به گزارش سرویس سیاسی تابناک، پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) یا بهطور کامل "پیمان عدم اشاعه تسلیحات هستهای" سنگ بنای نظام جهانی منع اشاعه هستهای و یکی از مهمترین معاهدات بینالمللی در زمینه کنترل تسلیحات و جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای است. پیمان NPT در تاریخ ۱ ژوئیه ۱۹۶۸ (۱۰ تیر ۱۳۴۷) برای امضا گشوده و در ۵ مارس ۱۹۷۰ (۱۴ اسفند ۱۳۴۸) پس از تصویب توسط تعداد کافی از کشورها، بهطور رسمی اجرایی شد. این پیمان در بحبوحه جنگ سرد و نگرانیهای فزاینده از گسترش تسلیحات هستهای شکل گرفت.
پیشزمینه تاریخی:
پس از پایان جنگ جهانی دوم و استفاده از بمبهای اتمی توسط ایالات متحده علیه ژاپن در سال ۱۹۴۵، رقابت تسلیحاتی هستهای بین قدرتهای بزرگ، بهویژه ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، شدت گرفت. تا اواخر دهه ۱۹۶۰، پنج کشور (ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا، فرانسه و چین) به سلاح هستهای دست یافته بودند. نگرانی از اینکه تعداد بیشتری از کشورها به این فناوری خطرناک دسترسی پیدا کنند، جامعه جهانی را به فکر تنظیم یک معاهده بینالمللی انداخت.
نقش سازمان ملل:
ایده اولیه NPT از قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اوایل دهه ۱۹۶۰ سرچشمه گرفت. در سال ۱۹۶۱، مجمع عمومی قطعنامهای را تصویب کرد که خواستار جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای شد.مذاکرات اصلی در چارچوب کمیته خلع سلاح سازمان ملل (که بعدها به کنفرانس خلع سلاح تبدیل شد) در ژنو انجام شد. دو قدرت اصلی هستهای، یعنی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، نقش کلیدی در تدوین این پیمان داشتند، زیرا هر دو به دنبال کاهش خطر جنگ هستهای و محدود کردن تعداد کشورهای دارای سلاح هستهای بودند.
متن نهایی پیمان توسط گروهی از کشورها با هدایت ایالات متحده و شوروی تهیه شد. این متن پس از مذاکرات طولانی با کشورهای غیرهستهای و دیگر اعضای سازمان ملل نهایی شد. کشورهای غیرهستهای نیز خواستار تضمینهایی برای دسترسی به فناوری هستهای صلحآمیز بودند که در پیمان گنجانده شد.
چرا این پیمان تنظیم شد؟
هدف اصلی NPT جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای و کاهش خطر جنگ هستهای بود. دلایل تنظیم آن عبارتند از:
جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای: در دهه ۱۹۶۰، نگرانیها از اینکه کشورهای بیشتری به تسلیحات هستهای دست یابند (مانند هند، اسرائیل یا کشورهای دیگر) افزایش یافت. این پیمان برای محدود کردن تعداد کشورهای دارای سلاح هستهای طراحی شد.
ترویج استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای: بسیاری از کشورها خواستار دسترسی به فناوری هستهای برای اهداف صلحآمیز (مانند تولید برق) بودند. NPT این حق را برای کشورهای غیرهستهای به رسمیت شناخت، مشروط بر اینکه از آن برای اهداف نظامی استفاده نکنند.
خلع سلاح هستهای: پیمان به کشورهای دارای سلاح هستهای (که در آن زمان پنج کشور بودند) فشار آورد تا در راستای کاهش و در نهایت حذف تسلیحات هستهای خود گام بردارند.
حفظ ثبات جهانی: در اوج جنگ سرد، گسترش سلاحهای هستهای میتوانست به بیثباتی بیشتر و احتمال وقوع یک جنگ هستهای فاجعهبار منجر شود. NPT تلاشی برای ایجاد یک چارچوب بینالمللی برای کنترل این تهدید بود.
محتوای اصلی پیمان
NPT بر سه رکن اصلی استوار است:
عدم اشاعه: کشورهای دارای سلاح هستهای (ایالات متحده، روسیه، بریتانیا، فرانسه و چین) متعهد شدند که فناوری سلاح هستهای را به دیگران منتقل نکنند. کشورهای غیرهستهای نیز متعهد شدند که سلاح هستهای تولید نکنند.
خلع سلاح: کشورهای هستهای متعهد شدند که مذاکراتی برای کاهش و در نهایت حذف تسلیحات هستهای خود انجام دهند (ماده ششم پیمان).
استفاده صلحآمیز: همه کشورها حق دارند از فناوری هستهای برای اهداف صلحآمیز استفاده کنند، مشروط بر اینکه تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) باشد.
تا سال ۲۰۲۵، ۱۹۱ کشور به پیمان NPT پیوستهاند، که آن را به یکی از گستردهترین معاهدات بینالمللی تبدیل کرده است. با این حال، چند کشور کلیدی از جمله هند، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی (که در سال ۲۰۰۳ از پیمان خارج شد) بهطور کامل با آن همراهی نکردهاند. این پیمان هر پنج سال یکبار در کنفرانسهای بازنگری مورد ارزیابی قرار میگیرد.
