به گزارش بورس تابناک، «شفافیت» یکی از مهمترین عواملی است که توجه به آن میتواند نقش موثری در توسعه بازار سرمایه و حمایت بلند مدت از آن داشته باشد. همین امر سبب شده تا ضمن ایجاد ساز و کاری مستحکم برای ارائه مستمر گزارشهای عملکرد شرکتها، شاخصهای متعددی برای نشان دادن تصویری واضح از تمام یا بخشی از بازارها طراحی شود. این نماگرها که نقشی کلیدی در ارائه تصویر کلی از بازار ارائه میدهند در کنار اطلاعات تخصصی شرایطی را پدید میآورند تا عموم مردم نیز نسبت به وضعیت معاملات در یک بازار اطلاعات کافی به دست آورند.
در ایران اما به نظر میآید که وضعیت شاخصها آنچنان که باید خوب نیست. در حالی که بسیاری از شرکتها با ارائه به موقع گزارشهای مالی روی تارنمای کدال وظیفه خود را در جهت افشای اطلاعات انجام میدهند، به بایدهای پیش روی سیاست گذاران بازار توجه نشده است. بررسیها نشان میدهد که در بخش سیاستگذاری و عملکردهای مقام ناظر کاستیهای جدی وجود دارد که میتواند به بیش واکنشی فعالان خرد بازار سرمایه در دورههای رونق یا رکود منجر شود.
بازارهای مالی چه در داخل ایران باشند و چه در اقتصادهای پیشرفته به فعالیت خود بپردازند همواره به چند مفهوم بنیادین گره خوردهاند. این مفاهیم آنقدر برای تداوم فعالیت این بازارها اهمیت دارند که به نوعی پس از گذشت قرنها از شکلگیری بازارهای مالی اولیه حالا دیگر با ماهیت معاملات اوراق بهادار آنچنان عجین شدهاند که هر جا چنین بازاری باشد وجود آن پیش فرضها یا حداقل تلاش برای نیل به آنها بدیهی تلقی میشود. «کارآیی»، «شفافیت» و «نقدشوندگی» را میتوان از جمله این مفروضات دانست. اینکه این پیشفرضها چرا تا این حد مهم هستند و چگونه میتوان آنها را در بزنگاههای سخت بازارهایی نظیر بورس یا اوراق بدهی تعریف یا حتی باز تعریف کرد، مسالهای است که شکافتن آن بیش از صدها مقاله را میطلبد ومجال تشریح آن در یک گزارش کوتاه نیست.
اما آنچه میتوان در کلامی محدود به آن پرداخت نقد وضعیتی است که حالا و پس از تجربه دو سال و نیم پر رونق در بورس تهران برای بسیاری از فعالان بازار سرمایه به مسالهای بدیهی بدل شده است. همان طور که در بسیاری از گزارشها و مصاحبههای انجام شده از سوی بسیاری از مسوولان سازمان بورس و اوراق بهادار و کارشناسان بازار سرمایه به آن اشاره شده است، اصولی همچون شفافیت و نقدشوندگی در کنار افزایش کارآیی از جمله مسائلی است که در طول چند سال اخیر بیش از پیش به آن توجه شده است. با این حال وقتی نگاهی دقیق تر به رویدادهای رخ داده در بازارهایی نظیر بورس داشته باشیم در مییابیم که اصول یاد شده نهتنها بارها به خطر افتاده است، بلکه در بعضی موارد آنچنان در مورد آنها جهتگیری شده است که به سهولت نمیتوان مرز دقیقی برای تحلیل شرایط بازار ترسیم کرد.
