزه فوتبال «علی دایی» شناخته شده ترین فوتبالیست ایرانی است که هم در یکی از معتبرترین دانشگاه های کشور تحصیل کرده و هم عنوان آقای گلی جهان را یدک می کشد و البته در تیم های معتبر داخلی و اروپایی از جمله بایرن مونیخ تجربیات ارزنده ای کسب کرده است. بنا به همین تجربیات، او در برهه ای سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان در راه صعود به جام جهانی شد و البته با وجود تجربیات خوبی که داشت، در این راه موفقیتی کسب نکرد.
بعد از آن بود که متوجه شدیم باید برای پیشرفت سطح فوتبال کشورمان نیاز است از یک مربی معتبر خارجی که توان ایجاد رشد و بالندگی در فوتبال ایران را دارد و از طرفی می تواند موفقیت تیم ملی را تضمین کند، بهره ببریم. در همین راستا، «کارلوس کی روش» را با رقم قابل توجهی جذب کردیم. اتفاقی که باعث رشد سطح فوتبال ایران، صعود بی سابقه دو دوره متوالی به جام جهانی و همچنین قرار گرفتن ایران در رتبه اول رده بندی فوتبال آسیا را آن هم برای چندین سال متوالی به همراه داشته است.
در حوزه های اقتصادی به ویژه در بحث بودجه ریزی که ما نتوانسته ایم توفیق چندانی پس از چهل سال داشته باشیم، هم می توان چنین مدلی را پیاده کرد. حالا که تجربیات مدیران ما در حوزه اقتصادی به کارمان نیامده است، باید به این فکر کنیم که آیا می توان در این بخش ها از تجربیات کارشناسان خارجی استفاده کنیم؟ کسانی که متخصص امور هستند و می تواند به مدیران ما یاد بدهند چگونه می توان یک مجموعه را کارآمد اداره کرد یا چگونه می توان فساد نکرد!
شاید اولین قدم در این مسیر این باشد که بگوییم در برخی جهات ما نمی توانیم! البته ای کاش می توانستیم؛ اما توانستن با شعار به دست نمی آید. چهل سال است مدیران ایرانی می گویند که ما می توانیم، ولی حتی در یک مورد، بودجه ریزی عملیاتی، آنان ناتوان هستند!