مهدی محمدی؛ تابناک- من از طبقه جدید خودم روایت می کنم.
این گزارش را از طبقه جدید و البته پایین تر از طبقه قبلی ام، می نویسم.
شما هم اگر این روزها در حسرت انجام کارهایی هستید که قبلا دلخوشی تان بوده، و قدرت انجامش را داشتید، یا اگر در موقع خرید از فروشگاه، مدام قیمت ها را چک می کنید و نهایتا به یکی دو قلم جنس خیلی ضروری اکتفا می کنید، یا اصلا چندین بار در ماه، از این فروشگاه به فروشگاه بعدی و بعدتر می روید تا از هر کدام، مقادیر مشخصی نسیه بخرید و رویتان بشود که درخواست نسیه جدید را از گزینه جدیدتر داشته باشید، شما هم اگر در ماه، چند روز را در هفته، از آن سر دیگر کوچه رد می شوید که سوپری محل نبیندتان، شما هم اگر صبح و شب فکر می کنید که خوش شانس هستید که فعلا کسی از خانواده تان مریض نیست و گرنه چه باید می کردید، اگر از آخرین خریدی که برای شخص خودتان انجام داده اید، خاطره ای مبهم و موهوم در ذهنتان مانده، و اگر عباراتی مثل مشارکت سیاسی و مدنی و ... برایتان بی مفهوم شده است،... اگر شما هم این شرایط و روزگاری شبیه به آن را دارید که پیش تر، چنین نبوده، از آشنایی تان خوشحالم؛ ما با هم سقوط کرده ایم. از طبقه متوسط، به طبقه ای پایین تر به نام طبقه فقرا... زیر خط فقر... مقبره الفقرا.
امان از این آخر شهریور
آخر شهریور ماه همواره یکی از دوره های پیک سفر ایرانیان به شهرهای متعدد محسوب می شود. مخصوصا این که تهرانی ها در آخرین روزهای این ماه، در تلاش برای استفاده از روزهای آخر تعطیلات تابستانی، روانه شهرهای متعدد کشور می شوند. اما تعطیلات اخیر شهریوری، ظاهرا در اکثریت قریب به اتفاق استانها، مساله ساز بوده است.
«این سفرها و هجوم بی سابقه مردم به شهرهای متعدد را در ۵۰ سالی که از عمرم می گذرد، ندیده بودم». این بخشی از اظهارات حسینی، معاون مدرسه ای در کرج است که سفری به شهر زادگاه خودش، یعنی شهر نور در مازندران داشته و خسته و کوفته از سفرش ابراز پشیمانی کند. چرا که بیش از دو برابر زمان استاندارد را رانندگی کرده و ترافیک مدام آزارش داده است.
هشدار طبقه متوسطی، این بار با بیانی دیگر
اما داستان سفر شهریور نه اینجا، که با توئیت یکی از مسئولان مرتبط با صنف هتلداری، معنایی عمیق تر می یابد.
مهدی رودبارکی، عضو هیئت مدیره جامعه هتلداران ایران در توئیتی نوشت: هتل های ۴ و ۵ ستاره و ویلاهای بزرگ و گران قیمت در تمام تعطیلات کاملا پر و هتل های ۱/۲/۳ ستاره و ویلاهای میان رده و ارزان قیمت در تمام تعطیلات گذشته ظرفیت خالی داشتند. طبقه متوسطی دیگر وجود ندارد.
جمله پایانی این عضو هیات مدیریه جامعه هتلداران با توجه به آمار ها و اطلاعاتی که وی از شرایط پذیرش مسافران در هتل ها دارد، نمی تواند جمله ای ساده و باری به هر حال انگاشته شود.
طبقه متوسط سقوط کرده است
روایت غم انگیز سقوط طبقه متوسط ایرانی به جولانگاه فقر، قصه ای طولانی دارد که از سالیان پیش هشدارهای آن را استادان دانشگاه و جامعه شناسان و نیز اقتصاد دانان می دادند. جامعه متوسط ایرانی هم در درون دایره بی توجهی ها، هر روز به پایین و پایین تر میل می کرد.
