«مرد هزار چهره» به درستي معتقد است: كساني كه جامعه را با «دروغ» به انحطاط ميكشانند، لزوما افراد فاسدي نيستند، بلكه برخي نقاط ضعف و عقدههاي رواني معمولي حتي ميتواند يك جوان سادهدل و سالم شهرستاني را به بازي با جان و مال و عرض و آبروي مردم بكشاند، چرا كه «خوشش ميآيد از او تعريف كنند»، «از رسيدن به قدرت خشنود ميشود»، «استعداد خوبي در جوگير شدن دارد».
سناريو و فضاي داستان، متن ديالوگها و سوابق و شخصيت مهران مديري و نويسندگان مجموعه طنز «مرد هزار چهره»، از پيامهاي سياسي آشكار اين مجموعه تلويزيوني حكايت دارد.
به گزارش خبرنگار «تابناك»، جديترين كارهاي سياسي اين گروه در گذشته، تخطئه تحصن نمايندگان مجلس ششم و نيز لزوم غنيسازي اورانيوم در داخل با تمثيل «غنيسازي نخود برره» بود كه احتمالا با سفارش مديريت صداوسيما مطرح شده بود.
همچنين مجموعه «باغ مظفر» كه در سال 85 پخش شد، با سفارش و بودجه وزارت نفت، ضمن تأكيد بر صرفهجويي سوخت، زمينه رواني سهميهبندي بنزين در سال 86 را پديد آورد.
به نظر ميرسد، مجموعه «مرد هزار چهره»، بيش از آنكه به نقد شخص يا گروه خاصي بپردازد، به پديدههاي منفي و زمينههاي اجتماعي، جامعهشناختي و روانشناختي توجه ميكند كه زمينهساز اين پديدههاست.
سريال همچنين تأكيد ميكند، برخي چهرهها كه با جعل عنوان و بدون توانايي، مسئوليتها يا شغلهاي مهمي را اشغال ميكنند، الزاما افراد «بدذاتي» نيستند و سوءنيت هم ندارند، بلكه جهل و اشتباه گرفتن مردم در كنار تعريف و تمجيدهاي اغراقآميز و غيرواقعي، منجر به تثبيت آنان در مكانهايي ميشود كه شايستگي آن را ندارند.
براي نمونه، روايت داستانهاي عجيب و غريب درباره سرهنگ غفاري كه افراطيترين نوع آنها توسط سرباز وظيفه 48 ماه خدمتي بيان ميشود، باعث ميشود كه شصتچي، سرانجام در پست رياست كلانتري به چهرهاي واقعا خشن تبديل شود. با اين حال، نويسنده تأكيد ميكند كه وي واقعا ميخواسته «محله را خوب كند» و تنها روش آن را بلد نبوده و از همين روي، دهها نفر از مردم محل را كه تمثيلي از كل جامعه است، اسير ميكند و به بازداشتگاه ميفرستد و حتي پس از آنكه به اشتباه خود واقف ميشود، بر آن اصرار ميورزد؛ حتي اگر «نفت بازداشتگاه تمام شود و نان به همه نرسد».
مجموعه «مرد هزار چهره» به درستي معتقد است: كساني كه جامعه را با «دروغ» به انحطاط ميكشانند، لزوما افراد فاسدي نيستند، بلكه برخي نقاط ضعف و عقدههاي رواني معمولي حتي ميتواند يك جوان سادهدل و سالم شهرستاني را به بازي با جان و مال و عرض و آبروي مردم بكشاند، چرا كه «خوشش ميآيد از او تعريف كنند و او را دكتر خطاب كنند»، «از رسيدن به قدرت خشنود ميشود»، «استعداد خوبي در جوگير شدن دارد»، «از كودكي آرزوي زدن آژير خودرو پليس را داشته» و بالاخره به تجملات و «سوشي و خاويار در صبحانه» علاقه دارد و از ترس مرگ، حتي حاضر است نامزد خود را وانهاده با ديگري ازدواج كند. البته اين افراد بايد از برخي ويژگيها چون توان «دروغگويي» بهرهمند باشند.
