«اماره فراش»، یكی از قواعد فقهی مشهور است. این قاعده از حدیث نبوی معروف «الولد للفراش و للعاهر الحجر» گرفته شده است. بهموجب قاعده اماره فراش، چنانچه انتساب کودکی به پدر مورد تردید باشد، با شرایطی نسبتِ آن کودک به پدر اثبات میشود. این قاعده در حقوق، یكی از ادلهی اثبات نسبت قانونی کودک بهشمار میآید و بنابر آن، كودكِ متولدشده به شوهر ملحق میشود. دو مادهی ۱۱۵۸ و ۱۱۵۹ قانون مدنی ایران به این قاعده میپردازند. مادهی ۱۳۲۲ نیز بهروشنی آن را از امارات قانونی بهشمار آورده است.
به گزارش «تابناک» فراش از همان فرش بهمعنای گستردن آمده است. چنانکه از آيهی شريفهی «الذی جعل لكم الارض فراشا/خدايی كه زمين را برای شما گسترانيده است» روشن است، هر آنچه كه برای نشستن و خوابيدن بر زمين پهن میشود، به فراش اشاره دارد. به زن نيز از آن رو كه شوهر حق دارد با او بخوابد، «فراش» و به مرد كه صاحب اوست، «صاحب فراش» گفته میشود.
تشكيل خانواده، اقدامی مهم و ارزشمند است كه شارعِ مقدس نيز در آداب آن، مواردی را بيان میكند. در حديثی از پيامبر اكرم نقل شده است كه هر كس ازدواج كند، نيمی از دين خود را ادا كرده است.
دو اصل «وفاداری» و «صداقت» نقشی بنیادین در تحكيم نظام خانواده دارند. به بیان ديگر، هرچه وفاداری و صداقت دو طرف نسبت به يكديگر بيشتر باشد، خانواده نيز مستحكمتر خواهد بود. چندی پس از ازدواج، اغلب زن و شوهرها، هم از روی علاقه و هم بهدليل تحكيم بنيان خانواده، بچهدار میشوند. انتساب فرزند به زوجين، آثار فراوانی (از جمله ارث، ولايت و…) در پی خواهد داشت.
به نوشته «چطور» امروزه بهلطفِ پیشرفتهای علمی، شناسایی اين نسبت، كار آسانی بهنظر میرسد و با انجام آزمايشهایی خاص میتوان پدر و مادرِ کودک بیهويت را بهطور دقیق مشخص كرد. اما درگذشته بهدلیل نبود اين امكانات و نیز اعتماد و وفاداری زوجين به يكديگر، شارع و قانونگذار، شرايطی را درنظر گرفتهاند كه بدون كنجكاوی، بتوان نسبت را معين كرد. البته شایان ذكر است كه تشخيص مادر کودک عموما آسانتر است؛ زيرا اغلب مواقع مشخص است كه نوزاد از چه كسی زاده شده يا چه كسی جنین را در رحم خود پرورانده است.
بنابر حديثِ نقلشده از پيامبر اسلام، «الولد للفراش و للعاهر الحجر»، اگر انتساب کودک به پدر مورد ترديد باشد، با شرايطی میتوان کودک را به همان شوهر نسبت داد. قانونگذار نيز در مواد ۱۱۵۸ و ۱۱۵۹ قانون مدنی نيز این موضوع را بسط داده و برای اجرای اماره فراش دو وضعيت را درنظر گرفته است.
مادهی ۱۱۵۹ قائل به اعتبار اين اماره در زمان زوجيت است. بنابر این ماده، فرزندی كه پس از عقد نكاح زاده شود، بهشرطیكه از تاريخ نزديكی زوجين تا زمان تولد فرزند، كمتر از ششماه (کوتاهترین مدت بارداری) و بيشتر از دهماه (بلندترین مدت بارداری) نگذرد، کودک به شوهر ملحق است و ديگران هيچ حقی نسبت به آن ندارند.
برخی از دانشمندان بر این باورند كه شرط انجام نزديكی بیمورد است و صرفِ نكاح كافی است؛ زيرا حفظ عفت خانوادگی ارزش والايی دارد. از سوی دیگر، اثبات نزديكی و دخول كار آسانی نيست. مسائل جنسی از مواردی است كه زوجها تلاش به پوشیدهداشتن آن دارند؛ درنتیجه، بايد از روابط ظاهری آنها متوجه شد. بنابراين، اگر کودکی در فاصلهی ششماه تا دهماه از انعقاد نكاح زاده شود، در اصطلاح حقوقی، اماره بر الحاق کودک به شوهر است. اما اگر تولد کودک در اين فاصلهی زمانی نباشد، اماره فراش جاری نمیشود.
