به گزارش تابناک به نقل از فردا، او در ابتدای بحث با اشاره به این موضوع که انتخاب حسن روحانی در سال ۹۲ تصمیم درستی از سوی اصلاحطلبان بوده، اما در عین حال ادامه حمایت از او در سال ۹۶ را تصمیم درستی نمیداند و میگوید: «مردم رئیسجمهور را مسئول میدانند و وقتی فردی روی کار میآید همه انتظار دارند، اما دیدیم که ریاستجمهوری کمترین اثر را دارد؛ بنابراین آقای روحانی باید میگفت من برنامهام این است و اگر موافق هستید اعلام کنید تا بتوانم منشأ اثری باشم. واقعیت این است که نامزد دادن آنقدر هم مهم نیست و اصلاحطلبان میتوانستند در ایام انتخابات حرفهایی بزنند که اثر خود را بگذارند، اما وقتی آنها مسئولیت جایی را برعهده میگیرند، مردم از آنها انتظار دارند و باید میتوانستند در تعامل با دیگر نهادها کار کنند در غیر این صورت وضعیت همینی میشود که میبینیم».
احمد زیدآبادی درباره این تناقض که اصلاحطلبان از یکسو میگویند رئیسجمهور قدرت لازم را ندارد و از سوی دیگر در هر انتخابات تعداد زیادی نامزد برای رسیدن به ریاستجمهوری معرفی میکنند، اظهار کرد: «این تناقض وجود دارد و به هر حال وقتی افرادی صاحب قدرت هستند باید مسئولیت برعهده بگیرند، اما این تناقض بقیه جناحها به اصلاحطلبان تحمیل میکنند. اصلاحطلبان مدعیاند که اگر فلان شخصیت که موردنظر ماست بتواند رئیسجمهور شود، منشأ اثر خواهد بود و میگویند که وقتی چنین نامزدی ردصلاحیت میشود، نامزدهای طفیلی یا به تعبیر جناح راست، اجارهای تحمیل میشوند و باید با آنها وارد انتخابات شویم، زیرا سیستم فشار میآورد که باید در انتخابات شرکت کنید. حالا وقتی با آن نامزد تحمیلی در انتخابات شرکت میکنند، اگر رأی نیاورند، در سرشان زده میشود که شما پایگاه اجتماعی ندارید و اگر رأی هم بیاورد آن نامزد تحمیلی کاری نمیتواند انجام دهد. این تناقض در ابعاد کلان هم وجود دارد. اگر اصلاحطلبان نخواهند در دورهای از انتخابات شرکت کنند متهم میشوند به شورش علیه دموکراسی؛ بنابراین این راه که بسته است. راهی هم که باز است نتیجهاش میشود همین که میبینیم. همه این عوامل وضعیت با پیچیده کرده است».
این فعال سیاسی درباره شکاف میان روحانی و مردم و علت سخنان به دور از واقعیت روحانی خاصه در حوزه اقتصادی بیان کرد: «مقامها با جامعهای که ما در آن حرکت میکنیم اصلا ارتباطی ندارند و روحانی و غیرروحانی هم ندارد. روحانی اصولا تصورش این بوده است که وقتی آمریکاییها ایران را تحریم کردند، میخواستند سه یا چهارماهه اقتصاد ایران را با فروپاشی مواجه کنند و، چون نتوانستند پس دولت به موفقیت دست یافته است. من نمیدانم واقعا قصد آمریکاییها چه بوده است، اما به هر حال دولت وضع نرمال را اینطور تعریف میکند که، چون اقتصاد فرونپاشید و برای کالاهای مختلف بر سر و کله هم نزدیم و مردم مقاومت کردند و دولت در برابر تحریمها ایستاد، پس موفقیت به دست آمده است؛ حالا هم که ترامپ رفته است و قرار است تحریمها رفع شود که من چنین نگاهی را اغراقآمیز و نوعی خودفریبی میدانم. سیاستمداران هم به این سادگی نمیگویند که اشتباه کردیم و ارزیابیهای غلطی داشتیم یا همکاران خوبی نداشتیم و به همین دلیل صورت مسئله را عوض میکنند».
