ایران تنها سه دوره تجربه جدال در جام جهانی فوتبال را در تاریخ طولانی حضورش در رقابتهای بین المللی دارد و این سه دوره برای مردم کشورمان که بخشی از ایشان هیجان هر سه دوره را تجربه کردهاند، با خاطراتی همراه بوده است اما قطعاً هیچ کس به قدر ملی پوشان ایران در این ادوار مختلف این رویداد از جام جهانی خاطرات تلخ و شیرین ندارد؛ خاطراتی که شنیدش در آستانه جام جهانی آفریقای جنوبی که ایران در میان غایبانش قرار دارد، تازگی پیدا میکند و به همین ترتیب برخی رسانهها در پی بازخوانی برخی این خاطرات برمیآیند.
به گزارش خبرنگار ورزشی تابناک؛ این خاطرات شاید حتی شیرین ترینش برای ایران در این شراط که افتضاح و ناکامی عدم صعود ایران در جام جهانی در شرایطی نه چندان دشوار رقم خورد، آنچنان خوشایند نباشد اما دویچه وله بدون در نظر گرفتن این مسئله که مردم ایران این ایام تا چه میزان حسرت غیبت نمایندگانش را در زمینهای سبز آفریقا میخورند و در گفت و گو با سه فوتبالیست ایرانی حاضر در سه دوره جام جهانی به بیان بخش اندکی از خاطرات سه نسل فوتبال در کنار هم پرداخت که برای یادآوری روزهایی که ایران در هفتههای پیش رو نخواهد دید، به مرورش میپردازیم.
ایرج داناییفرد ستاره تیم ملی ایران در جام جهانی 1978، یکی از نمایندگان ایران در جام جهانی 1998 و آندرانیک تیموریان فوتالیست کشورمان در جام جهانی 2006 سه چهره بودند که راوی فضای حاکم بر سه دوره حضور ایران در این رویداد بودیم که آثار بسیاری مثبت مادی، معنوی و فنی برای فوتبال ایران به همراه داشت و از بارزترین این ثمرات برجسته شدن توانمندی برخی از بازیکنان مستعد ایران بود که منجر به جذب شان پس از این رویداد بزرگ توسط تیمهای اروپایی شد و به همین دلیل غیبت ایران ضربه جبران ناپذیر بر پیکره فوتبال کشور تلقی میشود و به همین دلیل شاید باید ترجیح داد موفقیتهای پیشین را سه حماسه خواند.
دانایی فرد از جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین میگوید: در 3 بازی، 4 گل از نقطه پنالتی خوردیمایرج داناییفرد تنها گل ایران در برابر اسکاتلند در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین را به ثمر رساندایرج داناییفرد، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران، این تیم را در نخستین حضورش در جام جهانی، در سال ۱۹۷۸ در آرژانتین همراهی کرد. وی بیتجربگی بازیکنان ایران را عامل مهم شکستهای این تیم در برابر حریفان میداند.
چه خاطرات بهیادماندهای را در ذهنتان دارید از نخستین حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین؛ تیمی که شما در ترکیب آن حضور داشتید و سرمربی آن، حشمت مهاجرانی بود؟ایرج دانایی فرد: خاطرات خوبی دارم. از جمله این که توانستیم در آسیا اول شویم. یک تیم از کل آسیا و اقیانوسیه به جام جهانی میرفت و ما تنها تیمی بودیم که توانستیم به این تورنمنت راه پیدا کنیم. خب تجربهی زیادی نداشتیم، وگرنه چیزی از تیمهایی مثل هلند هم کم نداشتیم. خاطرهی خوب من هم همان گلی بود که به اسکاتلند زدم.