چرا برخی کشورها مجاز به داشتن سلاح هستهای هستند؟
طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، کشورهایی که تا پیش از ۱ ژانویه ۱۹۶۷ سلاح هستهای یا وسایل منفجره هستهای را تولید و آزمایش کرده بودند، بهعنوان کشورهای "دارای سلاح هستهای" (Nuclear-Weapon States) به رسمیت شناخته شدند.
طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، کشورهایی که تا پیش از ۱ ژانویه ۱۹۶۷ سلاح هستهای یا وسایل منفجره هستهای را تولید و آزمایش کرده بودند، بهعنوان کشورهای "دارای سلاح هستهای" (Nuclear-Weapon States) به رسمیت شناخته شدند.
این کشورها شامل ایالات متحده، روسیه (جانشین اتحاد جماهیر شوروی)، بریتانیا، فرانسه و چین هستند که همگی اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل نیز میباشند. این تعریف در ماده نهم NPT آمده است و دلیل اصلی آن، شرایط تاریخی و رقابت تسلیحاتی در دوران جنگ سرد بود که این پنج کشور را بهعنوان قدرتهای هستهای تثبیت کرد.
در واقع، NPT به جای حذف کامل سلاحهای هستهای، بیشتر بر جلوگیری از گسترش آن به کشورهای جدید تمرکز دارد و به این پنج کشور اجازه داده شد که سلاحهای خود را حفظ کنند، مشروط بر اینکه در راستای خلع سلاح هستهای تلاش کنند (ماده ششم NPT). با این حال، این تعهد خلع سلاح بهطور کامل اجرایی نشده و این کشورها همچنان زرادخانههای هستهای خود را حفظ کردهاند.
چه کشورهایی عضو NPT هستند؟
تا سال ۲۰۲۵، ۱۹۱ کشور به پیمان NPT پیوستهاند که آن را به یکی از گستردهترین معاهدات بینالمللی تبدیل کرده است. برخی از کشورهای کلیدی عضو عبارتند از:
ایران: ایران در سال ۱۹۷۰ به NPT پیوست و یکی از اولین کشورهای آسیایی بود که این معاهده را امضا کرد (پس از ژاپن).
ژاپن، آلمان، برزیل، مصر و بسیاری از کشورهای دیگر: این کشورها بهعنوان کشورهای غیرهستهای متعهد شدهاند که سلاح هستهای تولید نکنند و در ازای آن، حق دسترسی به فناوری هستهای صلحآمیز را دارند.
پنج کشور دارای سلاح هستهای (ایالات متحده، روسیه، بریتانیا، فرانسه و چین): این کشورها نیز عضو NPT هستند، اما بهعنوان کشورهای هستهای، تعهدات متفاوتی دارند، از جمله عدم انتقال فناوری سلاح هستهای به دیگران.
چه کشورهایی عضو NPT نیستند ولی سلاح هستهای دارند؟
چهار کشور وجود دارند که عضو NPT نیستند، اما به سلاح هستهای دست یافتهاند:
هند: هند در سال ۱۹۷۴ اولین آزمایش هستهای خود و در سال ۱۹۹۸ آزمایشهای بیشتری انجام داد. هند NPT را امضا نکرده، زیرا آن را تبعیضآمیز میداند و معتقد است که این پیمان قدرتهای هستهای موجود را تثبیت میکند.
پاکستان: پاکستان نیز به دلیل رقابت با هند، برنامه هستهای خود را توسعه داد و در سال ۱۹۹۸ آزمایشهای هستهای انجام داد. این کشور هم NPT را امضا نکرده است.
رژیم اسرائیل: اسرائیل هرگز بهطور رسمی داشتن سلاح هستهای را تأیید نکرده و سیاست "ابهام هستهای" را دنبال میکند. با این حال، گزارشها (مانند گزارش انستیتو بینالمللی پژوهشهای صلح استکهلم) تخمین میزنند که اسرائیل بین ۷۵ تا ۴۰۰ کلاهک هستهای دارد. اسرائیل نیز عضو NPT نیست.
کره شمالی: کره شمالی در سال ۱۹۸۵ به NPT پیوست، اما در سال ۲۰۰۳ از آن خارج شد. این کشور از سال ۲۰۰۶ چندین آزمایش هستهای انجام داده و بهطور رسمی اعلام کرده که سلاح هستهای دارد.
چرا حساسیت بینالمللی روی برنامه هستهای ایران زیاد است؟
برنامه هستهای ایران از دههها پیش مورد توجه و حساسیت برخی کشورهای غربی به سردمداری رژیم اسرائیل قرار گرفته است، و این حساسیت به دلایل متعددی ریشه در مسائل سیاسی، تاریخی، ژئوپلیتیکی و حقوقی دارد.
موقعیت ژئوپلیتیکی ایران نیز نقش مهمی در این حساسیت ایفا میکند. ایران در خاورمیانه قرار دارد، منطقهای که به دلیل تنشهای سیاسی و نظامی، از جمله درگیریهای اسرائیل با اعراب، جنگهای داخلی در سوریه و یمن، و رقابت ایران با عربستان سعودی، بسیار حساس و پرآشوب است. ظهور یک قدرت هستهای جدید در این منطقه میتواند تعادل قدرت را به هم بزند و به رقابت تسلیحاتی منجر شود. برای مثال، ممکن است عربستان سعودی نیز به دنبال دستیابی به سلاح هستهای برود، که این موضوع تنشها را در منطقه تشدید میکند.
