به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه اعتماد، شعبه 9 دادگاه کیفری یک مجتمع دادگاههای کیفری ۱ تهران (شعبه ۷۹ دادگاه کیفری استان سابق) در حکم مورخه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۲ خود بهروز بهزادی مدیرمسوول و سردبیر روزنامه اعتماد را به موجب کیفرخواست مورخ ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ به اتهام نشر مطالب خلاف واقع متهم به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم کرد.
در ادامه این حکم اعلام شده: «دادگاه با استفاده از اختیارات برآمده از تبصره ماده ۳۵ قانون مطبوعات مجازات حبس بهروز بهزادی را به محرومیت از مسوولیتهای مطبوعاتی به مدت یکسال تبدیل میکند.»
گفتنی است یکی از احکام صادر شده به دلیل مصاحبهای است که روزنامه اعتماد با پدر علم ژنتیک ایران در خصوص نحوه ربودن او انجام داده و شکایت دیگر هم مربوط به مطلبی است با عنوان «تاوان در کنار مردم بودن» که روزنامه اعتماد بلافاصله توضیحات مبسوطی در خصوص چرایی انتشار این مطلب منتشر کرده است.
در متن رای دادگاه آمده است: «موجب کیفرخواست شماره ۱۴۰۱۶۸۴۳۰۰۰۱۲۰۰۷۸۵ مورخ ۱۴۰۱/۱۱/۳۰ صادره از دادسرای فرهنگ و رسانه آقای بهروز بهزادی فرزند محمد مدیر مسوول روزنامه اعتماد متهم است به نشر مطالب خلاف واقع موضوع اعلام در مورخ ۱۴۰۱/۰۸/۲۳ قرارگاه ثارالله تهران بدین شرح که در خصوص مطالب انتشار یافته شامل: 1- در شماره ۵۳۴۱ مورخ ۱۴۰۱/۰۸/۱۲ با عنوان روایت پدر علم ژنتیک ایران از ربوده شدنش توسط افراد با پوشش لباس شخصی ۲ در مورخ ۱۴۰۱/۰۹/۰۱ با عنوان تاوان در کنار مردم بودن ممنوعیتها و بازداشتهای سینماگران و هنرمندان را در کنار مردم بودن دانسته است در روزنامه موصوف علیهذا دادگاه با عنایت به محتویات پرونده و از جمله اعلام قرارگاه ثارالله تهران، رونوشت مطالب منتشرشده در روزنامه مضبوط در پرونده، انکار بلاوجه متهم در دادگاه و دفاعیات غیر موثر وی و وکیل ایشان آقای محمد جلیلیان و توجه به اینکه در خصوص انتشار مطلب مبنی بر ربوده شدن علم ژنتیک ایران مشخص گشته است افرادی از آشنایان ایشان و با اغراض شخصی و نه حاکمیتی وی را ربودهاند در خصوص سینماگران و هنرمندان محدودیتها و ممنوعیتها از جهت رفتارهای مغایر با قانون آنان صورت گرفته و از آنجا که هیات منصفه مطبوعات پس از استماع دفاعیات متهم و انجام شور به اتفاق آراء متهم را مجرم دانسته و وی را مستحق تخفیف در مجازات نیز ندانستهاند لذا با احراز بزهکاری متهم مستنداً به بند ۱۱ ماده ۶ از قانون مطبوعات نظر به ماده ۶۹۸ از قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) و تبصره ماده ۱۱ از قانون کاهش مجازات حبس تعزیری و از قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ بند (ب) آن متهم موصوف را به تحمل شش ماه حبس تعزیری محکوم و اعلام میدارد. النهایه دادگاه با اختیار حاصله از بند ج تبصره ماده 35 قانون مطبوعات مجازات حبس را به محرومیت از مسوولیت مطبوعاتی به مدت یکسال تبدیل محکوم و اعلام میدارد. رأی صادره حضوری محسوب و ظرف مهلت بیست روز از تاریخ ابلاغ به طرفین قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور میباشد. مستشاران شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران....»
مدیرمسئول روزنامه اعتماد: روزنامهنگاری که مجرم سابقهدار میشود/ فقط یک روزنامهنگار بودهام «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش»
در پی این ماجرا بهروز بهزادی، مدیرمسئول روزنامه اعتماد، در یادداشتی در این روزنامه نوشت: همانطور که در خبر آمده است بر اساس رای هیات منصفه مرا مجرم شناخته و مستحق تخفیف مجازات ندانسته است. در دادگاه به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم میشوم و بر اساس یک تبصره بندی از قانون مطبوعات دادگاه مجازات حبس را به محرومیت از مسوولیت مطبوعاتی به مدت یک سال تبدیل میکند.
گفتنی است با خواندن این رای ناگهان متوجه تقارن جالبی شدم. ۵۶ سال پیش، یعنی مردادماه سال ۱۳۴۷ من که دانشجوی رشته روزنامهنگاری دانشگاه تهران بودم به روزنامه اطلاعات رفتم و همیشه گفتهام نخستین حضورم در تحریریه روزنامه اطلاعات یکی از بهترین و شیرینترین دورانهای زندگیام بوده است و تقارن اینجا است که در همین مرداد، البته امسال یعنی ۱۴۰۲ دادگاهی در تهران حکمی میدهد که از شغل روزنامهنگاری که به شدت به آن وابستهام، جدا شوم.
به قول خواجه شیراز حافظ بزرگ:
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کنم
انتظار داشتم کسی یا کسانی بیایند سپاسگزار من باشند که ۵۶ سال از زندگیام را صرف خدمت به وطن در هیات روزنامهنگار کردهام و چه کسی هست که نداند این کار من فقط عشق است و عشق است و عشق و مابهازایی ندارد تا آنجا که بعد از این همه سال در خانهای اجارهای مینشینم و با سیلی صورت سرخ میکنم. اینک من ماندهام و به قول رییس دادگاه که «سابقهدار» شدهام. در حالی که تصور میکردم، سابقهدار باید کسی باشد که از دیوار مردم بالا برود. رشوه بگیرد، جنحه و جنایت کند. نه کسی مثل من. البته باز هم به قول حافظ
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویش دارم
این شعر مرا به یاد بسیاری از مردان و زنان بزرگی میاندازد که در این سالهای صاحبقرانشدنم در کنارشان بودم و میتوانند گواهی دهند که من فقط یک روزنامهنگار بودهام «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش» حالا اگر کسانی بیایند در لابهلای صفحات روزنامه که کلمات در آن بسیار است کلماتی برای شکایت آماده کنند و ضربالمثل یافتن سوزن در انبار کاه را به فعلیت برسانند چه میتوان گفت؟ شاید بزرگان عزیزی که مرا به خوبی میشناسند و روزنامهنگاری چون من را میشناسند، بتوانند بر بیگناهی من گواهی دهند که البته خودم چون منصور حلاج، انتظار حتی یک شاخ گل که به سویم پرتاب کنند، نداشتم، چه رسد به اینکه از یار دیرینم «روزنامه» جدایم کنند. باز به قول خواجه شیراز:
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
و اکنون من ماندهام با لقب «سابقهدار» که به قول وکیل محترم روزنامه آقای دکتر جلیلیان که میخواهد آرامش به من بدهد: سابقه من محکومیت غیرقطعی روزنامهنگاری است و نتیجه قطعی در دیوان عالی معلوم می شود. البته باز هم در این زمینه خواهم نوشت. و جمله پایانی و بسیار معتبر این نوشته که همه ما باید بدانیم: «فاعتبروا یا اولی الابصار»