مادهی ۱۱۵۹ همين قاعده را برای کودکِ متولدشده پس از انحلال نكاح نيز مؤثر میداند؛ بنابر این ماده، چنانچه زن پس از انحلال نكاح، شوهر نكرده باشد و کودک در فاصلهی زمانی دهماه از پایان نكاح تا روزِ تولد زاده شده باشد، ملحق به شوهر است؛ مگر اينكه مشخص شود از تاريخ نزديكی تا زمان ولادت، كمتر از ششماه و يا بيشتر از دهماه گذشته است.
گاهی نكاح منحل میشود و زن پس از پايان مدت عده، با شخصی ديگر ازدواج میکند و پس از نكاح دوم، صاحب فرزند میشود. در اين وضعيت، سه فرض قابلتصور است:
فرض اول اين است كه کودک پس از گذشت هشتماه از نكاح دوم متولد میشود كه در اين حالت براساس اماره فراش نمیتواند به شوهر سابق ملحق شود. برای نمونه، تصور کنید در روز اول فروردين، نكاح اول منحل میشود؛ زن بايد سهماه عده نگاه دارد. پس در اوايل تير، میتواند دوباره ازدواج كند. حال اگر کودک در بهمن همان سال به دنیا بیاید، از تاريخ انحلالِ نكاح اول يازدهماه میگذرد. پس قاعده فراش اِعمال نمیشود و کودک به شوهر دوم ملحق است.
فرض دوم اين است كه کودک در مهر یا آبان همان سال متولد شود؛ در اين حالت، كمتر از دهماه از انحلال نكاح اول میگذرد و از نكاح دوم كمتر از ششماه؛ در اين صورت، نسبت به نكاح اول اماره فراش جاری شده و کودک به شوهر اول ملحق میشود.
و اما فرض سوم اين است كه تولد کودک در دیماه همان سال رخ دهد. در این حالت، از ازدواج دوم بیشتر از ششماه و از انحلال نكاح اول دهماه میگذرد. درنتیجه، کودکِ متولدشده میتواند به هر دو نكاح تعلق گيرد. به بیان دیگر، میان دو اماره فراش، تزاحم (تداخل) بهوجود میآید؛ اما بهدليل تحکیم بنيان مقدس خانوادهی دوم و حمايت از كودك و مسائل اجتماعی ديگر، شارع و قانونگذار، کودک را حاصل از ازدواج دوم میدانند؛ مگر اينكه دلايلی محكم بر انتساب کودک به شوهر اول وجود داشته باشد.
در ادامهی حديث پيامبر، عبارت «للعاهر الحجر» آمده است. در زبان عرب، «عاهر» از «عهر» بهمعنای فسق و فجور گرفته شده است. عاهر را زناكار میدانند و حجر نيز بهمعنای سنگ است. درواقع، پیامبر با اين عبارت، زناكار را به سنگ كه شیئی بیارزش است، تشبيه میكند. البته گفتنی است كه برخی، منظور از حجر را همان مجازات سنگسار يا رجم میدانند؛ اما بهتر است بدانيم كه سنگسار برای زناكارانی است كه اولا همسر دائم داشته و ثانیا شرايط همبستری با همسر خود را نیز داشته باشند. اصطلاحا به اين افراد، محصن (مرد) و محصنه (زن) میگويند. باید توجه داشت که مجازات زناكاری افرادی كه دارای احصان نيستند، تازيانه است. بنابراين، بهنظر نمیرسد كه حديث بالا تنها برای گروهی خاص بيان شده باشد. ازاینرو، برداشت نخست از معنای حجر منطقیتر بهنظر میرسد.
در پايان بايد یادآور شد كه كاربرد اماره فراش در شرايطی است كه مرد و زن در انتساب فرزند دچار ترديد شده باشند؛ نه اينكه برای آنها قطع و يقين وجود داشته باشد. چنانچه زوج بتواند اثبات كند كه با همسر خود آميزش نداشته، اماره فراش اعتبار خود را از دست میدهد.