اسرائیل، که خود دارای سلاح هستهای است، اما عضو NPT نیست، برنامه هستهای ایران را تهدیدی برای موجودیت خود میداند.
چرا ایران نمیتواند مثل هند، پاکستان یا اسرائیل سلاح هستهای داشته باشد؟
اولین دلیل، تعهد حقوقی ایران به NPT است. برخلاف هند، پاکستان و اسرائیل که هیچگاه این پیمان را امضا نکردند، ایران بهعنوان عضو NPT متعهد شده که سلاح هستهای تولید نکند. اگر ایران بخواهد به سلاح هستهای دست یابد، باید از NPT خارج شود، همانطور که کره شمالی در سال ۲۰۰۳ این کار را انجام داد.
دلیل دوم، زمانبندی تاریخی است. هند، پاکستان و اسرائیل در زمانی به سلاح هستهای دست یافتند که رژیم عدم اشاعه هنوز بهطور کامل تثبیت نشده بود. هند اولین آزمایش هستهای خود را در سال ۱۹۷۴ انجام داد، زمانی که NPT هنوز در مراحل اولیه اجرا بود. اسرائیل نیز برنامه هستهای خود را در دهه ۱۹۶۰ آغاز کرد و از ابتدا از امضای NPT خودداری کرد. اما ایران برنامه هستهای خود را در شرایطی توسعه داد که رژیم عدم اشاعه و نظارت آژانس بهطور کامل برقرار بود و حساسیتها نسبت به گسترش سلاحهای هستهای به شدت افزایش یافته بود.
سومین دلیل، پذیرش ضمنی سلاحهای هستهای هند، پاکستان و اسرائیل توسط جامعه جهانی است. اگرچه این سه کشور عضو NPT نیستند، قدرتهای غربی بهطور ضمنی وجود سلاحهای هستهای آنها را پذیرفتهاند. برای مثال، هند و پاکستان پس از آزمایشهای هستهای خود در سال ۱۹۹۸ با تحریمهای موقتی مواجه شدند، اما بهتدریج روابطشان با غرب بهبود یافت و ایالات متحده حتی در سال ۲۰۰۸ توافق هستهای صلحآمیز با هند امضا کرد. اسرائیل نیز به دلیل روابط نزدیک با ایالات متحده و سیاست "ابهام هستهای" (عدم تأیید یا رد داشتن سلاح هستهای) از فشارهای بینالمللی در امان مانده است.
دلیل دیگر، فشارهای سیاسی و نظامی است که ایران با آن مواجه است. اگر ایران بخواهد به سلاح هستهای دست یابد، احتمالاً با واکنشهای نظامی، مانند حمله اسرائیل یا ایالات متحده به تأسیسات هستهایاش یا تحریمهای فلجکنندهتر مواجه خواهد شد. این فشارها در زمان توسعه سلاحهای هستهای هند، پاکستان و اسرائیل به این شدت نبود و این کشورها توانستند بدون هزینههای سنگین به این سلاحها دست یابند.
هند و پاکستان به دلیل رقابت مستقیم با یکدیگر و تهدیدات متقابل، سلاح هستهای را بهعنوان ابزاری برای بازدارندگی پذیرفتند.
چرا اسرائیل به خود اجازه میدهد علیه برنامه هستهای ایران اقدام کند؟
دلایل اینکه اسرائیل، با وجود داشتن سلاح هستهای بدون عضویت در NPT، به خود اجازه میدهد علیه برنامه هستهای ایران اقدام کند، به مسائل حقوقی، سیاسی و امنیتی برمیگردد. نخست، تفاوت در تعهدات حقوقی است. ایران بهعنوان عضو NPT متعهد به عدم تولید سلاح هستهای است و هرگونه تخلف احتمالی، بهانهای برای فشارهای بینالمللی فراهم میکند. اما اسرائیل، چون NPT را امضا نکرده، از نظر حقوقی تعهدی برای عدم داشتن سلاح هستهای ندارد و با سیاست "ابهام هستهای" از فشارهای بینالمللی در امان مانده است.
اسرائیل مدعی است سلاحهای هستهای خود را برای بازدارندگی در برابر تهدیدات منطقهای میخواهد، اما معتقد است که دستیابی ایران به سلاح هستهای این بازدارندگی را به خطر میاندازد و میتواند به رقابت تسلیحاتی گستردهتری منجر شود(!)سوم، حمایت غرب از اسرائیل نقش مهمی دارد. اسرائیل متحد نزدیک ایالات متحده و کشورهای غربی است و این کشورها به دلایل تاریخی و استراتژیک تمایلی به فشار بر اسرائیل برای پیوستن به NPT یا کنار گذاشتن سلاحهای هستهایاش ندارند. در مقابل، روابط متشنج ایران با غرب، بهویژه پس از انقلاب ۱۹۷۹، باعث شده که غرب از فشار بر ایران، از جمله با تهدید به اقدام نظامی، حمایت کند.