علی پروین در سمت راست و در سمت چپ حسن نظری در بازی ایران - هلند
جالب است اگر سه دیدار ایران مقابل تیمهای ملی پرو، هلند و اسکاتلند را در ذهن شما مرور کنیم. اولین حریف ایران هلند بود.بازی اول که با هلند بود، واقعا فکر میکردیم مثلا هفتـ هشتـ دهتا گل میخوریم و اینها حرفهای هستند و ما حرفهای نیستیم. آن موقع آماتور بودیم. بچهها خوب بازی کردند. یکی دو گل را هم از دست دادند، منتهی دو پنالتی ازشان خوردیم. آن بازی را سه بر صفر باختیم.
در دیدار دوم ایران به مصاف اسکاتلند رفت ...بازی دوم با اسکاتلند که من بودم، آقای مهاجرانی گذاشت کاپیتان آن تیم را یارگیری کنم و به بازی کاری نداشته باشم. متأسفانه در آن بازی یک توپ آمد توی محوطهی ۱۸ قدم ما و اسکندریان هم آمد از توپ را از محوطه خطر بزند بیرون، جو جوردن، بازیکنان اسکاتلندی، او را هل داد و ضربهی اسکندریان وارد دروازهی خودمان شد. در نیمه دوم دیگر دیدیم داریم یک بر صفر میبازیم، برای همین وقتی بچهها توپ را میگرفتند، من کاپیتان آن تیم را ول میکردم، آزاد میشدم که یک توپ هم در ۱۸ قدم به من رسید که توانستم گل را بزنم و در برابر اسکاتلند به تساوی یک بر یک برسیم.
برسیم به آخرین حریف ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین، یعنی پرو.بازی سوم در مقابل با پرو بود و ما باید این تیم را شکست میدادیم. مه طبق تاکتیک سرمربی تیم، حشمت مهاجرانی بیشتر حمله میکردیم، منتها پرو از این موقعیت استفاده کرد و روی ضد حملهها به ما گل زد. اگر ما همان بازی را که با اسکاتلند کرده بودیم، میکردیم، پرو را هم میتوانستیم بزنیم. در همان بازی هم قاسمپور شانس داشت که گل بزند، هم من داشتم که متأسفانه نتوانستیم از فرصتها استفاده کنیم. مشکل دیگری که داشتیم و در مورد آن هم بعدها صحبت میکردیم، این بود که این خطاهایی که در جام جهانی از ما پنالتی گرفته میشدند، آن زمان داورهای ما در مسابقات باشگاههای ایران پنالتی نمیگرفتند. این بود که بچهها در محوطهی ۱۸ قدم، مثل بازی با تیمهای داخلی، با قدرت برای تصاحب توپ میرفتند و داور بلافاصله پنالتی میگرفت. فکر میکنم ما در این سه بازی، چهار بار از روی نقطه پنالتی گل خوردیم.
چه خاطراتی دارید از عشق ملت ایران قبل از انقلاب نسبت به فوتبالیستهای ملیپوش ایران؟واقعا سپاسگزارم. واقعا همیشه جز احترام و تشویق چیزی از مردم ندیدم و خوشحالم که توانستم، یا اصلا کل تیم ملی توانست به این موفقیت دست پیدا کند. ما فقط به خاطر مردم و تشویق آنها بازی میکردیم، نه پول.
پاشازاده از جام جهانی ۱۹۹۸ میگوید: پیروزی بر آمریکا از شادترین لحظات ورزشیام بودمهدی پاشازاده (چپ) در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه در خط دفاعی تیم ملی ایران حضور داشتمهدی پاشازاده، مدافع تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بود. او با درخشش در این جام راه خود را به فوتبال بینالمللی گشود؛ هر چند حضورش در تیمهای خارجی عموما با مصدومیت و به دور از هیجان بازی همراه بود.
