ایرانی ها امروز مشتاقتر و خستگی ناپذیرتر از همیشه، با بهره گیری از ابزارهای ارتباطی مدرن و فضای مجازی، روایت های رسمی را به چالش می کشند، از حق خود برای تردید در گزاره های گفتمان رسمی استفاده می کنند، دیکنستراکسیون را تجربه می کنند و روایت موزائیکی دلخواه خود از تاریخ را در ذهن و زبانی جدید که البته این زبان، خانه آنها و احتمالا تنها پناهگاه آنهاست، می سازند؛ شاید حتی بی آنکه دریدا را بشناسند.
دریدا دیکنستراکسیون را نه یک نظریه میداند و نه یک مدل. او به چندباره خواندن متن روایتها علاقمند است. خواندن دوباره متن روایتها، مانند سرابی است که هرچه به سویش میروی محو میشود. اینجاست که تبلیغات رسمی دولتی، خود محمل دیکنستراکسیون می شود. دیکنستراکسیون ایرانی دهه 1390 در بستر شبکه های اجتماعی، از تکرار محمل القا در تبلیغات رسمی دولتی شارژ می شود.
دیکانستراکسیون واژه بسیار جالبی است و دارای معانی بسیار متفاوت و گاه متضادی است؛ دقیقا مثل کاری که این روزها ایرانیها در فضای مجازی با بازشناسی تاریخ خود می کنند و می تواند نقطه عزیمت به سوی رهایی و تعالی یک ملت یا تباهی آن باشد.
پیشوند «de» در زبان فرانسه دارای معانی مختلفی است. از واژه دیکانستراکسیون معانی چون وصل، جدایی، شباهت، افتراق، نزدیک شدن و دور شدن استنباط میشود.
پس از دیکنستراکسیون تاریخ ایران باستان و تاریخ صدر اسلام در فضای مجازی، اینک نوبت به تاریخ معاصر و تاریخ جنگ هشت ساله جمهوری اسلامی ایران و رژیم بعثی عراق رسیده است. یکی از داغترین گفتگوها پیرامون عملیات اروندان (کربلای 4 و 5) است.
عملیات اروندان (کربلای 4 و 5) که جمعا دو هفته به طول انجامید، مقدمه فشار دیپلماتیک ایران بر مجامع بین المللی برای گنجانده شدن حقوق ایران در اسناد بین المللی مرتبط با جنگ شد.
فاز نخست عملیات اروندان (که پیش از دیکنستراکسیون، آن را با نام عملیات کربلای 4 نیز می شناختیم) جای پای ایران در منطقه استراتژیک شلمچه حدفاصل خدمشهر و بصره را باز کرد و ظرف دو هفته باعث پیشروی و پیروزی نیروهای مسلح ایران و گشایش جبهه شلمچه در قالب فاز دوم عملیات اروندان (که قبل از دیکنستراکسیون، آن را به نام کربلای 5 نیز می شناختیم) شد.
عملیات اروندان و دستاورد آن (پیشروی نیروهای مسلح ایران در شلمچه واقع در ساحل غربی اروند) را می توان و باید در پیوند با تثبیت نیروهای ایرانی در منطقه فاو (واقع ساحل شرقی اروند) درک کرد.
سرنوشت نیروهای ایرانی در دو سوی اروند، بر یک لولا می چرخد. اگر عملیات اروندان (عملیات دوقلوی کربلای 4 و 5) نبود، دشمن احتمالا توان خود را به جای شلمچه بر بازپسگیری فاو متمرکز می کرد و زودتر به فاو حمله می کرد و به احتمال زیاد، فاو یک سال زودتر یعنی قبل از صدور قطعنامه 598 سقوط می کرد و تا پایان جنگ هیچ برگ برنده ای در مذاکرات دیپلماتیک بین المللی برای تیم مذاکره کننده ایرانی باقی نمی ماند که بتوانند حق مسلم ایران یعنی تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران را در اسناد بین المللی بگنجانند و دولت مهاجم طرف مقابل را به پذیرش آن وادارند.