چهارمین دلیل، استانداردهای دوگانه در نظام بینالمللی است. رژیم عدم اشاعه به کشورهای دارای سلاح هستهای (مانند اسرائیل) اجازه میدهد زرادخانههای خود را حفظ کنند، اما کشورهای دیگر را از دستیابی به این سلاحها منع میکند. اسرائیل از این نابرابری بهره میبرد، زیرا غرب فشار جدی برای خلع سلاح اسرائیل وارد نمیکند، اما ایران به دلیل نقض احتمالی تعهداتش در NPT تحت فشار شدید است.
در نهایت، حمایت بینالمللی از اقدامات اسرائیل نیز مؤثر است. ایالات متحده بارها اعلام کرده که اجازه نمیدهد ایران به سلاح هستهای دست یابد و این موضع به اسرائیل اطمینان میدهد که در صورت اقدام علیه ایران، با حمایت یا حداقل عدم مخالفت غرب مواجه خواهد شد. همچنین، اگرچه برخی کشورها ممکن است اقدامات اسرائیل را محکوم کنند، اما این محکومیتها معمولاً تبعات جدی برای اسرائیل ندارند.
پنجم، دکترین امنیتی اسرائیل، معروف به "دکترین بگین"، است. بر اساس این دکترین، اسرائیل اجازه نمیدهد دشمنانش در منطقه به تسلیحات کشتار جمعی دست یابند و بهصورت پیشدستانه علیه تهدیدات اقدام میکند، مانند حمله به رآکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱. از نظر اسرائیل، ایران با سلاح هستهای یک تهدید غیرقابلقبول است و این موضوع به اسرائیل انگیزه میدهد که حتی به اقدامات نظامی متوسل شود.
در نهایت، حمایت بینالمللی از اقدامات اسرائیل نیز مؤثر است. ایالات متحده بارها اعلام کرده که اجازه نمیدهد ایران به سلاح هستهای دست یابد و این موضع به اسرائیل اطمینان میدهد که در صورت اقدام علیه ایران، با حمایت یا حداقل عدم مخالفت غرب مواجه خواهد شد. همچنین، اگرچه برخی کشورها ممکن است اقدامات اسرائیل را محکوم کنند، اما این محکومیتها معمولاً تبعات جدی برای اسرائیل ندارند.
چرا ایران نمیتواند این رفتار را تحمل کند؟
ایران در مقایسه با اسرائیل در موقعیت متفاوتی قرار دارد. نخست، ایران از حمایت گسترده قدرتهای جهانی برخوردار نیست. بسیاری از کشورها، بهویژه در غرب، ایران را به دلیل سیاستهایش، مانند حمایت از گروههای نیابتی و مواضع ضدغربی، یک بازیگر مشکلساز میبینند. دوم، ایران به دلیل برنامه هستهایاش تحت تحریمهای شدید قرار دارد و هرگونه اقدام برای دستیابی به سلاح هستهای میتواند این تحریمها را تشدید کند یا به درگیری نظامی منجر شود. در نهایت، تفاوت در ادراک تهدید وجود دارد؛ اسرائیل سلاحهای هستهای خود را برای دفاع و بازدارندگی معرفی میکند، اما ایران به دلیل مواضع سیاسی و منطقهایاش بهعنوان یک تهدید فعال دیده میشود.
اسرائیل، اما به دلیل عدم عضویت در NPT، حمایت غرب، سیاستهای پیشدستانه، و استانداردهای دوگانه نظام بینالمللی، به خود اجازه میدهد علیه برنامه هستهای ایران اقدام کند. این وضعیت نشاندهنده نابرابریها و تناقضات در رژیم جهانی عدم اشاعه است که بی عدالتی عریان و بی پرده ای محسوب می شود.
اسرائیل، اما به دلیل عدم عضویت در NPT، حمایت غرب، سیاستهای پیشدستانه، و استانداردهای دوگانه نظام بینالمللی، به خود اجازه میدهد علیه برنامه هستهای ایران اقدام کند. این وضعیت نشاندهنده نابرابریها و تناقضات در رژیم جهانی عدم اشاعه است که بی عدالتی عریان و بی پرده ای محسوب می شود.
رژیم جهانی عدم اشاعه، بهویژه پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، به دلیل نابرابریها و تناقضاتش ناعادلانه تلقی میشود، زیرا به پنج کشور دارای سلاح هستهای (ایالات متحده، روسیه، بریتانیا، فرانسه و چین) اجازه میدهد زرادخانههای خود را حفظ کنند، اما سایر کشورها را از دستیابی به این سلاحها منع میکند، در حالی که کشورهای هستهای به تعهد خلع سلاح خود عمل نکردهاند و استانداردهای دوگانهای در برخورد با کشورهایی مثل اسرائیل (که عضو NPT نیست و سلاح هستهای دارد، اما تحت فشار نیست) و ایران (که عضو NPT است، اما تحت تحریم و تهدید قرار دارد) وجود دارد، که این تبعیض باعث شده بسیاری این رژیم را ابزاری برای حفظ برتری قدرتهای بزرگ و ناعادلانه بدانند.