اين سريال سيزده قسمتي تلاش كرده با برگزيدن چهار حوزه پزشكان و متخصصان، نيروي انتظامي و قدرتمندان حكومتي، شعرا، هنرمندان و روشنفكران و سرانجام مافيا و انتقاد از تمام آنها، به نوعي ايجاد تعادل پايبند باشد. با اين حال، به غير از حوزه چهارم كه به دليل اغراق بيش از اندازه، چندان براي مخاطب واقعنمايي نميكند، در حوزه اول و دوم (پزشكان و پليسها) ضمن نقد جدي به آنها، معدود افراد دانا و متعهدي را نيز نشان ميدهد كه چون پزشك معاون بيمارستان و يا سروان رشيدي تلاش ميكنند روند را تغيير داده و با روشهاي خود چون نظامپزشكي و بازرسي كل، دروغگو را رسوا كنند.
با اين حال گويا به اعتقاد سازندگان مجموعه، در حوزه هنرمندان آن معدود شخصيت مثبت هم وجود ندارند و همه روشنفكران اهل منقل و وافور و توهم و خيال نشان داده شدند.
انتقاد از مدركگرايي در خانوادهاي كه همه دكتر بودند و نقض حقوق شهروندي و شيوههاي اعترافگيري، اینکه در جامعه تمام کارهای خشن و خلاف قانون با نام های زیبا و داخل پرانتز فرهنگی انجام می شود نیز از ديگر سوژههاي اين مجموعه بود و نشان داد وقتي افراد ناتوان به رياست برسند، نيروهاي كارآمد چون سروان رشيدي به بازداشتگاه ميروند و نيروهاي ناكارآمد چون سرباز 48 ماه خدمت، ارتقاي درجه گرفته و همهكاره ميشوند.
مجموعه طنز شبكه سوم سيما در بخش آخر نيز بر پيام اصلي خود تأكيد كرد و پس از به ريشخند گرفتن برخي مصاحبههاي بيربط صداوسيما و چهرهسازيهاي افراطي مطبوعات از افرادي چون «مرد هزار چهره»، نشان داد كه تمام مردم و زيانديدگان از جرايم امثال «مسعود شصتچي» شريك جرم او در «اشغال نابجاي پستها و مسئوليتها و مشاغل حساس» و ضربه زدن به خودشان به شمار ميروند و از همين روي، به رغم متناسب بودن مجازاتي چون اعدام براي او، خود نيز به دليل شراكت در جرم، راضي به مجازات وي نميشوند، هرچند توان اين كارمند ساده ثبت احوال شيراز در سوار شدن بر احساسات مردم نيز در رهايي بخشيدن وي از مجازات اعدام بيتأثير نبود.
آقاي مديري
نبوغ عالی مشتعل!
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت خوش حالان و بدحالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست افکار من
فکر می کنم گاهی هر کدام از ما در برهه ای از زندگی نقش آقای مسعود شصت چی را تجربه کرده ایم ولی از انجایی که عادت داریم فقط عیب دیگران را ببینیم به این موضوع توجه نمی کنیم. اگر ما واقعا به جای او بودیم چه مجازاتی را برای خود می پسندیدیم؟
کار جالبی بود.نشون میده که مدیری دلش نمیخواد که فقط کار بکنه و فقط یه چیزی ساخته باشه.
بخوبی یک انسان (که مثل یک نوار خام بود) رو در نقش های مختلفی قرار داد تا اگه بیننده کمی هوش و ذکاوت داشته باشه بتونه نکته های زیادی رو که در این داستان ها وجود داره بفهمه.
خییییلیییییییی ممنونم !
برای ایشان و بخصوص تیم نویسندگان آرزوی عافیت دارم.
ثانياش را چون سانسور مي كنيد نمي نويسم.
من متوجه نشدم چرا آقای شصت چی در جلسه دادگاه آنجور جگرسوز گریه کرد؟ هرکسی این صحنه را دید شدیدا متاثر شد.