عملیات اروندان (کربلای 4 و 5) در شرایطی انجام شد که اولا درگیریهای سیاسیون در تهران و نیز مداخلات سیاسی در کار فرماندهان نظامی و مطالبات جناحی سیاسیون از جبهه های جنگ به بیشترین حد رسیده بود، ثانیا غرب نمی خواست ایران برتری قاطع بر عراق پیدا کند و از این رو کمک های اطلاعاتی نظیر نقشه های ماهواره ای و کمک های تکنولوژیک برای ارتقای توان نظامی به عراق ارائه می کردو ماشین نظامی عراق که بیشتر رنگ بلوک شرق داشت به رنگ تسلیحات غربی هم مزین شد، ثالثا نفوذیها ازجمله چند مقام سیاسی سطوح میانی کشورمان که به غرب پناهنده شدند و تابعیت دولتهای بیگانه را گرفتند و نیز سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به گردآوری و فروش اطلاعات کشور برای سود شخصی خود می پرداختند، رابعا مردم از ریاکاری برخی مسئولان آگاه و رنجیده شده بودند و این مهم بر توان دفاع ملی ایرانیان اثر کاهنده نهاده بود. (نمونه های آشکار از این رنجش را در اشعار مرحوم سلمان هراتی در سالهای 64 و 65 می توان مشاهده کرد).
عملیات اروندان به گواهی اسناد منتشرشده عراق، یکی از عملیاتهای غافلگیرکننده بود. ایرانیها وقتی که دیدند فاز اول عملیات اروندان یعنی کربلای 4 لو رفته است، آن را به نمایش فریب علیه دشمن برای آغاز کم هزینه تر فاز دوم عملیات اروندان (یعنی کربلای 5) تبدیل کردند. آمار شهدای ایران در خط مقدم عملیات اروندان (کربلای 4 و 5) کمتر از 3000 نفر (و 1600 نفر در پشت خط) بود و اگر خون این شهیدان نبود مشخص نبود سرنوشت دو سوی اروند چه می شد و آیا تیم مذاکره کننده ایرانی می توانست حرف خود را با دست خالی (بدون شلمچه و فاو در دو سوی اروند) به کرسی بنشاند یا خیر.
دیکنستراکسیون متن روایتهای تاریخی در دهه 1390 می تواند و باید ما (ما ایرانیها) را به مصالح و منافع ملی رهنمون شود. شوربختانه عده ای که در روزهای سخت جنگ، با دلارهای بورسیه دولتی مشغول تحصیل در خارج بودند یا با رانت اقتصادی و اطلاعاتی مشغول تجارت در پایتختهای کشورهای اروپایی بودند، امروزه از اشتیاق مردم ایران برای انحصارزدایی از روایت های تاریخی سواستفاده می کنند و می کوشند جای خادم و خائن را عوض کنند، ارزش خون شهدا را بکاهند و به خانواده های امروز ایران این پیام را بدهند که سربازی از آب و خاک ایران سرابی بیش نیست و حاجی گرینفها که برای همه ما آشنا هستند، بیشتر از سربازان فداکار میهن می فهمیده اند.
این یک نبرد اروندان دیگر است؛ یک نبرد دوقلوی حساس دیگر در پیش است. ما ایرانیها از حق خود برای انحصارزدایی از روایتهای حکومتی جنگ دفاع می کنیم و روایت موزائیکی دلخواه خود را از تاریخ معاصرمان می سازیم ولی به حاجی گرینفها که همیشه و همه جا برای ما آشنا هستند، اجازه نمی دهیم ساحل اروند حقیقت را به سیاست زدگی جناحی خود آلوده کنند. ما عملیات دوقلوی اروندان حقیقت را در پیش داریم؛ دیکنستراکسیون روایت حکومتی از جنگ و دست رد زدن بر سینه حاجی گرینوفهای آشنا.