چرا اسرائیل با وجود داشتن سلاح هستهای و عدم عضویت در NPT، به برنامه هستهای ایران اعتراض میکند؟
سیاست ابهام هستهای اسرائیل، که از دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، به این کشور اجازه میدهد بدون تأیید رسمی، سلاحهای هستهای خود را بهعنوان ابزاری برای بازدارندگی در برابر تهدیدات منطقهای حفظ کند. این سیاست به اسرائیل کمک میکند تا از فشارهای بینالمللی، مانند تحریمها یا الزامات NPT، اجتناب کند. به همین دلیل، هیچ مقام رسمی اسرائیلی بهطور مستقیم به سؤال درباره مقایسه برنامه هستهای ایران و اسرائیل پاسخ نمیدهد. زیرا این موضوع نیازمند تأیید رسمی برنامه هستهای اسرائیل است که با سیاست ابهام هستهای آن در تضاد است. اود باراک، وزیر دفاع وقت، در مصاحبهای در سال ۲۰۱۰ گفت که دیدگاه اسرائیل درباره برنامه هستهای ایران با آمریکا متفاوت است، اما به برنامه هستهای اسرائیل اشارهای نکرد (Reuters).
هیچ مقام رسمی اسرائیلی بهطور مستقیم به سؤال درباره مقایسه برنامه هستهای ایران و اسرائیل پاسخ نمیدهد. زیرا این موضوع نیازمند تأیید رسمی برنامه هستهای اسرائیل است که با سیاست ابهام هستهای آن در تضاد است
بنجامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسرائیل، بیشترین اظهارنظر را درباره تهدید برنامه هستهای ایران داشته است. برای مثال، در سخنرانی سال ۲۰۱۲ در مجمع عمومی سازمان ملل، او خط قرمزی برای برنامه هستهای ایران ترسیم کرد و هشدار داد که اگر ایران به سطح خاصی از غنیسازی اورانیوم برسد، در آستانه ساخت سلاح هستهای خواهد بود (Reuters). او در این سخنرانی با استفاده از یک نمودار بمب، نشان داد که ایران ۹۰ درصد مسیر کافی برای داشتن مواد با غنای سلاح را طی کرده است.
در سال ۲۰۱۸، نتانیاهو مدعی شد که اسنادی از آرشیو هستهای ایران به دست آمده که نشان میدهد ایران درباره برنامه هستهای خود دروغ گفته و پروژهای مخفی به نام "پروژه آماد" برای تولید پنج کلاهک هستهای داشته است (CNN). او این اسناد را شامل ۱۰۰،۰۰۰ فایل (نقشهها، نمودارها، عکسها، ویدئوها و ارائهها) دانست که در یک مرکز مخفی در تهران یافت شده بود. نتانیاهو همچنین توافق ۲۰۱۵ (برجام) را به دلیل فراهم کردن "مسیر واضحی برای زرادخانه اتمی" برای ایران، از جمله اجازه غنیسازی نامحدود اورانیوم در چند سال آینده، مورد انتقاد قرار داد.
رژیم اسرائیل چگونه عدم عضویت خود در NPT را توجیه میکند؟
اسرائیل بهصورت مستقیم به این سؤال پاسخ نمیدهد، اما در اظهارات غیرمستقیم، عدم عضویت در NPT را بهعنوان یک انتخاب استراتژیک برای حفظ امنیت خود توجیه میکند. برای مثال، در تاریخ ۱۹ آوریل ۲۰۲۴، تایمز اسرائیل به نقل از مقامات اسرائیلی گزارش داد که اسرائیل سنت دیرینهای در حفظ ابهام در موضوعاتی مانند سلاحهای هستهای دارد و این ابهام بخشی از استراتژی دفاعی آن است. همچنین، در مصاحبهای در سال ۲۰۱۸، یووال اشتاینیتز، وزیر انرژی وقت اسرائیل، اظهار داشت: «ما در منطقهای هستیم که با تهدیدات متعددی مواجهیم و باید توانایی دفاع از خود را حفظ کنیم. NPT نمیتواند امنیت ما را تضمین کند.» این اظهارات نشان میدهد که اسرائیل NPT را به دلیل شرایط امنیتی منطقه و نیاز به بازدارندگی، برای خود محدودکننده میداند.
توافقنامههای تکمیلی معاهدهی منع گسترش سلاحهای هستهای
معاهده NPT برای افزایش اثربخشی، با مجموعهای از توافقنامهها و هنجارهای تکمیلی همراه شده است. تضمینهای امنیتی برای کشورهای غیر هستهای شامل قولهای مثبت و منفی از سوی قدرتهای هستهای است تا این کشورها با اطمینان خاطر بیشتری از دستیابی به سلاح هستهای چشمپوشی کنند. این تضمینها درواقع نوعی معامله امنیتی است که فضای اعتماد را برای کشورهای غیر هستهای ایجاد میکند. رژیمهای کنترل صادرات مانند کمیته زانگر و گروه تأمینکنندگان هستهای خلأ مهمی در معاهده اصلی را پوشش میدهند، زیرا از انتقال فناوریها و مواد حساس هستهای که میتوانند برای مقاصد نظامی استفاده شوند، جلوگیری میکنند. چنین توافقنامههای منطقهای اغلب از NPT هم فراتر رفته و محدودیتهای بیشتری را اعمال میکنند، مانند ممنوعیت عبور سلاحهای هستهای از منطقه.
مناطق عاری از سلاحهای هستهای (Nuclear-Weapon-Free Zones یا NWFZs) که بخشهای بزرگی از جهان را پوشش میدهند، کشورهای همسایه با فرهنگ و نگرانیهای امنیتی مشترک را گرد هم میآورند تا به طور جمعی از گسترش سلاحهای هستهای در منطقه خود جلوگیری کنند.