در حالی که طی سالهای گذشته تارنماهایی نظیر کدال و وب سایت شرکت مدیریت فناوری بورس تهران (tsetmc) به تدریج بارورتر شدهاند و نیاز بسیاری از ذی نفعان بازار سرمایه به اطلاعات را بر طرف میکنند، به نظر میآید که بررسی وضعیت بازار و داشتن تحلیلی دقیق حداقل برای سهامداران خرد و حقیقی بازار که طبیعتا بهره کمتری از سواد مالی دارند، بسیار سختتر است. آنطور که بررسیها نشان میدهد، در حال حاضر کاستیهایی در بخشهای کالایی، بدهی و سهام بازار سرمایه کشور وجود دارد که مرتفع ساختن آنها نه نیازی به رفع تحریمها دارد و نه توان فنی مهندسی خاصی را میطلبد که دستیابی به آن در عمل غیر معقول باشد. در مواجهه با این مشکل یک سوال ساده وجود دارد؛ «چرا تا کنون هیچ تلاش موثری برای بهبود شاخصها و افزایش آنها مطابق با نیازهای جاری نشده است؟»
مطابق با آنچه پیشتر به آن اشاره شد وضعیت بازار سرمایه برخلاف آنچه بهنظر میرسد برای بسیاری از فعالان این بازار آنچنان که باید تسهیل نشده است. طی ماههای اخیر شاهد آن بودیم که بسیاری از مردم عادی در مواجهه با رونق روز افزون معاملات سهام جذب بازار سرمایه شدند در راستای حمایت کلامی بیکم و کاست مسوولان عالی کشور از بورس و بهدلیل آنکه همه روزه اخبار گوناگونی در جهت رشد شاخص کل بورس روزانه از سوی رسانهها به خصوص رادیو و تلویزیون مخابره میشد صعود قیمتها در این بازار را بیبازگشت تلقی کردند.
همین امر سبب شد تا افزایش تقاضا برای کسب کد بورسی که از سال ۹۸ شکلی روز افزون به خود گرفته بود با شیبی فزاینده در ۵ ماه ابتدایی سال جاری تداوم یابد و ضریب نفوذ بازار سرمایه در میان اقشار گوناگون مردم را نسبت به گذشته بیشتر و بیشتر کند. متعاقب این امر سود قیمتها در بازار سهام آنچنان تسویه شد که حتی نمادهای سنگین وزنی نظیر «فولاد»، «فارس» و بسیاری از نمادهای بزرگ بازار سرمایه که تا قبل از آن برای افزایش مداوم قیمت نیاز به حجم بالای نقدینگی ورودی داشتند تقریبا بدون وقفه شاهد رشد قیمت تا سقف مجاز روزانه باشند، عاملی که به ۵ برابر شدن قیمت این نمادها در طول چهار ماه نخست معاملات سال جاری انجامید. با نگاهی دقیقتر اما آیا واقعا بازار سرمایه آنطور که نماگر اصلی بورس تهران یعنی شاخص کل نشان میداد در جهت افزایش بود؟ آیا در سایر کشورهای جهان شاخصهایی نظیر شاخص بورس تهران اینگونه محاسبه میشوند؟
بررسیها حکایت از آن دارد که نهتنها مردم عادی، بلکه حتی بسیاری از کارشناسان یا اصحاب رسانه در مواجهه با رشد شاخص کل بورس تهران درگیر اثر عامل کمتر شناخته شدهای به نام «اثر مضاعف» بودند. اثر مضاعف در شرایطی بهوجود میآید که یک رویداد مالی روی چند شرکت تاثیر بگذارد و افزایش قیمت در تمامی آن شرکتها بدون تعدیل اثر آن به افزایش شاخص منتهی شود.
از آنجا که بسیاری از نمادهای موجود در بازار سهام خود سهامدار شرکتهای دیگری در بورس و فرابورس هستند، این اثر تاثیر شگرفی در تغییرات شاخص کل بورس تهران دارد، مضاف بر آنکه دوگانگی موجود در بازار سهام که در قالب معاملات سهام در بورس و فرابورس وجود دارد، در عمل این اجازه را به شاخص کل بورس نمیدهد که میانگین موزون دقیقی از وضعیت کل نمادهای معاملهشده در یک روز باشد.
موضوع اما زمانی بحرانی میشود که دریابیم بهدلیل اعمال قوانین مندرآوردی نظیر دامنه نوسان در معاملات بازار سهام هیچ شاخص و نماگر مناسبی برای آنکه دریابیم وضعیت شرکتهای مورد معامله در بازار سهام از حیث حجم و وزن آنها نسبت به کلیت این بازار چگونه است، وجود ندارد.
باید به این نکته توجه کنیم که در بسیاری از بازارهای مالی مطرح و بازارهای نوظهوری که سودای توسعه بیشتر و بهبود وضعیت را در سر دارند، شاخصهای متعددی تعریف میشود که یکی از آنها نماگرهای مربوط به شرکتهای کوچک، متوسط یا شرکتهای بزرگ است. در ایران به رغم آنکه با استفاده از شاخص کل هموزن در بورس تهران بازتابی از تغییرات قیمت در نمادهای کوچک داده شود با این حال دقیق نبودن این شاخص وضعیتی را فراهم کرده که بررسی آن اگرچه میتواند نمایانگر نکاتی قابل توجه باشد، با این حال فاقد شرایط لازم برای بازتاب دقیق وضعیتی است که در نمادهای کوچک رخ میدهد.