او درخصوص رفتن ترامپ و روی کار آمدن بایدن در آمریکا و تحولات احتمالی در خاورمیانه هم خاطرنشان کرد: «خاورمیانه اجزای مختلف دارد. یک جزء آن اسرائیل و مناقشهاش با فلسطینیها و اشغال کرانه باختری است، جزء دیگرش ارتباط گسترده اعراب منطقه با آمریکاست و جزء دیگرش ایران است. درباره ایران باید گفت که آمریکا ایران را مخل منطقه میدانند و بر همین اساس برنامههای منطقهایِ هستهای و موشکی ایران را بیثباتکننده منطقه معرفی میکنند. صراحتاً هم این موضوع را عنوان کردهاند. در مواجهه با این نگاه دو نوع برخورد وجود دارد؛ یکی برخورد ترامپ است که اساسا نه حوصله مذاکره را دارد و نه به آن اعتقادی دارد و برخورد دیگر رویکرد بایدن است که قدری ظریف است. بایدن و ترامپ هر دو ایران را بیثباتکننده منطقه میدانند و در این موضوع یکساناند، اما بایدن به دنبال اجماع است و میخواهد کشورهای اروپایی، ژاپن، کره و حتی چین را همراه خود کند و وضعیت آمریکا را از حالت یکجانبهگرایی به چندجانبهگرایی تغییر دهد. به همین دلیل دولت بعدی آمریکا بیقید و شرط و صرفاً به دلیل رفع مشکل هستهای تحریمها را رفع نمیکند، زیرا این موضوع در سیاست آمریکا نمیگنجد و برای بایدن هم امکانپذیر نیست. چندسال هم از برجام گذشته و شرایط منطقه تغییر کرده است. آنها برای ایران یک پیشنهاد میآورند تا ایران سرانجام وارد مذاکرات شود که در آن پیشنهاد باید همه مشکلاتشان با ایران رفع شود و اگر ایران چنین آمادگیای را داشته باشد که روند دیپلماتیک طی میشود، اما اگر نداشته باشد، مذاکرات به بنبست میرسد. آنها با سیاستهای منطقهای ایران کنار نمیآیند و به دلیل آنکه اگر پول باشد سیاست هم جلو میروند تحریمها را رفع نمیکنند. حالا آقای روحانی میگوید تحریمها رفع میشود معلوم نیست که آیا نظر دیگر نهادهای رسمی را پرسیده است یا نه؟ و اگر نظر شخصیاش را اظهار میکند که دیدگاه شخصی او هیچ وقت پیش نرفته است».
این تحلیلگر سیاسی در پاسخ به این پرسش که آیا آمریکا تمایل دارد مذاکرات با دولت آینده ایران انجام شود یا نه، تصریح کرد: «آنها نیازی به صبر کردن ندارند. طرح خروج ایران از پروتکل الحاقی آمریکا را در وضعیت فورسماژوری قرار داده است و مخمصهای برای بایدن ایجاد کرده است. اگر بخواهد تحریمها را رفع کند، شرکای منطقهایاش نمیپذیرند و از سوی دیگر جمهوریخواهان و شخص ترامپ با پشتوانه رأی ۷۴ میلیونی علیه دولتش سخن میگویند. از طرفی اگر ایران از پروتکل الحاقی خارج شود و دیگر بازرسان سازمان انرژی اتمی نتوانند برای بازدید از برنامه هستهای به ایران بیایند، ممکن است اسرائیل دست به تحرکاتی بزند و جنگ برای منطقه پیامدهای ناگواری دارد. وقتی دولتی در آستانه رفتن است، دولت خارجی اصراری ندارد که در عرض دو-سه ماه به توافقی با آن دولت دست یابد؛ چنانکه ایران هم توافق با دولت اوباما محکم ندانست. آنها سعی میکنند ایران متقاعد کنند که فعلا غنیسازی ۲۰ درصدی را انجام ندهد و چندماهی دیگر هم پروتکل الحاقی را اجرا کند تا در دولت بعدی ایران ببینند چه اتفاقاتی میافتد».