مناطق عاری از سلاحهای هستهای (Nuclear-Weapon-Free Zones یا NWFZs) که بخشهای بزرگی از جهان را پوشش میدهند، کشورهای همسایه با فرهنگ و نگرانیهای امنیتی مشترک را گرد هم میآورند تا به طور جمعی از گسترش سلاحهای هستهای در منطقه خود جلوگیری کنند. کشورها در این مناطق بهطور داوطلبانه متعهد شدهاند از تولید، ذخیرهسازی، آزمایش یا استفاده از سلاحهای هستهای خودداری کنند. این مناطق با هدف کاهش تهدیدات هستهای، تقویت صلح منطقهای و حمایت از تلاشهای جهانی برای تسلیحات هستهای ایجاد شدهاند.
معاهده NPT با این توافقات تکمیلی توانسته نقش محوری در شکلدهی به نظم هستهای جهانی ایفا کند، هرچند همواره با چالشهای جدی روبهرو بوده است. روند منع گسترش هستهای دائماً در حال تکامل است و باید با تهدیدات و فناوریهای جدید سازگار شود. چالشهایی مانند عدم پیوستن برخی کشورها به معاهده، عدم پایبندی به تعهدات، و پیشرفت کند در زمینه خلع سلاح، همگی ضرورت بازنگری و تقویت مداوم این نظام را نشان میدهند. با این حال، موفقیت نسبی NPT در محدود کردن گسترش سلاحهای هستهای و جلوگیری از ظهور دهها کشور هستهای (که در دهه ۱۹۶۰ پیشبینی میشد) نشاندهنده اهمیت و تأثیرگذاری این معاهده و توافقات تکمیلی آن در طول بیش از پنج دهه گذشته است.
بعضی مناطق عاری از سلاحهای هستهای عبارتند از:
منطقه عاری از سلاح هستهای در آمریکای لاتین (معاهده تلاتلولکو، ۱۹۶۸)
معاهده تلاتلولکو در ۱۴ فوریه ۱۹۶۷ در شهر مکزیکوسیتی امضا شد و در ۲۲ آوریل ۱۹۶۸ اجرایی شد.این معاهده پس از بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ شکل گرفت، زمانی که تنشهای هستهای بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار داد. کشورهای آمریکای لاتین به رهبری مکزیک تصمیم گرفتند منطقه خود را از رقابت تسلیحاتی هستهای دور نگه دارند.
کشورهای امضاکننده متعهد شدند که از تولید، ذخیرهسازی یا استفاده از سلاحهای هستهای خودداری کنند. همچنین، قدرتهای هستهای (مانند ایالات متحده، شوروی و دیگران) با امضای پروتکلهای الحاقی متعهد شدند که به این منطقه احترام بگذارند و از سلاح هستهای علیه آن استفاده نکنند.
این معاهده اولین منطقه عاری از سلاح هستهای در یک منطقه مسکونی بود و تا امروز موفق عمل کرده است. تمام ۳۳ کشور منطقه به معاهده پیوستهاند.
منطقه عاری از سلاح هستهای در اقیانوس آرام جنوبی (معاهده راروتونگا، ۱۹۸۶)
معاهده راروتونگا در ۶ اوت ۱۹۸۵ در جزیره راروتونگا (جزایر کوک) امضا شد و در ۱۱ دسامبر ۱۹۸۶ اجرایی شد.این معاهده در واکنش به آزمایشهای هستهای فرانسه در اقیانوس آرام (بهویژه در پلینزی فرانسه) ایجاد شد. کشورهای منطقه، از جمله استرالیا و نیوزیلند، به دنبال توقف این آزمایشها و جلوگیری از تبدیل منطقه به میدان رقابت هستهای بودند.
کشورهای امضاکننده متعهد شدند که سلاح هستهای تولید، ذخیره یا آزمایش نکنند. این معاهده همچنین از تخلیه زبالههای هستهای در منطقه جلوگیری میکند. قدرتهای هستهای با امضای پروتکلهای الحاقی متعهد شدند که از سلاح هستهای علیه منطقه استفاده نکنند.۱۳ کشور منطقه به این معاهده پیوستهاند. این معاهده نقش مهمی در توقف آزمایشهای هستهای در منطقه ایفا کرده است.
منطقه عاری از سلاح هستهای در جنوب شرقی آسیا (معاهده بانکوک، ۱۹۹۷)
معاهده بانکوک در ۱۵ دسامبر ۱۹۹۵ در بانکوک، تایلند، امضا شد و در ۲۷ مارس ۱۹۹۷ اجرایی شد.کشورهای جنوب شرقی آسیا (عضو آسهآن) این معاهده را برای تقویت صلح و ثبات منطقهای و جلوگیری از دخالت قدرتهای هستهای در منطقه ایجاد کردند. این منطقه در دوران جنگ سرد تحت تأثیر تنشهای بینالمللی بود.
کشورهای امضاکننده متعهد شدند که سلاح هستهای تولید، ذخیره یا استفاده نکنند. این معاهده شامل آبهای سرزمینی و مناطق اقتصادی انحصاری نیز میشود، که یک ویژگی منحصربهفرد است. قدرتهای هستهای تشویق شدند که پروتکل الحاقی را امضا کنند، اما برخی (مانند ایالات متحده) به دلیل اختلافات بر سر تعریف قلمرو دریایی، هنوز آن را امضا نکردهاند.