آیا منظور آقای مدیری گریه واقعی برای کار خودش و وضعیت برنامه سازی در تلویزیون بود؟
از هر زاويه که نگاه مي کنيم نکته اي مربوط به جامعه حال بود اميدوارم مردم در زواياي مختلف آن قرار گرفته باشند و با نظرات خوبي که دوستان قبل از من ارائه داده اند مطمئنا به نوعي قدر شناسي کرده اند
انشالله که ما اشتباه میکنیم .
از مهران مدیری که یکبار دیگر مردم را خنداند آن هم با این همه مشکلی که مردم دارند.
قلم عالی منبسط !
با اینکه معلوم نیست چه کسی از قسمت سیاسی صدا و سیما به نویسندگان در نوشتن سناریوها خط می دهد، اما آقایان قاسم خانی همچون گذشته (فیلم مارمولک)اون چیزی رو که می خواستند اجرا کردند و به روی ورقه پیاده کردند و با نقدهای زیباشون که در عین به خنده وادار کردن مخاطب از نقدی عمیق خبر می داد نشون دادند که در مقام ها و پست ها و مسئولیت های کشوری هم جای اشتباه هست و مسئولین و مقامات باید پاسخگوی کارهای خود باشند و از آنها شانه خالی نکنند!
به نظر من باید به اقای مدیری تبریک گفت زیرا در حال حاضر تنها کسی که قدرت شاد کردن مردم حتی برای چند دقیقه در این فضا و بیان کردن مشکلات اجتماعی با وجود فضای سانسوری صدا و سیما را دارد ایشان هستند .
سریال مرد هزار چهره محترمانه به دوستان خوبی که توانایی مدیریت ندارند اعلام کرد که قبل از رسیدن به پایان سریال متوجه شوند که باید به بایگانی ثبت احوال برگردند.
ولی از نکات مثبت سریال به نقد (از زبان طنز) کشیدن مدرک گرایی، طرح امنیت اجتماعی، و همان مصاحبه آخر بود که مردم نمی دانستند مردهزار چهره کیست و چه کار کرده ولی می گفتند که باید اعدام شود و برخی هم ضربه به خود می دانستند.
اين دفاع آقاي شصت چي كه من حتي يك ريال به جيب خودم نريخته ام آيا دليل خوبي براي رفع محكوميت وي در بهم ريختن همه جا مي باشد يا خير؟
این سریال 90درصدان واقعاجامعه امروزی نه تنها ایران بلکه جهان رابه نمایش گذاشت و بسیار جالب بود
1- ديشب شبکه دو فيلمي را نشان داد که در مورد مبارزه با قاچاق چوب و زمين خواري بود.
اما نکته قابل تامل اين است که مثل اينکه اين باندهاي قدرت در صدا وسيما هم نفوذ دارند; به دو دليل: يکي اينکه ايا تله فيلم دو سال پيش توليد شده وبعد از دو سال اجازه پخشش را از اين باند ها گرفتند ودو اينکه اجازه پخش داده شده به خاطر اين است که آن صحنه هايي که نبايد پخش مي شدند به دستور آقايون حذف شدند. درست مثل مقاله خانم خبرنگار فيلم و يا حتي تخليه ساختمان نشريه.
2- در سريال مرد هزار چهره که به آن خوبي قسمت مربوط به عملکرد نيروي انتظامي و نوع عملکرد سردار رادان نقد شد ,ناگهان ديشب حدود 20 دقيقه از سريال مربوط به شب گذشته را به مردم تحميل کردند !!!! چرا؟ چون که معلوم نيست باز به کدوم باند بر ميگشت که حتمآ بايد فاميلي آن آقاي رييس باند ( آن قسمت که شب قبل مي گفتند داخل پرانتز فرهنگ) و جالب اينکه روي اين بخش نام فاميلي تاکيد ميشد; بايد حتمآ حذف ميشد.
3- از همه بدتر هم مربوط به سريال يک مشت پر عقاب است که صداي بازيگران و کارگردان آن هم درآمده بود.
متاسفانه آقاي ضرغامي باپنبه سر ميبرند.
اميد وارم اين باندها و سانسور در شما رخنه نکرده باشد و مطلب را چاپ کنيد.
قلمتان پر دوات
گر معتبر شود ز خدا بي خبر شود