دوازده سال از حضور تو با تیم ملی ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه میگذرد. میشود گفت تقریباً همه ایرانیها به یادشان هست که این تیم ملی فوتبال ایران که در ماه نوامبر سال ۱۹۹۷ با حماسهسازی از تیم ملی استرالیا در ملبورن عبور کرد و به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه رسید، یک هویت ملی جدیدی به تمام ایرانیان سراسر دنیا بخشید. خودت چه احساسی داری وقتی به آن دوران دوازدهـ سیزده سال پیش فکر میکنی؟ مهدی پاشازاده: واقعاً همیشه خاطرات خیلی خوب و خوشی در ذهن من هست. همچنین فکر میکنم که در ذهن همهی ملت ما. همه ملت ما، چون دلایل بخصوصی دارم. من حدوداً میشود گفت دوازده سال از فوتبال ایران دور بودم. ولی آنقدر خاطرات آن جام جهانی خوب است که من هنوز هم وقتی به خیابان میروم، با اینکه خیلی وقت است که در ایران فوتبال بازی نمیکنم و چند سالی است که فوتبال را کنار گذاشتهام، و جای تعجب داشت برای خانمم که مردم هنوز هم همان جوری به من احترام میگذارند که یک فوتبالیست در اوجش است و همانجوری با حرارت از بازی استرالیا گرفته، از بازی یوگسلاوی گرفته، آمریکا و آلمان صحبت میکنند. از همان جام جهانی ۱۹۹۸ و با حرارت و با غرور. خیلی مهم است که این غرور ملی را ما واقعاً توانستیم به دست آوریم.
تیم فوتبال ملی ایران با سرمربیگری جلال طالبی در نخستین دیدار جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه در شهر "زَنگت اِتیَن" به مصاف تیم ملی یوگسلاوی رفت. یوگسلاوها در آن موقع از وجود فوق ستارهای در خط حملهشان به نام میاتوویچ برخوردار بودند. چه تصاویری در ذهنت زنده میشود، اگر به یکی-دو روز قبل از دیدار ایران در مقابل یوگسلاوی و ۹۰ دقیقهی بازی ایران مقابل یوگسلاوی فکر کنی؟ خود من واقعاً یک خاطراه به خصوص داشتم. اولاً میخواستم حقانیت خودم را در فوتبال ثابت کنم و میدانستم که این جام جهانی برای من میتواند راهگشای خیلی خوبی باشد. ضمن این که ما چون بازی استرالیا را و قبلش هم بازی کرواسی را انجام داده بودیم، بچه ها از لحاظ روحی بالا بودند. دو روز قبل یا یک روز قبل از آن در مصاحبهی مطبوعاتی که به من آنجا روزنامهها گفتند، آنهایی که ترجمه کرده بودند و در تلویزیون گفته شد که میاتویچ گفته بود که فردا در بازی با ایران آقای گلی را دیگر تمامش میکنم. یعنی بدانید که آقای گلی برای من است. خوب این مسئله خیلی به من برخورد و تصمیمی که داشتم این بود که میاتوویچ را در آن بازی از بازی محو کنم. نه اینکه اصلاً نتواند گل بزند، حتی کاری کنم که تعویض شود یا اصلاً هیچ توپی به پایش نخورد که خدا رو شکر توانستم این کار را انجام بدهم. واقعاً چند تا موقعیت خوب هم داشتیم. بازی خیلی خوبی را جلوی یوگسلاوی انجام دادیم که متأسفانه روی کمتجربگیمان یک گل خوردیم و آن دیگر برمیگردد به تجربهی یوگسلاوی که سالیان سال در جام جهانی و جام ملتهای اروپا بازی کرده بود. ما حقمان واقعاً باخت نبود. حداقل مساوی بود. ولی خب همه دیدند که ما به شایستگی بازی کردیم و همه راجع به فوتبال ایران صحبت کردند و بعد از بازی ما بهعنوان بازنده نبودیم. احساس غرور میکردیم. بازیکنانی که در سطح اول دنیا بازی میکنند، در بهترین باشگاهها بازی میکنند، ما توانستیم که خیلی خوب جلوشان بایستیم و خیلی خوب بازی را اداره کنیم و بتوانیم حتی، یعنی میتوانستیم برندهی بازی بشویم که خب متأسفانه نشد.
