به گزارش «تابناک» به نقل از انتخاب، کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی ایران روز یکشنبه ۲۶ تیرماه در واکنش به تهدیدهای اسرائیل و همچنین سفر بایدن به منطقه به شبکه «الجزیره» گفت: «برکسی پوشیده نیست که ما توانایی فنی ساخت بمب هستهای را داریم، اما تصمیم به انجام چنین کاری نداریم. فقط در عرض چند روز غنیسازی اورانیوم را از ۲۰ درصد به ۶۰ درصد رساندیم و به راحتی میتوانیم آن را تا ۹۰ درصد برسانیم.» اظهارات خرازی در این گفتگو واکنشهای زیادی را به همراه داشت؛ بدین منظور، «انتخاب» با کوروش احمدی، دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل به گفتگو نشسته است.
آقای احمدی! صحبتهای کمال خرازی در خصوص توانایی فنی ساخت بمب هستهای، چه معنایی را در بردارد؟
در مورد سخن جناب دکتر خرازی دایر بر اینکه "ما توانایی فنی ساخت بمب هستهای را داریم" چند نکته قابل ذکر است:
۱- برای من روشن نیست که قصد از ابراز این سخن چه بوده است. البته آقای خرازی با توجه به سابقه دیپلماتیکش حتما این مطالب را با عنایت مطرح کرده است و شاید هدف نشان دادن واکنشی به تحریکات ناموجه آمریکا و برخی کشورهای عربی و رژیم اسرائیل و قضیه ائتلاف "دفاع هوایی علیه ایران" و مانند آن باشد. اما مسئله این است که وقتی میگوییم "توانایی ساخت سلاح هستهای را داریم"، معنا و مفهومش این است که یک کشور "در آستانه ساخت بمب" هستیم. یعنی برای کسب تواناییهای لازم با هدف ساخت سلاح هستهای اقدام کرده و اسباب آن را فراهم کردهایم. یعنی مثلا محفظه انفجاری و چاشنی یا لنز انفجاری و اورانیوم فلزی و امکانات لازم برای تست و ادوات لازم برای ساخت کلاهک و وسیله پرتاب و ... را آماده کردهایم؛ و این میتواند به نقض موافقتنامه پادمان تفسیر شود. ضمن اینکه اعلام قرار داشتن در چنین موقعیتی میتواند موجب تحریک رقبای منطقهای برای گام نهادن در مسیر مشابهی شود و آنرا قابل توجیه نشان دهد. البته آقای دکتر خرازی مقام رسمی نیست و دولت در صورت لزوم میتواند صحبتهای ایشان را تکذیب کند.
۲- اظهارات مقامات الزاما و به تنهایی مبنای برنامهریزیهای راهبردی در دیگر کشورها نیست. مقامی که سخنی میگوید اگر در سلسله مراتب تصمیمگیری باشد، سخنش تنها به عنوان یکی از فاکتورهای موثر در تصمیم گیریها و برنامهریزیهای استراتژیک دیگران مورد توجه قرار میگیرد؛ و این به ویژه در ارتباط با مسائل مربوط به امنیت ملی بیشتر صادق است. به عبارت دیگر، اطلاعاتی که از طریق دیگر منابع باز و نیز از طریق نهادهای متنوع اطلاعاتی و … دریافت میشود، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
۳- گاه سخنان مقامات یک کشور بدون اینکه تغییری در درک واقعی و راهبردی دیگر کشورها ایجاد کند، تنها به عنوان وسیلهای در جنگ روانی و تبلیغات و تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی و نیز به عنوان حربهای در سازمانهای بینالمللی برای پیشبرد اهداف سوء و تشویق کشورهای کوچک و متوسط به همسو شدن با این اهداف مورد سوء استفاده قرار میگیرد. انعکاس گسترده سخنان دکتر خرازی در رسانههای خارجی از این نظر نیز قابل توجه است. طبعا انتظار میرود که مقامات به این جنبه از کار توجه داشته و پیشبینیهای لازم را برای جلوگیری از چنین سوءاستفادههایی از سخنان ایشان به عمل آورند.