همانطور که میدانیم بخش قابل توجهی از بازار به معاملات نمادهایی اختصاص دارد که ارزش آنها حتی با در نظر گرفتن رشد قابل توجه دو سال و نیم اخیر از چند ده میلیارد تومان فراتر نمیرود. ۲۳۵ نماد تنها ۱۰ درصد از بازار و ۱۷ شرکت ۵۰درصد از ارزش بازار را به خود اختصاص دادهاند. به رغم آنکه ممکن است بسیاری از این نمادها نسبت به شرکتهای بزرگ گزارشهای مالی مناسبی نداشته باشند، اما بهدلیل حجم کم سهام آنها و شناوری سهام که در بیشتر این نمادها کسر کوچکی از کل سهام است، نمادهای کموزن در واقع همان سهامی هستند که در روزهای عادی و کمرونق بازار سهام این بازار را برای سهامداران خرد جذاب نگه میدارند و بهدلیل نیاز اندک به نقدینگی تغییر قیمت راحتتری را شاهد هستند.
این مساله در شرایطی که عواملی مانند دامنه نوسان هر روزه آن قیمت این نمادها را محدود میکند و به عطش تقاضا در آنها میافزاید، شرایطی را به وجود میآورد که بررسی نمادهای کوچک بازار سرمایه در قالب تعریف یک شاخص مجزا به نکته حائز اهمیت بدل شود. نماگرهایی نظیر Russell ۲۰۰۰ Index از جمله شاخصهایی هستند که برای نشان دادن وضعیت نمادهای کوچک استفاده میشوند.
مشابه این وضعیت در بورس کالا نیز وجود دارد. بهرغم آنکه این بازار از سال ۸۳ فعالیت خود را آغاز کرده و معاملات آن یکی از مهمترین اطلاعات تحلیلی فعالان بازار سهام را فراهم میکند، تاکنون هیچ شاخصی که نشانگر فضای کلی معاملات این بازار باشد یا حتی وضعیت صنایع را در معاملات مهمی نظیر فلزی، پلیمری و شیمیایی نشان دهد، به وجود نیامده است. این در حالی است که شاخصهای کالایی نقد و مشتقه یکی از مهمترین نماگرهای موجود در بازارهای مالی مطرح در سطح جهان است.
اما این نارسایی صرفا محدود به بازار سهام نیست. در بازار بدهی نیز وضعیتی مشابه وجود دارد. در شرایطی که در اغلب بازارهای مطرح بینالمللی برای بررسی وضعیت بازار بدهی و نرخ بهره اوراق شاخصهای متعددی مانند TNX و TYX تعبیه شده است که به ترتیب وضعیت بدهی ۱۰ ساله و ۳۰ ساله اوراق خزانه دولت ایالاتمتحده آمریکا را نشان میدهد، در بازار داخلی نهتنها هیچ آمار مشخصی از نحوه داد و ستد عنوان اوراق در دست نیست؛ بلکه حتی یک شاخص نیز برای این بازار ایجاد و محاسبه نشده است.
مشخص نیست که مسوولان بازار سرمایه با چه توجیهی قصد در ایجاد و توسعه بازاری شفاف دارند وقتی که حتی یک نماگر عادی برای درک بهتر عموم از وضعیت بازارهای مربوط تدارک ندیدهاند. در حالی این وضعیت طی چند سال اخیر تداوم داشته که بسیاری از مسوولان اقتصادی کشور طی مدت یاد شده از لزوم افزایش سهم بازار سرمایه از کیک تامین مالی سخن گفتهاند. اما سوال اینجاست که چرا شرکتها به خصوص بخش خصوصی جذب بازاری شوند که حتی یک شاخص ساده برای نشان دادن تصویری مختصر از آنچه در این بازار میگذرد، ارائه نمیدهد؟
مگر به جز این است که شفافیت و اعتماد سنگ بنای همه تعاملات اقتصادی بشر است؟ وقتی هیچ تصوری از یک پدیده نداشته باشیم چطور باید از مزایای آن استفاده کنیم؟ در پاسخ به همه این سوالها باید توجه داشت که نبود یک شاخص کارآمد برای بازار بدهی به منزله نبود تصویری روشن از قیمت پول و مبهم بودن شرایط وامگیری است.