به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات سارق ۲۷ سالهای به نام نصرالدین است که هنگام اجرای طرح مبارزه با سرقتهای خرد توسط نیروهای کلانتری به دام افتاد. این سارق سابقه دار که مدعی است از حدود ۱۰ سال قبل به دزدی اموال مردم روی آورده است، با صدور دستوری از سوی سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) و در اجرای دستور قضایی در اختیار افسران زبده تجسس قرار گرفت و به ۵۰ فقره سرقت طی سه ماه گذشته اعتراف کرد. آن چه میخوانید گفت و گوی کوتاه با این سارق حرفهای در حاشیه بازجوییهای تخصصی است.
پدر و مادرت جدا شده اند؟
نه! پدرم بر اثر بیماری قلبی فوت کرد البته بود و نبود او برایم فرقی نداشت.
چرا؟
چون از زمانی که چشم باز کردم مدام با مادرم درگیر بود، از همان کودکی شاهد ناسزاگویی و مشاجره آنها بودم. پدرم هر چند وقت منزل را ترک میکرد به طوری که گاهی یک سال از او بی خبر بودیم.
چند کلاس سواد داری؟
تا سوم راهنمایی تحصیل کردم، ولی هیچ علاقهای به درس و مدرسه نداشتم به همین دلیل هم درس را رها کردم و وارد بازار کار شدم.
بعد از ترک تحصیل چه کار میکردی؟
ابتدا در تعمیرگاه عینک به شاگردی پرداختم، ولی بعد از گذشت دو سال با صاحبکارم بحث کردم و از آن جا بیرون آمدم و بعد هم با وسوسه دوستانم خلافکار شدم!
آرزوی دوران کودکی ات چه بود؟
میخواستم نوازندگی بیاموزم و موسیقی دان شوم، ولی ...
دوستانت چگونه افرادی بودند؟
همه دوستانم بزرگتر از خودم بودند و مدام برای تفریح پای بساط مواد مینشستند که من هم در کنار آنها معتاد شدم. چون آنها خیلی از سرخوشی مواد سخن میگفتند و مرا وسوسه میکردند.
چه نوع موادی مصرف میکنی؟
الان روزی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان شیشه مصرف میکنم.
تا به حال استعمال مواد را ترک کرده ای؟
بله، یک بار به مدت سه سال مصرف نکردم، ولی باز آلوده شدم. بار دوم هفت ماه ترک کردم، اما دوباره با وسوسه دوستان خلافکارم پای بساط نشستم!
پدرت هم معتاد بود؟
نه! هیچ کس در خانواده ما مواد مصرف نمیکرد.
چند سال سابقه کیفری داری؟
شش بار به جرم سرقت دستگیر شدم که آخرین بار سه ماه قبل از زندان آزاد شدم، ولی از همان روز دوباره سرقتها را آغاز کردم.
چرا؟
چون بی پول بودم و میخواستم سراغ دوستانم بروم.
اولین بار در چند سالگی سرقت کردی؟
۱۷ ساله بودم که برای اولین بار دستگیر شدم و شش ماه در زندان بودم، اما بعد از آزادی از زندان به صورت حرفهای دزدی میکردم!
انگیزه ات از سرقتها چه بود؟
باید هزینههای اعتیادم را تامین میکردم.
معمولا به چه نوع خودروهایی دستبرد میزدی؟
به خودروهای مدل پایینی که لوازم ایمنی نداشتند و در آنها فقط با یک سیم مفتولی باز میشد.
اموال سرقتی را چه میکردی؟
به مواد فروشها میدادم و از آنها شیشه میخریدم.
بیماری خاصی هم داری؟
بله، از دو سال قبل هپاتیت دارم!
چرا بعد از آزادی از زندان دوباره سرقت میکنی؟
به خاطر بیماری، بی پولی، اعتیاد و ... من دیگر آلوده شده ام و نمیتوانم مواد مخدر را کنار بگذارم به همین دلیل هم مجبورم تا لحظه مرگ سرقت کنم!
ازدواج کردی؟
نه، مجرد هستم!
حرف آخر؟
میدانم کسی که معتاد است، فقط باید به مرگ در گوشه و کنار یک خیابان فکر کند، اما اولین استعمال مواد مخدر زندگی هر فردی را به نابودی میکشاند، این که میگویند من اراده دارم، معتاد نمیشوم، همه اش حرف مفت است؟!