این فعال سیاسی درباره احتمال حمایت بخشی از اصلاحطلبان از علی لاریجانی هم گفت: «به هر حال کارگزاران در انتخابات شرکت میکند و حتماً نامزدش هم عارف نیست و طبیعی است که فردی مانند آقای لاریجانی به مذاق سیاسی آنها سازگارتر باشد و اینکه بخشی از اصلاحطلبان به ویژه کارگزاران از او حمایت کنند امکانپذیر است، اما اینکه آقای لاریجانی قدرتی داشته باشد که بتواند تأثیری بگذارد و کاری کند یا همین سرنوشت آقای روحانی را خواهد داشت، مسئله اصلی است. لاریجانی بهعنوان نامزد بخشی از جناح راست و بخشی از اصلاحطلبان میآید و اگر راه برای کار بسته باشد فرقی نمیکند چه کسی به پاستور میرود. پاستور بیشتر شبیه به یک باتلاق است که بعد از هاشمی هرکه وارد آن شد با درگیریهای بسیار از آن خارج شد».
او همچنین در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا جهانگیری میتواند گزینه اصلاحطلبان باشد یا خیر، بیان کرد: «بحث این است که جهانگیری میخواهد چه کار کند؟ او چه قدرت بیشتری از روحانی دارد؟ روحانی از ابتدای انقلاب همیشه فرد پشت پرده و مقتدری بوده است و نفوذ بالایی در حوزه و جناح راست داشته است. آقای جهانگیری که اینها را هم ندارد. اگر او بخواهد بیاید باید بگوید با چه تحلیلی چه کاری میتواند انجام دهد؟ و با چه وسیلهای میخواهد کار کند؟»
زیدآبادی درباره اینکه عصر ظریف تمام شده یا نشده و اینکه آیا میتواند نامزد ریاست جمهوری باشد یا خیر؟ گفت: «ظریف همانطور که خودش هم بارها گفته یک دیپلمات حرفهای است. نه برنامهای برای اداره کشور دارد و نه چنین جایگاهی در سیاست ایران دارد؛ بنابراین اساسا بعید میدانم که او فرد مناسبی باشد. خودش هم علاقهای ندارد. مطرح کردن اسم او از سوی کسانی است که سیاست را به عنوان سرگرمی روزانه دنبال میکنند».
وی افزود: «ظریف مدعی است که کاری را پیش برده و در این عرصه قوی است، اما هنوز با یک روزنامهنگار ایرانی معتدل مصاحبه نمیکند. برای همین وقتی دو، سه سوال از او میشود؛ تناقضاتش رو میشود. تناقضات فکری او خیلی زیاد است. او از طرفی موافق برخی سیاستهای رسمی نیست، اما در جایگاهی نشسته که باید از همه اینها دفاع کند».
این فعال سیاسی درباره احتمال کاندیداتوری سیدحسن خمینی نیز گفت: «او حرفی زد که موجب این برداشت شد، اما من بعید میدانم که بخواهد به انتخابات ورود کند. اولا نمیدانم که شورای نگهبان او را تأیید صلاحیت کند یا نه. چیزی برای رد صلاحیت نیست، اما حتی در انتخابات خبرگان که مناسبتر بود، نیز تأیید نشد. او وقتی بخواهد بیاید باید معلوم شود که کجا قرار میگیرد. اگر در کمپ اصلاحطلبان قرار بگیرد که نزاع درون حکومتی ادامه دارد و فلج بودن دولت ادامه خواهد داشت. برخی فکر میکنند که وجود شکاف در حکومت به نفع دموکراسی است، اما در ایران اینطور نیست، زیرا این شکاف مدتهاست ایجاد شده به جای کمک به دموکراسی موجب فلج شدن دولت شده است که نباید ادامه یابد».