هر چند سقوط طبقه متوسط در ایران در سالیان گذشته همواره مورد هشدار و تاکید بوده است، اما در همین چند سال اخیر و در گیر و دار انواع موضوعات مهم و غیر مهم، ماجرا پیچیده تر شده و البته چندان تلاشی نیز برای تبیین و درمان انجام نگرفت. تا این که سقوطُ رخ داد.
امان الله قرائی مقدم، آسیب شناس اجتماعی، در مروری بر شرایط سال گذشته شمسی، می گوید: تغییر بسیار مهمی که در سال ۱۴۰۲ شاهد آن بودیم، «کوچکشدن طبقه متوسط» است. این طبقه، سپر مقاومتی طبقات پایین در مقابل طبقات بالاست و ضعیفشدن آن به ضرر جامعه است. وقتی این طبقه فرو میریزد، طبقات زیرین را به جنبش و حرکت درمیآورد و میتواند آنها را علیه طبقات بالا، حاکمیت و دولت برانگیزاند.»
طبقه متوسط در ابعاد متعدد، مخصوصا برای کشوری همچون ایران دارای اهمیت است. وارنر، جامعه شناس آمریکایی، طبقه متوسط را موتور محرکه جامعه توصیف می کند و شاید مبتنی بر چنین تعریفی بتوان کاهش مشارکتهای سیاسی مردم ایران در سالهای گذشته را تببیین و توجیه کرد.
معنای فقیر تر شدن
یکی از همکاران خبرنگار در صحبت هایش می گفت: بعد از ۲۰سال سابقه رسانه ای، انواع مدیریت ها، رتبه های برتری که کسب کردم و ...، حقوقم ۳۵۰ دلار از حقوق سال دومی که تازه کار بودم و حقوق مختصری می گرفتم، کمتر است. به راستی معنای این اگر فقیرتر شدن و یا فقیر تر کردن جامعه ایرانی نباشد، چه خواهد بود؟
هر چند دلایل زیادی می توان درباره سقوط طبقه متوسط ایرانی و کاهش نقش آفرینی او در جامعه ذکر کرد و یا از نقش جدی تحریم ها و حواشی آن در این باره سخن گفت، اما به نظر می رسد دولت جدید و وزرای تازه نفس باید جدی تر و عمیق تر از همه ادوار، به این بحث بپردازند و چاره ای بیندیشیند.
تراژدی غم انگیز
سفر شهریوری ایرانیان، انبوهی از مردمان چادرنشین در شهرهای توریستی و غیر توریستی را شاهد بود و اگر اظهارت عضو هیات مدیریه جامعه هتلداران، بر اساس آماری موثق باشد ، می شود حتی به این تراژدی غم انگیز خیابانی هم گریست.
حال خودمان را مرور کنیم. این روزها را با سالهای قبل که وخامت حالمان اندکی، بهتر از امروز و کمی کم دردتر بود مقایسه کنیم. این مرور می تواند بخشی از آنچه را که بر جامعه ایرانی می گذرد، روایت کند.
اما روایت اصلی در متن زندگی مردم و در لابلای دغدغه های معیشتی آنهاست و در لای زخم ها و دردهای کهنه، تازه تر هم می شود؛ نه رمقی برای مشارکت و اعتماد و امید باقی می گذارد، نه حسی و احساسی شورانگیز را بر می انگیزد. مقصدش، افسردگی و بعد طغیان است.
به قول یکی از همکاران خبرنگار، ما هر قدر هم تلاش منفی بکنیم و هر چقدر با عرضه و بی عرضه باشیم، باز هم توان به پایین کشیدن یک طبقه پرفشار از جامعه را نداریم. او می خواست بگوید؛ ما سقوط نکردیم؛ هلمان داده اند.