برسیم به بازی دوم تیم ملی فوتبال ایران در شهر لیونِ فرانسه، مقابل ایالات متحده آمریکا. این بازی بدون شک طلاییترین و شیرینترین بازی تاریخ فوتبال ملی ایران بود. در این بازی تنها پیروزی تاریخچهی فوتبال ایران در جام جهانی فوتبال رقم خورد. از خاطراتت دربارهی بازی ایران و آمریکا برایمان تعریف کن. بازی با آمریکا یک چیز خیلی بهخصوصی بود. درست بعد از بازی با یوگسلاوی، تلویزیونهای فرانسه شروع کردند به جوسازی و کارهای سیاسی کردن. من به شخصه آدم سیاسی نیستم و هیچ موقع وارد سیاست و این جور چیزها نمیشوم. من همیشه میگویم که باید انسان دوست بود و انسانها را دوست داشت. ولی متأسفانه این بازی را شروع کردند به سیاسی کردن و آن فیلم معروف "بدون دخترم، هرگز" - اگر اشتباه نکنم چنین اسمی داشت - تلویزیونهای فرانسه دو سه بار پشت سرهم این فیلم را نشان دادند. خب این تاثیر خیلی بدی روی بچههای ما گذاشت. چون چنین چیزی واقعیت نداشت و مردم ما چنین فرهنگی ندارند و چنین چیزهایی نبود. بالاخره در هر دین و فرهنگی یک سری تعصبات هست، ولی اینها دیگر خیلی غلیظش کرده بودند و از حد گذرانده بودند. به طور معمولا بازیهای بزرگ را دوست دارم. هیچ موقع قبل از بازی استرالیا، قبل از بازی یوگسلاوی و آلمان استرس نداشتم. تنها شبی که من فکر میکنم در عمرم، در دوران فوتبالم استرس داشتم، همین یک بازی بود و به خاطر همین یک مقدار ترس داشتم و حالا اصلاً به مسئله سیاسی ربطش نمیدهم، ولی به هرحال یک چیزهایی بود و نمیخواستم که غرور ملتمان جلوی اینها شکسته شود. و خیلی برایم مهم بود که این بازی را ما ببریم. بچه ها واقعاً خیلی خوب کار کردند و توانستند در ۹۰ دقیقه خیلی منظم در دفاع و حمله ظاهر شوند و دوـ یک ببرند و بعدش هم شنیدیم که مردممان چقدر خوشحال شدند و به خیابان ها ریختند، خب این خستگی از تنمان در رفت. ضمن این که تنها برد ما در جام جهانی حساب میشد، تا آن لحظه و تا این لحظه هم همین طور. بالاخره خب همیشه خاطره خوش از این بازی برایمان میماند.
آیا شادترین لحظه زندگی فوتبالی تو، آن چند ثانیهای بود که علی دایی پاس به مهدویکیا داد و مهدویکیا هم گل دوم را به آمریکا زد و بیش از ۲۵ هزار تماشاگر ایرانی در استادیوم لیون فرانسه به جشن و پایکوبی پرداختند؟ این بازی و بازی استرالیا واقعاً شادترین لحظات ورزشی من بود. این دو بازی همیشه در خاطرات میماند. همان جوری هم که قبلش گفتم، هنوز هم که هنوز است، مردم ما با همان حرارت... و اتفاقاً چند تا از دوستانمان برای این بازی لطیفهی خیلی خوبی هم درست کردهاند. میگویند: «اینقدر این بازی را نشان بدید که دروازهبان استرالیا گلی را که خداداد زد، بگیرد». حالا واقعاً هنوز هم با همان حرارت صحبت میکنند و برای ما هم واقعاً لذتبخش است.