۴- برخی این سخنان را به عنوان تلاشی برای ایجاد ابهام در مورد توانایی تسلیحاتی هستهای ایران و ایجاد تردید در طرف مقابل و جلوگیری از اقدام نظامی علیه کشور تفسیر کردهاند. در این مورد نیز علاوه بر اینکه باید توجه داشت که طرف مقابل تنها بر اساس سخنان مقامات ما برنامهریزی نمیکند، مسئله مهم این است که "سیاست ابهام" یا "سیاست بازدارندگی از طریق ایجاد ابهام" ضمن اینکه در مواردی میتواند مفید باشد، در مواردی نیز میتواند بسیار ریسکی و مخاطرهآمیز باشد. در واقع در سال ۲۰۰۳ همین سیاست ابهام بود که کار دست صدام داد. به این معنی که مقامات رژیم صدام قاطعانه داشتن سلاح کشتار جمعی و موشک را تکذیب میکردند و بازرسان را میپذیرفتند، اما به عمد به صورت سر بسته شواهد و قرینههایی از طریق نهادهای اطلاعاتی عراق که بر اوضاع مسلط و نفوذ ناپذیر مانده بودند، ارائه میکردند با این هدف که آمریکا بترسد و حمله نظامی نکند که کارگر نیافتاد و شد آنچه که شد. این موضوعی که توسط هزاران هزار سند آشکار شده و اظهارات مقامات ذی ربط در آن دوره و پژوهشهای آکادمیک روشن شده است. از طرفی، نهادهای اطلاعاتی آمریکا در ۲۰۰۷ مدعی شدند که ایران برنامه ساخت سلاح هستهای داشته و آن را در ۲۰۰۳ متوقف کرده و در آخرین نوبت هم همین حرف را در ۹ مارس گذشته تکرار کردند. البته آمریکا بر متوقف ماندن برنامه ساخت سلاح هستهای ایران متمرکز است. برعکس اسرائیل خواستار توقف کل برنامه هستهای ایران است و به این دلیل هیچگاه نظر آمریکا در مورد به اصطلاح توقف برنامه تسلحاتی هستهای ایران را نپذیرفته است.
خرازی در بخش دیگر گفت و گوی خود، همچنین عنوان کرده است که «به نظر نمیرسد با برجام، تحول بزرگ اقتصادی ایجاد شود.» تحلیل شما از این گفتهها چیست؟ با توجه به این اظهارات آینده برجام را چگونه میبینید، آیا از سمت ایران ارادهای برای توافق وجود دارد؟
این سخن آقای خرازی در راستای همان تاکید وزارت خارجه بر لزوم "انتفاع کامل اقتصادی ایران از برجام" است. مجموعه این سخنان حاکی از آن است که مقامات به این نتیجه رسیده اند که احیای این برجام در شرایط موجود و با توجه به تجربه خروج ترامپ از آن و نیز دورنمای موفقیت جمهوریخواهان در انتخابات کنگره در نوامبر آینده و نیز بازگشت احتمالی آنها به کاخ سفید منجر به عادی شدن رابطه اقتصادی ایران با جهان نخواهد شد. واقعیت این است که اگر چه تیم مذاکرهکننده برجام با توانایی و قابلیتی کم نظیر و تحسین برانگیز این توافق را در ۹۴ نهایی و امکان بهره برداری حداکثری از ظرفیت محدود آن را فراهم کرد، اما تصمیم سیاسی نظام این بود که این یک توافق تک موضوعی باشد و تنها محدود به رفع تحریمهای هستهای باشد و به دیگر موضوعات مثل تحریمهای دو جانبه و تحریمهای مرتبط با ادعاهای دیگر آمریکا مثل تروریسم و حقوق بشر و ... نپردازد. اکنون با توجه به تجربه خروج ترامپ و دورنمای بازگشت جمهوریخواهان فرض بر این است که بانکها و شرکتهای بینالمللی بسیار بیش از گذشته نسبت به بازگشت به کار با ایران تردید خواهند داشت و در نتیجه انتفاع کامل اقتصادی حاصل نخواهد شد. به این خاطر ایران انتظارات بیشتری دارد و طرف مقابل نیز به خاطر مانع سیاست داخلی و کنگره دستش برای امتیاز دادن باز نیست. ایران فعلا مقادیری نفت میفروشد و آمریکا نیز به خاطر کمبود در بازار نفت ممانعت نمیکند. این که این وضعیت تا کی میتواند ادامه یابد بستگی به جنگ اوکراین دارد. در نتیجه بنبستی شکل گرفته که ممکن است تا مدتی ادامه یابد.