به گزارش تابناک، شفقنا به نقل از القدس العربی نوشت: جدایی کریمه از اوکراین پس از وقوع انقلابی در همان سال در اوکراین رخ داد که طی آن، اوکراینی ها از دست «ویکتور یانکویچ» رئیس جمهور فاسد خود رهایی یافتند. عملیات سیطره بر شبه جزیره کریمه یک اقدام امنیتی و نظامی بسیار جسورانه و زیرکانه بود؛ پس از جلسه ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه با روسای سرویس های امنیتی این کشور و اتخاذ تصمیم سیطره بر کریمه، تظاهراتی در وفاداری با روسیه در مرکز این اقلیم برگزار شد و نیروهای امنیتی مخفی روسیه کنترل پایگاههای راهبردی را در کریمه به دست گرفتند و یک دولت وفادار به خود را روی کار آوردند.
روسیه با الحاق کریمه به خاک خود که با تحریک اقلیت روسی موجود در شرق اوکراین صورت گرفت، با موجی از محکومیت ها و انتقادهای بین المللی روبروشد.خودروهای زرهی روسیه از مرز این کشور عبور کردند و مقاومت ارتش اوکراین را در هم شکستند.
برخلاف الحاق کریمه و دخالت روسیه در شرق اوکراین که با تحریک جدایی طلبان برای حمایت غیرنظامی از دخالت نظامی روسیه صورت گرفت، به نظر می رسد حمله روسیه به اوکراین اقدام خصمانه ای است که کنار آمدن با آن برای غرب و جهان سخت خواهد بود زیرا سابقه خطرناکی در اشغال کشوری خواهد بود که علی رغم اینکه بخشی از ناتو نیست، اما تحت حمایت منظومه غربی قرار دارد و حمله به آن، چالشی بسیار بزرگ خواهد بود که با محکومیت ها و اعمال تحریم برخی از افراد و نهادها نمی توان به مقابله با آن پرداخت.
احتمال بزرگی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه تهدید روزافزون روسیه برای حمله به اوکراین، روش مذاکره صریح و خشن رئیس جمهوری روسیه با غرب باشد که خوب آن را بلد است؛ غربی که از مشکلات ساختاری عمیق رنج می برد و انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، افزایش نفوذ راست گرایان نزدیک به روسیه و قضیه خروج انگلیس از اتحادیه اروپا از نشانه های بارز آن است.
اگر نقش کنترل بالای مسکو بر بازار گاز اورپا و سقوط اقتصادی شدید اوکراین را که سقف تضاد بین منافع حفاظت از آن را با منافع اقتصادی و سیاسی اروپا افزایش می دهد، در نظر بگیریم، این معادله پیچیده تر هم خواهد شد؛ و اگر به این موضوع، نگرانی روزافزون غرب از چین و نیاز به بستن پرونده ایران را هم اضافه کنیم، محاسبات غرب باز هم پیچیده تر خواهد شد و احتمال مداخله روسیه و یا تهدید به مداخله این کشور را به عنصری قابل استفاده تبدیل می کند.
مشکل بزرگ دیگری که ممکن است از سناریوی خطرناک تهدید اوکراین توسط روسیه نشأت بگیرد، این است که چنین تهاجمی اگر رخ دهد، زمینه حمله چین به تایوان و اتحاد این دو متحد هسته ای در برابر غرب را هم فراهم خواهد کرد و دوران جدیدی را در جهان رقم خواهد زد که نمی توان پایان خوبی برای آن متصور شد.
«امپراتوری» آمریکا، از خطراتی که موجودیت آن را تهدید می کند، آگاه است و حداقل از زمان باراک اوباما، تغییر موقعیت طولانی مدت را به هدف متوقف کردن موقعیت اقتصادی چین به عنوان قطب اقتصادی پیشرو در جهان و توسعه نظامی این کشور که برخی از همسایگانش نظیر تایوان، تایلند، ویتنام و هند را هم به تحرک واداشته، آغاز کرده است.
در مقابل، روسیه می داند که چنین استراتژی کلانی، توانایی های آمریکا را برای مقابله با دو دشمن اصلی(یا چهار دشمن اگر ایران و کره شمالی را هم اضافه کنیم) تضعیف می کند و از شکاف های عمیق داخل اردوگاه غرب برای تعمیق شکاف در سیستم آمریکا استفاده می کند. بنابراین در پرتو همه این موارد و با بررسی سیاست تهاجمی پوتین، احتمال حمله به اوکراین می تواند بیشتر از آن چیزی باشد که دشمنانش انتظار دارند.