وی افزود: «اگر نتوان یک برنامه عقلایی برای حل مشکل ارائه کرد، مردم دنبال مسائل غیر عقلایی میروند مثل اینکه یک نفر با قدرت کاریزماتیک ظهور کند؛ بنابراین برای ایران این وضعیت خطرناک است لذا خیلی از کسانی که میخواهند این بار کاندیدای ریاست جمهوری شوند، باید مسائل و مشکلات را حس کنند. به نظر من، اما نفع خصوصی که ضد سیاست است افزایش یافته و اگر انتخابات با این انگیزهها برگزار شود، نتیجه خوبی نخواهد داشت».
زیدآبادی در ادامه این گفتگو درباره محمدرضا عارف و احتمال حضور او در انتخابات ۱۴۰۰ و امکان مورد اجماع قرار گرفتن او، گفت: «وقتی آقای عارف به مجلس رفت مورد انتقاد همه طیفهای اصلاحطلبان قرار گرفت. انتقاداتی که گاهی ناروا بود. به هرحال نمیشد از او در مجلس انتظار معجزه داشت. عارف هم میخواهد کارش را با جلب اعتماد دستگاههای بالاتر پیش ببرد و مرد دعوا نیست. من مدافع عارف نیستم، اما به نظر من، چون مجموعه اصلاحطلبی دچار بحران شده بود، او مورد خوبی به نظر رسید تا همهچیز به گردن او افتد. با این شرایط نیز دیگر مورد اقبال قرار نمیگیرد».
وی تاکید کرد: «اگر آقای عارف کاندیدا شود، هیچ گروه موثر و شناخته شده اصلاحطلبی از وی حمایت نخواهد کرد و از این جهت ورود او به انتخابات را بعید میدانم. مگر آنکه تصور کند در جامعه خیلی نفوذ دارد. این همه ایراد خیلی سیاستمداران است که فقط اطراف خود را دیده و به تمجیدهای اطرافیان توجه دارند».
به گفته زیدآبادی، اگر اصلاحطلبان کاندیدای دیگری نداشته باشند و فقط عارف باشد و به مشارکت در انتخابات نیز ناچار باشند؛ یک حمایت توام با اکراه از او خواهند کرد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به پرسش دیگری درباره وضعیت محسن هاشمی و میزان حمایت اصلاحطلبان از او نیز گفت: «او یک چهره شاخص و ویژه نیست که اگر وارد شود همه چیز تغییر کند. سایه پدر هم که میگویند شاید بر شخصیت او افتاده باشد، یک امر دوگانهاست و همانقدر که میتواند مفید باشد، میتواند مضر هم باشد. همان پدر هم دیدیم که در انتخابات ریاست جمهوری مردود شد و به خدا پناه برد. وقتی سطح نفوذ پدر در آخرین حرکت سیاسی آنقدر بود، محسن هم بیشتر نمیتواند موثر باشد و گمان نمیکنم که با توجه به نوع مدیریت و... از مردم رای بگیرد.»
وی در ادامه گفت: «رأی گرفتن از مردم بیان رسا و بروز دادن تیزها از خود است. به نظر من آقای هاشمی یک مهندس معمولی است که با جایگاه ریاست جمهوری خیلی فاصله دارد. شاید بگویند احمدینژاد هم به آن جایگاه رسید، اما غیر از رسیدن به این جایگاه باید دید که هر کسی در آنجا چقدر کار موثر میتواند انجام دهد».
زیدآبادی در ادامه این گفتگو و درباره تغییر نگاه اقتصادی اصلاحطلبان طی سالها و تمرکزشان که از طبقه فرودست به طبقه متوسط منتقل شده است، گفت: «سیاست در ایران بی در و پیکر است و اقتصاد از آن هم بدتر است. هیچ کسی یک برنامه منسجم با بیان مزیتها و نواقص ندارد. همه هم از رونق میگویند و هم کنترل بازار و نظارت بر قیمتها و... اصلاحطلبان نیز برآمده از انقلاب بودند. بخشی از این انقلاب شعار عدالتخواهانه داشت و نگاه سوسیالیستی به عنوان عدالت تعریف میشد. برآیند این نگاه مهندس موسوی بود که کشور را اداره میکرد. این دولت بازرگانی خارجی را تا اندازهای مدیریت کرده و با ارائه سوبسید به اقشار پایین، جنگ را هم مدیریت میکرد. این روند کار دولت همان طور که در ایتالیا، اسپانیا و فرانسه رخ داد به کسری بودجه میرسد و پیدا شدن فساد و رانت و... از طرف دیگر مردم به گرفتن یک سری چیزها عادت میکنند. در ایران نیز در آخرین دولت مهندس موسوی کسری بودجه ۵۰ درصدی ایجاد شده بود».