۱۰ کشور عضو آسهآن (مانند اندونزی، مالزی، تایلند) به این معاهده پیوستهاند. این معاهده به تقویت همکاری منطقهای کمک کرده است.
منطقه عاری از سلاح هستهای در آفریقا (معاهده پلیندابا)
معاهده پلیندابا در ۱۱ آوریل ۱۹۹۶ در قاهره، مصر، امضا شد و در ۱۵ ژوئیه ۲۰۰۹ اجرایی شد.
این معاهده پس از پایان آپارتاید در آفریقای جنوبی و تصمیم این کشور برای کنار گذاشتن برنامه تسلیحات هستهای خود در اوایل دهه ۱۹۹۰ شکل گرفت. آفریقای جنوبی تنها کشوری در قاره آفریقا بود که سلاح هستهای تولید کرده بود (در دهه ۱۹۸۰)، اما آن را داوطلبانه نابود کرد.
کشورهای آفریقایی متعهد شدند که سلاح هستهای تولید، ذخیره یا استفاده نکنند. این معاهده همچنین از آزمایش سلاحهای هستهای و تخلیه زبالههای هستهای در قاره جلوگیری میکند. قدرتهای هستهای با امضای پروتکلهای الحاقی متعهد شدند که به این منطقه احترام بگذارند.
۵۴ کشور آفریقایی به این معاهده پیوستهاند. این معاهده بهعنوان نمادی از تعهد آفریقا به صلح و عدم گسترش شناخته میشود.
شهروندان قزاق در اوت ۱۹۸۹ در نزدیکی محل آزمایشهای هستهای شوروی در سمیپالاتینسک گرد هم آمدند تا خواستار ممنوعیت آزمایشهای هستهای شوند. (عکس سازمان ملل/MB)
منطقه عاری از سلاح هستهای در آسیای مرکزی (معاهده سمرقند)
معاهده منطقه عاری از سلاح هستهای در آسیای مرکزی، معروف به معاهده سمرقند، در ۸ سپتامبر ۲۰۰۶ امضا و در ۲۱ مارس ۲۰۰۹ اجرایی شد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، کشورهای آسیای مرکزی (قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان) به استقلال رسیدند. قزاقستان که پس از فروپاشی میزبان تسلیحات هستهای شوروی بود، این تسلیحات را کنار گذاشت و به NPT پیوست. این منطقه به دلیل نزدیکی به کشورهای دارای سلاح هستهای (روسیه، چین، هند و پاکستان) و نگرانی از رقابت تسلیحاتی، تصمیم به ایجاد یک منطقه عاری از سلاح هستهای گرفت.
کشورهای امضاکننده متعهد شدند که سلاح هستهای تولید، ذخیره یا استفاده نکنند. این معاهده همچنین از تخلیه زبالههای هستهای در منطقه جلوگیری میکند. قدرتهای هستهای (ایالات متحده، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه) با امضای پروتکل الحاقی متعهد شدند که به این منطقه احترام بگذارند و از سلاح هستهای علیه آن استفاده نکنند.
این اولین منطقه عاری از سلاح هستهای در نیمکره شمالی و در منطقهای بود که مستقیماً با کشورهای دارای سلاح هستهای هممرز است. این معاهده به تقویت ثبات منطقهای کمک کرده است.
منطقه عاری از سلاح هستهای در قطب جنوب (معاهده قطب جنوب)
معاهده قطب جنوب در ۱ دسامبر ۱۹۵۹ امضا و در ۲۳ ژوئن ۱۹۶۱ اجرایی شد.
در اوج جنگ سرد، کشورها به دنبال جلوگیری از نظامیسازی مناطق غیرمسکونی مانند قطب جنوب بودند. این معاهده با ابتکار ۱۲ کشور (از جمله ایالات متحده، شوروی، آرژانتین و استرالیا) شکل گرفت.
در اوج جنگ سرد، کشورها به دنبال جلوگیری از نظامیسازی مناطق غیرمسکونی مانند قطب جنوب بودند. این معاهده با ابتکار ۱۲ کشور (از جمله ایالات متحده، شوروی، آرژانتین و استرالیا) شکل گرفت.
این معاهده استفاده از قطب جنوب را صرفاً به اهداف صلحآمیز (مانند تحقیقات علمی) محدود میکند و هرگونه فعالیت نظامی، از جمله استقرار سلاحهای هستهای یا آزمایش هستهای، را ممنوع میکند. همچنین، تخلیه زبالههای هستهای در این منطقه ممنوع است.
این معاهده اولین توافق بینالمللی برای ایجاد یک منطقه عاری از سلاح هستهای بود و بهعنوان الگویی برای معاهدات بعدی عمل کرد. قطب جنوب بهعنوان یک منطقه کاملاً غیرنظامی باقی مانده است
منطقه عاری از سلاح هستهای در فضا (معاهده فضای ماورای جو)
معاهده فضای ماورای جو در ۲۷ ژانویه ۱۹۶۷ امضا و در ۱۰ اکتبر ۱۹۶۷ اجرایی شد.
در دهه ۱۹۶۰، با پیشرفت فناوری فضایی و رقابت فضایی بین ایالات متحده و شوروی، نگرانیهایی درباره نظامیسازی فضا و استقرار سلاحهای هستهای در مدار زمین به وجود آمد. این معاهده برای جلوگیری از چنین تهدیداتی ایجاد شد.
