فیلم سینمایی «سوئینی تاد: پیرایشگر شیطانی خیابان فلیت / Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street» اثر درخشان تیم برتون، یکی از بهترین فیلمهای اسلشر تاریخ سینماست که روانشناسی یک قاتل را برای تماشاگر قابل فهم میکند و در روایتی با منطق قابل دفاع، فرجامی تکان دهنده را رقم میزند و رد خون را بر تارک رنج و وحشت بر جای میگذارد.
به گزارش «تابناک»؛ «سوئینی تاد / Sweeney Todd»، با عنوان فرعی «آرایشگر شیطان صفت خیابان فلیت» هم شناخته میشود و وقایعش در قرن نوزدهم رخ میدهد. «تیم برتون» داستان قتلهای سریالی سوئینی تاد آرایشگر را به تصویر کشیده است؛ کسی که گلوی مشتریانش را با تیغ میبرد و بعد با کمک خانم لاوت صاحب یک قنادی «هلنا بونهم کارتر»، گوشت آنها را به درون چرخ گوشت میاندازد و با آن گوشتها، شیرینی گوشتی میپزند و به مردم میفروشند. شما چه چیز دیگری از یک فیلم موزیکال میخواهید؟
جانی دپ هم با آوازخوانیهایش کاری بزرگ انجام داده؛ او که هیچ گونه شعری در هیچ یک از فیلمهایش نخوانده بود، باز همچنان با هنرمندی این کار را انجام میدهد که نتیجهاش همچون کار افسانهای «استفن ساندهیم» بزرگ در تئاتر موزیکال «سوئینی تاد» است. شما فکر میکنید که این فیلم فاجعه است؟ خیر این طور نیست، در عوض، «سوئینی تاد» از اول تا آخرش هیجان کامل است، هم ترسناک است، هم از برخی جهات بامزه است و هم به شکل فزایندهای هیجانی است.
کار دپ هم خیرهکننده است. او همچون پاواروتی نیست و نمیخواهد هم که باشد؛ اما لحن آواز خواندنش فوقالعاده است. دپ خط میان آوازخوانی و هنرپیشگی را میشکند و آنها را طوری با هم ترکیب میکند که تا انتها، فیلم را در حدی فوقالعاده نگه میدارد. آکادمی، این را در نظر بگیر.
این «سوئینی تاد» یک شگفتی خونین، یک حماسه درونی و یک اثر دهشتناک است و با وجود اشعار بهتر از همیشه استفن ساندهیم این فیلم اوجی بیشتر میگیرد. برتون خیالاتش را هم در فیلمهایش سهیم میکند، و با کمک فیلمبردار این فیلم «داریوژ والسکی»، طراح لباسها «کالین آرتوود» و طراح صحنه «دانته فِرِتی» او یک استاندارد جدید برای تبدیل تئاتری موزیکال به فیلمی سینمایی تالیف کرده است. برتون خوب میداند، «سوئینی تاد» از زمان نمایشش در برادوی در سال ۱۹۷۹ با بازی «لن کاریو» و «آنجلا لنزبری» تبدیل به یک اثر بسیار مقدس در میان تئاتر دوستان شده است.
او میداند، اشعاری که ساندهیم نوشته هم پیش هواداران از احترام بالایی برخوردارند. اما با وجود این، برتون و نویسندهی فیلم «جان لوگان» برخی ار اشعار را حذف و مقداری شخصیتپردازی را محدود کرده و یک ساعت هم اثرشان کوتاه تر از آن نایش سه ساعته است، به این دلیل که بیشتر روی نیاز سوئینی به انتقام متمرکز شوند. چرا مرد قصه آنقدر ناراحت است؟ به عنوان یک آرایشگر جوان، او بسیار به همسر و دختر کوچکش عشق میورزد.
زیبایی همسر او «قاضی ترپین» با بازی چندشآور «الن ریکمن» را تحت تاثیر قرار میدهد. قاضی سوئینی را محکوم کرده و به استرالیا تبعید میکند تا بتواند با هدف شومش برسد. پانزده سال بعد، سوئینی به لندن برمیگردد، با رگهای از موهای سپید که با اندوهش تطابق دارد. خانم لاوت، صاحب مغازه او، به او میگوید که همسرش دیوانه شده و اکنون مرده و قاضی میخواهد با جوانا دختر سوئینی ازدواج کند.
سوئینی با شکست دادن پیرلی، یک آرایشگر رقیب، به خوبی توانسته اندکی کمدی را به آن نقش القا کند، دوباره محبوبیتش را میان مردم به دست میآورد و سعی میکند قاضی را به آرایشگاهش دعوت کند. سوئینی و قاضی در آرایشگاه یکی از ترانههای عاشقانه را میخوانند، اما درست قبل از اینکه سوئینی بتواند گلوی آن قاضی پست فطرت را ببرد، آنتونی «جیمی کمپبل باور»، یک ملوان جوان که او هم عاشق جوانا شده، به آرایشگاه میآید و مزاحم سوئینی شده و باعث رفتن قاضی میشود. سوئینی سرافکنده میشود، و در بهترین سرودش فریاد میزند که از تمام انسانها انتقام خواهد گرفت.
برتون از خون به صورت برداشت گرایانه استفاده کرده، نه واقع گرایانه. اما هنوز هم عدهای از افراد محافظه کار از خشونت بالای فیلم به بدی یاد میکنند. این فیلم فوقالعاده در تمامی زمینهها برجسته عمل میکند. هرچه بیشتر به انتهای این ماجرای تراژیک نزدیک میشویم، دپ بیشتر نقشآفرینی فوقالعادهاش را به رخ میکشد. سوئینی غرق در خون، بالاخره تسلیم احساساتش میشود و شخصیت دپ هم بیشتر اندوهگین میشود. این یک لحظهی سرسامآور در معجونی فوقالعاده از زیبایی و ترس است.