دقایق پایانی بازی ایران و آمریکا هم خیلی هیجانانگیز بود با توجه به این که ایران دو هیچ جلو افتاده بود، آمریکاییها یک گل زدند و داور هم ۴ دقیقه وقت تلف شده را اعلام کرد. چه هیجانی داشتید در این دقایق اضافهی بازی و اگر این هیجان را مقایسه کنی با آن هیجانِ هفت دقیقه وقت تلفشده در ملبورن، مقابل تیم استرالیا. آن موقع هم دروازه ایران زیر شلیک تیم حریف قرار گرفته بود و هر لحظه این امکان وجود داشت که این رویای فوتبال ایران از بین برود؟این واقعاً برایمان سخت بود. بالاخره یک گل نمیتواند اندوخته ای کافی برای تیم باشد. ولی خب توانستیم آن فشار را تحمل کنیم. در فوتبال هم عادی بود. ما دو بر یک جلو بودیم، تیم آمریکا دیگر چیزی برای باختن نداشت و سراپا حمله بود. ولی خدا را شکر توانستیم مقاومت کنیم و بازی را خوب اداره کنیم و موقعی که داور آن سوت پایان را زد، من فکر میکنم که انگار یک کوهی از روی دوش من و بچهها برداشته شد و سبکتر شدیم.
ایران در سومین بازی به مصاف "عقابپوشان" جمهوری فدرال آلمان رفت. با توجه به سه امتیازی که تیم ایران در این گروه کسب کرده بود، حتی یک نتیجهی مساوی هم مقابل آلمان میتوانست ایران را به مرحلهی بعدی برساند. آیا بازی مقابل آلمان را بچهها دستکم گرفته بودند و گفته بودند که حالا که ما آمریکا را بردیم، دیگر به همهی اهدافمان رسیدیم و پرونده جام جهانی بسته است؟ نه، دست کم گرفته نشد. متأسفانه ما همان اسیر تجربه شدیم. نداشتن تجربه هم در بازیکنان و هم در مسئولان. ببینید موقعی که شما در فوتبال یا هر جوری حالا مثلاً میگویند اگر به بچهای قولی را میدهید، هر چقدر پایین هم هست عمل کنید، اگر حرفی میزنید، عمل کنید. متأسفانه مسئولین آن موقع بُرد آمریکا را یک پاداش خوبی در نظر گرفتند. قبل از بازی اعلام هم کردند و همینطور قبل از جام جهانی یک پاداشی را اعلام کردند که اگر ما به جام جهانی برویم، هرکدام از فوتبالیستها صاحب یک خانه میشوند که هیچکدام از اینها اجرا نشد. خوب اولی اجرا نشد. گفتیم باشد، ما آمدیم جام جهانی که بازیمان را انجام دهیم. وقتی ما این بازی را بردیم، متاسفانه دوباره اجرا نشد و به فاصلهی دو- سه روز حرفی که یکی از مسئولان زد، این بود که گفت اگر ما میلیاردها خرج میکردیم، نمیتوانستیم اینقدر برای ایران تبلیغ کنیم و پیشرفت کنیم. واقعاً این بُرد یا این جام جهانی از لحاظ مادی نمی شود روی آن قیمتی گذاشت. ولی متاسفانه کملطفی کردند. پول های زیادی جاهای دیگر خرج می شد، ولی همان اندک پاداشی که قرار بود به ما بدهند، ندادند و واقعاً بچه ها دلشکسته شده بودند. و همچنین مسئولان و حالا به طور کلی کادر آن جوری که باید عمل نکردند، حرفهای عمل نکردند و آن جور که باید ما را از نظر روحی قبل از بازی می ساختند، نساختند. از لحاظ حرفهای صد در صد روی بازی تمرکز نداشتیم.
چه قولی برای پیروزی در مقابل آمریکا داده شده بود؟یک پاداش نقدی گفته بودند که فقط سی درصد آن را به ما دادند و گفتند همین و چیز دیگری نیست و این قطعاً شرایط خوبی را برای ما بهوجود نیاورد.
