با وجود اینکه ایران به عنوان یکی از قدیمیترین و غنیترین مهدهای هنر در جهان شناخته میشود تا همین 10 سال پیش، هیچ سهمی از فروش آثار هنری هنرمندانش نه تنها در سطح جهانی، بلکه در سطح ملی نیز نداشت.
در حالی که حراجیهای غربی همچون کریستیز، ساتبیز، بونامز، خانه استکهلم و فلیپس نام خود را به عنوان قدیمیترین و بزرگترین حراجهای هنری جهان ثبت میکردند و آثار هنرمندان ایرانی را در کنار دیگر هنرمندان جهان به فروش میرساندند، در ایران هنرمندان بسیار به عرصه ظهور میرسیدند که نمیتوانستند سهمی از این حراجهای بینالمللی داشته باشند.
در این میان حتی چینیها هم در سال 1993 به فکر افتادند تا حراجی با عنوان «چاینا گاردین» راه بیاندازند که در آن انواع آثار هنری چینی به فروش میرسید. حراجی که امروز در سطح بزرگترین حراجیهای تخصصی هنر دنیا شناخته میشود.
ماجرا در ایران بدین شکل پیش میرفت تا اینکه در سال 1391 پس از کش و قوسهای بسیاری درباره برگزار شدن یا نشدن حراج کریستیز به جای دبی در تهران، حراجی با نام خود تهران سر برآورد تا پایانی باشد بر این مناقشات.
این اولین گام جدی ایرانیان برای حضور در مارکتهای بینالمللی هنر بود، چراکه حراج هنری تهران میتوانست سهم بزرگی در فروش آثار هنرمندان ایرانی در داخل از کشور و معرفی هنرمندان نوظهور به مارکتهای بینالمللی داشته باشد، تا در ابتدا آثار هنرمندان ایرانی با مالکیت ایرانیان در مارکتهای بینالمللی به فروش برسد و هنرهای تجسمی ارزآوری بیشتری داشته باشد.
شاید توجه به این نکته ضروری است که ما تاکنون نتوانستهایم هنرهایی همچون سینما، تئاتر، ادبیات معاصر یا حتی موسیقی را در ابعاد وسیع به خارج از کشور صادر کنیم و از فروش این آثار هنری درآمدهای ارزشی داشته باشیم. اما این هنرهای تجسمی هستند که حتی پیش از شکلگیری حراج هنری تهران در حراجهای بینالمللی به قیمتهای کلان به فروش میرسیدند و بازار موفقی داشتند.
با توجه به هدف اصلی اقتصادی این حراج، یک تفاوت اساسی درباره حضور آثار هنرمندان ایران در حراج تهران با رویدادهای خارجی وجود دارد. آثار عرضه شده هنرمندان ایران در رویدادهای خارجی صرفاً درآمدی برای هنرمند و یا ارزآوری برای کشور به شمار نمیرود؛ چون تعدادی از این آثار در مالکیت مجموعهداران خارجی بوده و به طور طبیعی سود و درآمد آن نیز به صاحبان آن تعلق دارد؛ با این وجود اگر آثار در مالکیت هنرمندان ایرانی قرار داشته باشد، به نوعی درآمد ارزی حاصل میشود.
اما اکنون باید این سؤال را طرح کرد که هنرهای تجسمی چه جایگاهی در کشور دارند؟ اقتصاد در این بخش چه وضعیتی دارد؟ نگاه عامه مردم به هنرهای تجسمی و همچنین حراج تهران چگونه است؟ و... هر پاسخی به این سوالها میتواند ما را به رویکردهای کارشناسی شده برای هر چه بهتر شدن اقتصاد هنرهای تجسمی رهنمون سازد.
در حال حاضر همه کشورهای دنیا در حال یافتن جایگاه خود در بخشهای مختلف اقتصادی هم در داخل و هم در خارج از کشور هستند. اگر چه در دهههای گذشته توجه چندانی به هنرهای تجسمی و فعالان این حوزه نشده بود؛ اما در چند سال اخیر با حضور بیشتر آثار هنرمندان ایرانی در حراجهای مهم و معتبر بینالمللی شاهد شکلگیری موج نوینی در این بخش بوده و عرضه و تقاضای فعلی شاهدی برای موضوع است.