وی افزود: «در آن دوران که سوسیالیسم محبوب بود، اما بعداً معلوم شد که این دولتها خیلی هم موفق نیستند. آقای هاشمی هم به این نتیجه رسید که باید فرمان را به سوی اقتصاد بازار آزاد بچرخاند. روحیه آن را هم داشت و از قبل هم در کار ساخت و ساز و... بود. وقتی خواست این کار را انجام دهد، راستها با او ائتلاف و چپها با او مخالفت کردند. برای همین هم برنامههای او آنطور که باید پیش نرفت. نه جامعه آمادگی داشت و نه خودش برنامه دقیقی داشت. خدابیامرز فکر میکرد اگر تصمیم بگیرد، فردا عملی میشود و اصلاً به موانع اجتماعی و مشکلات ناشی از آن هم خیلی کم فکر کرده بود. در آن جبههبندی که برای خودش درست کرد راستها را که معلوم بود با او مشکل پیدا میکنند، متحد خود کرد و چپها را از خود راند».
این فعال سیاسی ادامه داد: «همین طور پیش رفت تا اینکه بحث اقتصاد از آن وضعیتی که تحت کنترل دولت باشد، خارج شد. همین که دولت خواست از این رویه فاصله بگیرد، اما همه شروع به انتقاد کردند. درحالی که هدف ایجاد اقتصادی پویاتر بود و نه خرد کردن طبقات پایین و شکل دادن طبقه دلال، انگلی که از راه رانت پول جمع میکند. قرار بود صاحبان صنایع و تکنولوژی موقعیت پیدا کنند که نشد. در این مدت هم بحث نئولبرالیسم مطرح شد».
زیدآبادی با اشاره به اینکه پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان وقتی دموکراسیخواه شدند، طبقه متوسط بود، گفت: «طبقه متوسط مقابل طبقه پایین قرار ندارد. جامعهای را میتوان به تعادل رساند که طبقه متوسط آن گسترده شود. یعنی تا جای امکان باید افراد را از طبقه پایین به طبقه متوسط رساند. اما چون اقتصاد ایران چارچوب مشخصی نداشته است و عناصر منفی هم نظامهای اقتصادی را در جمع کرده شاهدیم که طبقه متوسط از هم وا رفته و در همین دو، سه سال اخیر بسیاری از مردم از طبقه متوسط به طبقه پایین رفتهاند. برای جذب دوباره این گروه هم طبیعتا باید حرفهایی زد. اما چون در ایران قرار نیست کسی حرف درست را بزنند همه دنبال فحش دادن به نئولیبرالیسم میروند و دردسر و گرفتاری در برنامه همه وجود دارد».
وی در بخش دیگری از این گفتگو به پیشبینی آرایش نیروهای سیاسی در انتخابات ۱۴۰۰ پرداخت و گفت: «نکته بسیار نگران کننده در این انتخابات آن است که در هر دو جناح دسته و گروههایی وجود دارد که با یک دید ملّی به حل مشکلات نگاه نکرده و با دید منافع شخصی وارد میکنند. این امر رقابت را سخت و شاید شدید و بیرحمانه کند.»
این فعال سیاسی با انتقاد از تکثر کاندیداهایی ریاست جمهوری که هیچ کدام برنامه مشخصی هم ندارند، گفت: «همه میدانند که آن جایگاه، جایگاه دشواری است و کسی هم سالم از آن بیرون نیامده است. در این شرایط این همه رقابت است و این نشانگر حسی از قدرتطلبی است».