این معاهده استقرار سلاحهای هستهای یا هرگونه سلاح کشتار جمعی دیگر در فضا، مدار زمین، یا سایر اجسام آسمانی (مانند ماه) را ممنوع میکند. فضا باید صرفاً برای اهداف صلحآمیز استفاده شود.
این معاهده نقش مهمی در جلوگیری از گسترش تسلیحات هستهای به فضا ایفا کرده است. تا سال ۲۰۲۵، بیش از ۱۰۰ کشور به این معاهده پیوستهاند.
منطقه عاری از سلاح هستهای در بستر دریاها و اقیانوسها (معاهده بستر دریا)
معاهده بستر دریا در ۱۱ فوریه ۱۹۷۱ امضا و در ۱۸ می ۱۹۷۲ اجرایی شد.
در دهه ۱۹۷۰، نگرانیهایی درباره استفاده از بستر دریاها و اقیانوسها برای استقرار سلاحهای هستهای به وجود آمد. این معاهده برای جلوگیری از نظامیسازی این مناطق ایجاد شد.
این معاهده استقرار سلاحهای هستهای یا سایر تسلیحات کشتار جمعی در بستر دریاها و اقیانوسها (خارج از محدوده ۱۲ مایل دریایی کشورهای ساحلی) را ممنوع میکند.
این معاهده بهعنوان مکملی برای معاهده فضای ماورای جو، از گسترش تسلیحات هستهای به مناطق غیرمسکونی دیگر جلوگیری کرده است.
منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه (تلاشهای ناکام)
خاورمیانه به دلیل تنشهای سیاسی و نظامی، از جمله درگیریهای اسرائیل با کشورهای عربی و برنامه هستهای ایران، یکی از چالشبرانگیزترین مناطق برای ایجاد منطقه عاری از سلاح هستهای است. ایده ایجاد چنین منطقهای از دهه ۱۹۷۰ مطرح شد و در سال ۱۹۹۵، در کنفرانس بازنگری NPT، قطعنامهای برای ایجاد منطقه عاری از سلاحهای کشتار جمعی در خاورمیانه تصویب شد.
چالشهای ایجاد منطقه عاری از سلاح هسته ای در خاورمیانه:
اسرائیل، که تخمین زده میشود دارای سلاح هستهای باشد، NPT را امضا نکرده و حاضر به خلع سلاح نیست و مدام به تهدید علیه برنامه هسته ای ایران -که آژانس بین المللی انرژی اتمی مسئول صحت سنجی آن است- می پردازد.تنشهای منطقهای، مانند رقابت ایران و عربستان سعودی، و درگیریهای سیاسی، مانع از توافق شدهاند.
مذاکرات برای ایجاد این منطقه تاکنون ناموفق بوده است. کنفرانسهایی که برای این منظور برگزار شدهاند (مانند کنفرانس ۲۰۱۲) به دلیل اختلافات به نتیجه نرسیدهاند.
مناطق عاری از سلاح هستهای در آمریکای لاتین، اقیانوس آرام جنوبی، جنوب شرقی آسیا و آفریقا نمونههایی از تلاشهای منطقهای برای تقویت صلح و جلوگیری از گسترش تسلیحات هستهای هستند، اما آیا تبعیض هسته ای و چشم پوشی از سلاح هسته ای بالقوه رژیم اسرائیل پایان خواهد یافت؟ آیا غرب و بطور حاص آمریکا درهای جهنم خاورمیانه را خواهند گشود یا آنکه معقولانه واقعیت های سیاسی خاورمیانه را به رسمیت خواهند شناخت؟
رژیم عدم اشاعه در مغولستان (وضعیت تک کشوری)؛ یک مورد خاص!
مغولستان در سال ۱۹۹۲ بهطور یکجانبه خود را بهعنوان یک منطقه عاری از سلاح هستهای اعلام کرد و این وضعیت در سال ۲۰۰۰ توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شد.مغولستان، که بین دو قدرت هستهای (روسیه و چین) قرار دارد، پس از فروپاشی بلوک شرق تصمیم گرفت خود را از رقابتهای هستهای دور نگه دارد.
مغولستان متعهد شد که سلاح هستهای تولید، ذخیره یا اجازه عبور آن از خاکش را ندهد. قدرتهای هستهای نیز متعهد شدند که به این وضعیت احترام بگذارند.
این اولین مورد از اعلام یک کشور بهعنوان منطقه عاری از سلاح هستهای بهصورت تک کشوری بود و الگویی برای ابتکارات مشابه ارائه کرد.
مناطق عاری از سلاح هستهای در آمریکای لاتین، اقیانوس آرام جنوبی، جنوب شرقی آسیا و آفریقا نمونههایی از تلاشهای منطقهای برای تقویت صلح و جلوگیری از گسترش تسلیحات هستهای هستند، اما آیا تبعیض هسته ای و چشم پوشی از سلاح هسته ای بالقوه رژیم اسرائیل پایان خواهد یافت؟ آیا غرب و بطور حاص آمریکا درهای جهنم خاورمیانه را خواهند گشود یا آنکه معقولانه واقعیت های سیاسی خاورمیانه را به رسمیت خواهند شناخت؟