آیا در آن موقع موقعیت پیگیری برایتان وجود نداشت که بروید و بگویید که چرا به قولتان پایبند نیستید؟نه ما اگر میخواستیم پیگیری کنیم ... من آن برگهای را که در جام جهان یبه من دادهاند که یک واحد یا یک دستگاه آپارتمان به شما تعلق میگیرد، هنوز دارم. هنوز هم که هنوز است من فقط عکس آن آپارتمان را دیدم، و خودش را هیچوقت ندیدم. ما اگر میتوانستیم پیگیری کنیم، یا باید میگفتیم بازی نمیکنیم که این از لحاظ اخلاقی درست نبود و مردم روی ما جور دیگری فکر میکردند. ولی متاسفانه بعد از بازی استرالیا خیلی تبلیغات منفی روی فوتبالیستها شد و هنوز هم که هنوز است من با این مسئله در ایران درگیر هستم و خیلی جاها سؤالهای بیربطی میشود که فوتبالیستها پول زیاد میگیرند، فوتبالیستها آن موقع خیلی گرفتند. من واقعاً از این همه چیزی که بعد از آن، این که هر کسی آمد در تلویزیون و گفت ما این پاداش را میدهیم، زمین میدهیم، ولی هیچکدامشان واقعیت نداشت و فقط سوء استفادههای تبلیغاتی بود متاسفانه.
اما پیامد جام جهانی برای شخص تو خیلی خوب بود. تو آن موقع فوری به باشگاه بایرن لورکوزن آلمان انتقال یافتی. صد در صد. برای من خیلی خوب بود. هرچند بعدها در هر تیمی که بودم با مصدومیت روبهرو شدم، اما... بله، آن چیزی که من در فوتبال میخواستم، حداقل تا حدودی به آن رسیدم. شاید اگر مصدوم نمیشدم، خیلی بالاتر میتوانستم برسم. ولی خدا را شکر از تلاشم توانستم که بالاخره پاداشم را از این لحاظ در فوتبال بگیرم.
مهدی جان، فوتبال ملی ایران از سال ۱۹۹۸ جهانی شد. در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان ایران توانست با تیمهایی مانند پرتقال تا دقیقهی ۶۵ بازی یک رقابت همسطحی را به نمایش بگذارد. میشود گفت که فوتبال ایران داشت در صحنهی جهانی فوتبال مطرح میشد. چرا پس از سال ۲۰۰۶ فوتبال ایران چنین سقوط وحشتناکی را داشت تا مسئله به جایی کشید که فوتبال دوستان ایران نگران دیدار ایران مقابل سنگاپور هم بودند؟متاسفانه تصمیمگیریها در ایران خیلی بد است. شما ببینید بعد از آن جام جهانی ما تا چند وقت سرمربی نداشتیم. بعد انتخاب مربیها. یعنی کاملاً احساسی و کاملاً غیرمنطقی انجام میشود. هنوز هم که هنوز است، حتی در لیگمان مربیهایی که انتخاب میشوند کاملاً احساسی و کاملاً رابطهای و خیلی یک طرفه است. یعنی روی هیچ منطق فوتبالی که در اروپا هست، انجام نمیشود. از رئیس فدراسیون ما گرفته ... از رئیس تربیت بدنیمان گرفته، همین جوری انتخابها، نظر من این است، یک اشتباه را با یک اشتباه دیگر میخواهیم جبران کنیم. یعنی ما پستی را به یک نفر میدهیم، بعد میگوییم که این پست خوب نبود. حالا برویم این پست دیگری که مثلاً سرمربیگری است را بدهیم به یک آدم محبوب، تا این تحتالشعاع آن قرار نگیرد. ولی این انتخابها درست نیست. امروز به من زنگ زدند و گفتند که مدیر استقلال میخواهد عوض شود. من اصلاً نه موافقم نه مخالفم. ولی این جوری هم نمیشود که شما هرسال یکسال، یکسال و نیم، یک مدیر غیر ورزشی را بیاورید توی فوتبال، و تا میآید آشنا شود، دوباره یکی دیگر را بیاورید. این میرود، آن میآید و آن میرود و این میآید. این واقعاً بی ثباتی را نشان میدهد. مثلاً اگر قرار است آقای آشتیانی باشد، ده سال آقای آشتیانی بشود مدیر یا پنج سال بشود، یا بگویید بعد از سه سال رأی گیری می شود، بعد از پنج سال رأیگیری میشود. یک مدیر بدانند که واقعاً سال دیگر یا فصل دیگر هست یا نیست، تا بتواند برنامهریزی کند. بتواند کاری انجام دهد. متاسفانه در ایران هر کسی بیاید، مقطعی است و چون میداند شش ماه دیگر نیست، این "شلم شوربا" در فوتبال ما هم صد در صد بهخاطر انتخابهای اشتباه، و اشتباه را با یک اشتباه دیگر جبران کردن است.