زیدآبادی ادامه داد: «به نظر من هیچ یک از این جناحها به وحدت نمیرسند و شاید وضعیت خیلی بدتر از انتخابات ۸۴ باشد. جناح اصولگرایان الآن تقریباً مطمئن هستند که کار اصلاحطلبان تمام است و نمیتوانند کاندیدای قدر ارائه کرده و رأی آورند. برای همین با هم رقابت میکنند و این نگاه موجب ورود کاندیداهایی متعدد است؛ کاندیداهایی که غیر از پایگاه اجتماعی خود، در بین توده مردم عادی هیچ جاذبهای ندارند.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: «حرفهایی که رأی جمع میکند حرفهایی مثل بازکردن فضای سیاسی، اجتماعی، بهبود ارتباط با دنیا و اقتصاد و... است. بیان این حرفها هم همانطور که قالیباف در سال ۸۴ تجربه کرد موجب از دست دادن رأی اصولگرایان میشود. در این دوره هم شعارهای سختی میدهند. شعارهای مثل وضعیت دشوار معیشتی و مقاومت در برابر آن حتی چشماندازهایی از جنگ و... ارائه میکنند که کار را دشوار میکند.»
وی افزود: «در سمت اصلاحطلبان نیز نوعی استیصال وجود دارد. اولاً اینکه نمیتوانند پاسخ دهند که اگر در آن جایگاه قدرت ندارید، چرا میخواهید آن را بگیرید؟ با چه مکانیزمی میخواهد به آن جایگاه، قدرت دهی؟ دوماً اینکه به خاطر بیپاسخ ماندن این سوال در حاشیه قرار گرفتهاند. برخی اصلاحطلبان نیز خود را در مرکز دیده و حاضر به پذیرش این به حاشیه رفتن نیستند. همین هم کار را سخت میکند.»
زیدآبادی در پاسخ به این سوال که کاندیداهای احتمالی اصلاحطلبان چه کسانی هستند؟ گفت: «آقای جهانگیری ممکن است بیاید. آقای عارف همچنان یک گزینه است. آقای رهامی نیز همینطور. منتجبنیا نیز ممکن است وارد شود. از حزب آقای کروبی هم شاید کسی بیاد. آقای ظریف، اما آنقدر هوشمند است که وارد نشود. هر کسی که وارد این انتخابات شود، با مسائل سختی مواجه خواهد بود».
وی درباره نهاد اجماعساز جدید اصلاحطلبان نیز گفت: «مطمئن باشید که از این هم چیزی در نمیآید. وقتی که این همه تعارض وجود دارد، خروجی خوبی در کار نیست مگر اینکه مدام مسائل را نادیده بگیرند و بحث نکنند، این هم البته نتیجه خوبی ندارد».
این فعال سیاسی اصلاح طلب در پاسخ به اینکه آیا حکمیت آقای خاتمی در نهاد جدید موجب معرفی یک کاندیدای واحد خواهد شد یا خیر؟ گفت: «فرض کنید که آقای جهانگیری بیاید و اجماع هم بشود. البته صورت گرفتن اجماع سخت است، چون برخی کاندیداها شانس تأیید صلاحیت ندارند و گروه محافظهکاری هم هستند که میگویند نباید روی چنین فردی اجماع کرد، زیرا نشانگر تعارض با سیستم خواهد بود؛ بنابراین اجماع باید روی کسی صورت بگیرد که امکان تأیید صلاحیت داشته باشد. این فرد هم اگر مثل آقای جهانگیری از دولت روحانی باشد، شانس خیلی کمی دارد. جهانگیری بگوید چه کار میکنم؟ فرض کنیم که حرفهای قشنگی هم بزند، اما مردم چطور به او اعتماد کنند؟»
وی افزود: «بخشی از اصولگرایان علاقه دارند که اصلاح طلبان بیایند تا تنور انتخابات گرم شود. من فکر میکنم که تقابل در این انتخابات نه بین اصلاح طلب و اصولگرا بلکه بین خود اصولگرایان شکل میگیرد. بازی تقابل بین دو جناح، اما تمام شده است».
