میخواهم جسم و جانم در مسیر پیادهروی زائران اربعین حسینی آرام بگیرد!
آنچه خواندید برجستهترین قسمت از زندگی 65 ساله خانم مریم ابوالذهب اسلام شناس برجسته فرانسوی است.
تصمیم و اراده ای که تنها می تواند از روحی بلند و جانی گرامی نشأت گیرد...
تا صفحه ای زرین از یک برهه تاریخی را رقم بزند!
... و از این پس هر که در مسیر زیارت اربعین قدم میگذارد و از عمود 172 میگذرد، به یاد داشته باشد که اینجا چه بانوی بلند مرتبه و بزرگواری خفته است!
ماری پیر والکمان در هفتم فوریه سال 1952 میلادی در کمون «اُن اِغژی» در شمال فرانسه و در دل خانوادهای کاتولیک به دنیا آمد. هفده ساله بود که به پاریس رفت و در آزمون ورودی «مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس» قبول شد و در هجده سالگی نیز به دین مبین اسلام مشرف گردید و مذهب اهل بیت علیهمالسلام را برگزید.
او بعدها در رشته علوم سیاسی از دانشگاه پاریس فارغالتحصیل شد و سالها در «مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی پاریس» (INALCO) به عنوان استاد و پژوهشگر ممتاز فعالیت نمود. رشته تخصصی وی بررسی و مطالعه روابط شیعه و اهل سنت در پاکستان و افغانستان بود.
مریم ابوالذهب در طول دوره تحصیل و پس از آن نقش فعالی در انعکاس مظلومیت و وضعیت فاجعه آمیز شیعیان پاکستان و افغانستان ایفا نمود. سفرهای متعددی به خاورمیانه و از جمله ایران داشت و چندین بار نیز برای زیارت به عتبات عالیات مشرف شد.
روح بلند و تلاشهای گسترده از وی زنی خود ساخته و انقلابی به جامعه بشری عرضه کرد. زنی که برای رسیدن به اهداف بلند خود از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد.
مریم ابوالذهب احتمالاً اولین زنی بود که در قامت یک پژوهشگر عالم اسلام با سران دست به شمشیر سازمانهایی چون «سپاه صحابه»، «تحریک جعفریه» و «جماعه الدعوه» دیدار میکرد. او با شجاعت تمام به استقبال خطر می رفت و برای پرده برداری از زوایای پنهان فعالیت این سازمان ها تمامی تلاش خویش را به کار می بست.
سال ها بعد وی بخشی از خاطرات این دیدارها را برملا کرده و از جمله به دیدار هیجان آمیز خود با «حافظ سعید» رهبر «جماعه الدعوه» چنین اشاره می کند؛
حیات علمی مریم ابوالذهب در راه بسط و گسترش انسانیت گذشت. به گفتۀ برادرش «دومینیک» از خردسالی همواره سر در کتاب داشت و جادوی مشرق زمین نیز به برکت مطالعه گسترده این کتاب ها در جانش نشسته بود. او از مطالعه برای افزایش آگاهی خود و دیگران استفاده میکرد.
تکاپوهای علمی و میدانی او برای بهبود وضعیت زنان و بویژه در راه ارتقای فرهنگ و آموزش آنان چهرهای محبوب و دوست داشتنی از وی به جا گذارده بود.
مریم ابوالذهب اولین بار که به نجف سفر کرد؛
جملهای گفت که همین حالا نیز برای همه ما جذاب و البته حیرت انگیز است:
«اکنون رؤیاهایم برآورده شد و روحم آرام گرفت.»
او هر وقت از خاطره این سفر میگفت، اشک از چشمانش فرو میریخت و بغضی گلوگیر او را وادار به سکوت میکرد!
بزرگ بانوی ارزشمند داستان ما آرام و مطمئن پا به سن بازنشستگی نهاد، اما روح او همچنان جوان و پویا در افقهای دور پرواز میکرد.
شاید در همان سال ها بود که با همکاری «اولیویه روا» کتاب «شبکه های اسلام گرایان» را نوشت. کتابی که بعدها به زبان فارسی نیز ترجمه شد.
از نشانه های عظمت او آنکه پیش از مرگ به برادرش دومینیک وصیت کرد املاک او را به فروش رسانده، بنیادی به نام او بنا نهد. بنیادی که سه مأموریت اساسی را پیگیری کند؛
نخست آنکه همه ساله مبلغی را در اختیار یکی از دانشجویان مقطع دکتری قرار دهد تا پژوهشی را در حوزه خاورمیانه به انجام رساند. دیگر آنکه مبلغی را به آموزشگاه فیزیوتراپ ها در قندهار افغانستان تخصیص دهد تا صرف یاری آسیب دیدگان انفجار مین شود. و سوم آنکه کمک های مالی مستمری به بنیاد بازماندگان اسیدپاشی اختصاص دهد تا از زنان آسیب دیده از اسیدپاشی حمایت کنند.
... این بانوی دردآشنای جهان وطنی سه سال تمام با سرطان جنگید تا سرانجام در روز اول نوامبر سال 2017 در منطقهای در پاریس پلک بر هم گذاشت و دیگر نگشود!
«مری فرانس مورگو» دیگر زنِ اسلام شناس فرانسوی، پیام تسلیتی برای او در روزنامه «لوموند» منتشر کرد. پیام تسلیتی که خاستگاه واقعی مریم ابوالذهب به شمار می رفت؛
چه اینجا ما میهمانانی بیش نیستیم؛
و از مرگ گریزی نیست!