بگذار به آن شفاف اشاره کنیم مهدی جان. آیا این یک اشتباه عمدی است؟ - نمی شود گفت که اشتباه عمدی است. اشتباه عمدی نیست. شما شاید تا ته خیابان را تا حدودی ببینی که چه اتفاقی می افتد، ولی سهلانگاریها و تمرکز نکردن در کارهایمان در ایران هست و خیلی مُد است. من در اینجا هم که میآیم خیلی عذاب میکشم. میبینیم که حتی هر کسی مثلاً از پلیس راهنمایی، راننده تاکسی ... یعنی ما عادت نکردیم که به شغلمان احترام بگذاریم. اگر این شغل را انتخاب کردیم، گناهش تقصیر بقیه نیست و سعی کنیم کارمان را به نحو احسن انجام دهیم. ما اگر در انتهای خیابان را میبینیم که چاله یا یک گودال هست، ما اگر با سرعت ۱۰۰ برویم، نمیتوانیم ته کوچه بایستیم و احتمال افتادنمان آنجا هست، با این حال میگوییم حالا شاید آخر کوچه سمت راست یک خیابانی بود، شاید! ولی اگر نبود، ما میافتیم.
آندرانیک تیموریان از جام جهانی ۲۰۰۶ میگوید: بازی در برابر رونالدو هیجانانگیز بود"آندو" تیموریان در دیدار تیم ملی فوتبال ایران در برابر تیم مقدونیه در سال ۲۰۰۹، خشنود از به ثمر رساندن گل نخست خود و تیم ایرانآندرانیک تیموریان در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان تیم ملی فوتبال ایران را همراهی میکرد. او در این تورنمنت ۳ بار در برابر تیمهای مکزیک، پرتغال و آنگولا به میدان رفت. "آندو"، یازیکن تیم فولهام، از خاطرات خود در این جام میگوید.
اگر به سال ۲۰۰۶ نگاه کنی، چه خاطراتی در ذهنت زنده میشود باتوجه به این که تو در این سال با تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان حضور داشتی؟سال ۲۰۰۶ سال خیلی خوبی بود. هم برای خودم، هم برای خانمم و هم برای کسانی که برای من زحمت کشیده بودند و توانستم مراحل ترقی را خیلی خوب طی کنم در تیم ملی و سه بازی خوب و دیدنی هم از خودم به جا بگذارم. در ذهن تمام ایرانیهایی که در سال ۲۰۰۶ بازیهای تیم ملی ایران در جام جهانی را دنبال کرده و دیده بودند و فکر میکنم تمام مردم ایرانی که بازیهای تیم ملی را دنبال کردند، حتما خاطرهی خیلی خوبی دارند و من هم بازیهای خودم را هیچ وقت از یاد نمیبرم و فراموش نمیکنم.