زیدآبادی در پاسخ به این پرسش که «دولت آینده را فارغ از اسامی که الان مطرح است، چگونه دولتی میبینید؟» گفت: «هنوز حدود ۵ ماه تا انتخابات فاصله داریم و کشور هم در نقطه حساسی قرار دارد. مناسبات منطقهای و اقتصاد کشور به نقطه سختی رسیده است. دولت اکنون سعی میکند که با کنترل اجباری قیمت ارز و طلا سیگنال بفرستد و آن هم نمیگیرد. این وضعیت تاثیرات اجتماعی بسیاری دارد. مردم خشمگین و ناراضی هستند. وضعیت هوا هم که میبینیم و فشار کرونا که همه را دچار افسردگی و ناراحتی کرده نیز وجود دارد. در این وضعیت یک جناح میگوید میخواهم سیاستهای موجود را تشدید کنم و یک جناح هم اساساً حرفی برای گفتن ندارد. نیروهایی هم هستند که میخواهند از این وضعیت بهرهبرداری کنند.»
وی با تاکید بر اینکه «در هیچ دوره از تاریخ ایران وضعیت را اینطور تحت تأثیر عوامل بسیار، ندیده بودم» گفت: «هیچ کسی نمیتواند تغییر جامعی ارائه دهد. من خودم به آخرین مسالهای که فکر میکنم این است که چه کسی رئیس جمهور شود، چون از نظر اندازه مشکلات این کمترین مسئله است.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: «هرکسی که به پاستور برود، اما با وضعیت بغرنجی مواجه میشود. اصولگرایان اگر با این حرفهای فعلی به پاستور برسند باید مطمئن باشند که وضعیت بینهایت سخت و پیچیده میشود، اما من امیدوارم که برخی از آنان پشت ذهن خود برنامههایی داشته باشند و وقتی که به آنجا رسیدند، بخواهند چرخشی ایجاد کنند، چون جامعه با این میزان فشار توان ادامه ندارد. بدون رفع تحریم و سرمایه گذاری مؤثر، اقتصاد ایران بهبود نمییابد و چشماندازی ندارد.»
وی افزود: «اگر چنین سیاستی داشته باشند، احتمال از سر گذراندن این پیچ خطرناک وجود دارد، اما در غیر این صورت، خیر. حرف من خیلی روشن است. ورود یک اصلاحطلب با همین رویه فعلی به جایگاه ریاست جمهوری خیلی خیلی خطرناک است. اگر یک اصولگرا به پاستور برود هم بحث این است که میخواهد چه کار کند. برای آنها ایجاد چرخش در سیاستها امکانپذیر است، اما برای اصلاحطلبان امکان ندارد.»
زیدآبادی در پایان تصریح کرد: «اگر یک اصولگرا در پاستور قرار بگیرد و قصد او ایجاد تغییر فضای سیاسی باشد، تحقق این امر امکانپذیرتر از وضعیتی است که یک اصلاحطلب رئیس جمهور شده باشد. یک اصلاح طلب یا باید تصمیم به تعامل و همکاری با نهادهای دیگر بگیرد که چیزی شبیه همین حسن روحانی خواهد شد یا اینکه بخواهد چالش کند که برای این کار هم ناگزیر است طرفداران خود را به خیابان بکشد، چون ابزار دیگری ندارد. برخی از دوستان اصلاحطلب این حرف من را متوجه نمیشوند که این خیلی بد است. فکر نمیکنند که عواقب این ایستادگی میتواند چه باشد. چنین وضعیت فرضی حتی میتواند به برخورد کشیده شود؛ بنابراین من میگویم که اگر جای اصلاحطلبان بودم این انتخابات را واگذار میکردم به اصولگرایان، اما اگر میخواهند وارد شوند، حداقل کسی را معرفی کنند که تجربه کار اجرایی داشته باشد و دستش در کار باشند.»
وی با اشاره به ضرورت توجه به خواست تودههای مردم گفت: «مردم عموماً برای فرزندان تحصیلکرده و بیکار خود شغل میخواهند. میخواهند که محتاج یارانه نباشند. این هم در سایه رونق اقتصادی پدید میآید. کسی باید بیاد که صادقانه حرف بزند که متأسفانه نیست.»