برای تبیین موضوع فوق، نگاهی به بیست و پنجمین حراج کریستیز خاورمیانه با عنوان «هنر مدرن و معاصر خاورمیانه» که در سوم فروردین 1398 در دوبی برگزار شد، بیاندازیم. در این رویداد 85 اثر از هنرمندان کشورهای ایران، سوریه، لبنان، عراق، مصر، امارات، عربستان، فلسطین، الجزایر و عمان عرضه شد.
از 85 اثر در این حراجی، بیشترین آثار متعلق به کشور ایران با 19 اثر از 13 هنرمند ایرانی بود. همچنین، کشورهای لبنان با 18 اثر، مصر 16 اثر، سوریه 13 اثر، عراق 8 اثر، فلسطین 7 اثر و کشورهای امارات، عمان، عربستان و الجزایر هر کدام با یک اثر در این حراجی حضور داشتند. 19 اثر از هنرمندان شناخته شده ایرانی از جمله حسین زنده رودی، علی شیرازی، محمد احصایی، پرویز تناولی، منوچهر یکتایی، بهمن محصص، مارکو گریگوریان، رضا درخشانی، فرهاد مشیری، ساسان بهنام بختیار، رکنی حائری زاده، شیرین علی آبادی و رضا آرامش به فروش رفت.
حالا سهم هنرمندان ایرانی از این میزان فروش به چه اندازه بود؟ کل فروش این دوره از حراج، 3 میلیون و 719 هزار و 500 دلار بود که هنر ایران از این عدد، یک میلیون و 155 دلار را از آن خود کرد. به عبارتی حدود 30 درصد از فروش کل به ایران اختصاص داشت. البته همان گونه که بیان شد، اگر چه این میزان درآمد به نام ایران ثبت شد، اما تنها مبلغ آن آثاری که در مالکیت هنرمندان و یا مجموعهداران ایرانی بود نصیب ایران شد.
حراج تهران در چند سال اخیر به طور منظم و با معیارهای تعریف شده برگزار میشود که تحولی قابل تأمل و مطالعه در عرصه هنرهای تجسمی و همچنین مارکت این آثار است. اما موضوع مهم دیگر این که حراج تهران تریبون بسیار مهمی برای معرفی آثار ایرانی به مجموعهداران ایرانی و در نهایت علاقه مندان خارجی است. به خصوص در دوران کنونی که به علت شیوع ویروس کرونا، همهی حراجهای بزرگ و بهنام دنیا هم تحتتاثیر وضعیت کرونا قرار گرفتهاند.
با بسته شدن گالریها و افزایش قیمت ابزار و مواد هنرهای تجسمی، عرصه بر هنرمندان این حوزه تنگتر شده است. ولی حراج هنری تهران در تلاش است تا با برگزاری یکی از دو رویداد سالانهاش دل هنرمندان هنرهای تجسمی را گرم کند و آنها را به آینده امیدوار کند.
همان گونه که در این مطلب اشاره شد هنرهای تجسمی اگر چه تاکنون با چراغ خاموش حرکت کرده است اما در مقایسه با برخی از محصولات و کالاهای دیگر از ارزآوری شایانی برخوردار بوده وحتی با وجود داخلی بودن آن به لحاظ ارقام قابل رقابت با رویدادهای بینالمللی است.
با این حال هنگامی میتوانیم شاهد رونق اقتصادی در این بخش باشیم که زنجیرهای از عوامل به صورت هماهنگ و مکمل در کنار یکدیگر قرار گیرند که البته حراج تهران با توجه به کارنامه و سابقه خود میتواند محور این حرکت باشد. چراکه پیش از این چشم هنرمندان جوان، نوظهور و حتی معاصر و پرسابقه به گالریها و حراجهای هنری خارجی بود، اما امروز با وجود حراج تهران آنها میتوانند به بازار داخلی که برای هنرهای تجسمی ایجاد شده است، امید داشته باشند.