تو در سال ۲۰۰۶ به عنوان شوتینگ استار یا ستارهی تازهوارد و شگفتیساز داخل لیست برانکو ایوانکویچ سرمربی وقت تیم ملی فوتبال ایران شدی و فوری هم در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران بازیکن فیکس شدی . حالا یک نگاه دقیقتر بیندازیم به خاطراتت. در سه بازی ایران در جام جهانی آلمان بازی نخست مقابل مکزیک در شهر نورنبرگ، دومین بازی مقابل پرتغال در فرانکفورت و بازی سوم مقابل آنگولا در شهر لایپزیک. چه خاطراتی هنوز در ذهنت داری؟خاطره اولی که به یادم میآید، فکر میکنم حدود ۲۲ سالم بود که در عرصهی بینالمللی با پیراهن مقدس کشورم برای تیم ملی ایران در جام جهانی بازی کردم و فکر میکنم با ۲۲ سال، با تجربهی کمی که داشتم و فقط پنجتا بازی برای تیم ملی ایران کرده بودم به صورت رسمی، خب همه شگفتزده بودند که یک فوتبالیست جوان چه طور میتواند در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران باشد. خب مربی به من اعتماد کرد و من هم فکر میکنم در آن مقطع جواب اعتمادش را دادم. خاطرهای که از بازی اول یادم میآید، واقعاً گل یحیی گل محمدی بود که به تیم مکزیک زد و من اولین و نزدیکترین کسی بودم که ایشان را در آغوش گرفتم و فکر میکنم این یکی از قشنگترین خاطرات بازی اولم بود، مقابل مکزیک. در رابطه با بازی دوم در فرانکفورت، فکر میکنم در وهلهی اول ورزشگاه فرانکفورت یکی از قشنگترین ورزشگاههای کشور آلمان است و بازیکردن در سن ۲۲ سالگی در برابر کریستیانو رونالدو، دِکو و بازیکنهایی که در آن مقطع بازی میکردند برای تیم پرتقال، برایم خیلی هیجانانگیز بود.
به عقیده خیلی از فوتبال دوستان ایران، تیم ملی فوتبال ایران علیرغم باخت دو بر صفر مقابل پرتقال یک بازی قابل قبول و عملکرد زیبایی را به نمایش گذاشت!درست است. خب ما تا دقیقهی ۶۵ خیلی خوب مقابله کردیم در برابر تیم پرتقال. متأسفانه این گل ناگهانی که دِکو از فاصلهی ۳۰ متری به ما زد، واقعا تیممان را غافلگیر کرد. خودتان میدانید گل خوردن در جام جهانی و برگشتن به بازی خیلی سخت خواهد بود. و متأسفانه ما نتوانستیم به بازی برگردیم و بازی مساوی کنیم و بازی را دو بر صفر از دست دادیم.
حالا سرانجام رسیدیم به بازی آخر ایران مقابل آنگولا. در این مورد هم لطفا خاطراتت را برای ما زنده کن.در جریان بازی فکر نمیکنم چیز خاصی از بازی با آنگولا به خاطرم بیاید. فقط آخر بازی بود که ما باید با جام جهانی در کشور آلمان خداحافظی میکردیم و واقعا اشک توی چشمهایم جمع شده بود و هیچ وقت آن لحظه را فراموش نخواهم کرد.
به نظر تو تیم ملی فوتبال ایران چی کم آورد که نتوانست به جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی صعود کند؟فکر میکنم کمی بدشانسی آوردیم و بخت لازم را در سه بازی آخر، نداشتیم. وگرنه فکر میکنم ایران لیاقت این را داشت که در جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی حضور داشته باشد.
پرسش پایانی من از تو شاید کمی جنبهی خصوصی داشته باشد. آندو جان تو چهارسال است که در فوتبال انگلیس فعال هستی و هم تو را به عنوان یک جوان خانواده دوست میشناسند. چه طور توانستی در طول این چهار سال دوری از خانوادهات را تحمل کنی؟من خیلی به خانوادهام احترام میگذارم و همیشه و هر روز باید با آنها صحبت کنم و همین طور به برادرهایم و خانواده و خانمم هم به همین شکل و اگر صحبت نکنم، اصلا نمیتوانم آن روز راحت باشم. من خیلی به خانواده وابسته هستم و لحظه لحظهای که از آنها دور هستم، واقعا در کشور انگلستان حس میکنم. اما این شغل من است، زندگی حرفهای، فوتبال حرفهای با این مسائل همراه است. خانم من معلم است و نتوانست اینجا پیش من باشد.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.