نیمه شب نوزدهم بهمن گذشته، ماموران گشت انتظامی که مشغول انجام وظیفه برای پیشگیری از وقوع جرم بودند، ناگهان فردی را دیدند که از بالای یک سوله خود را درون چاله ای انداخت و پنهان شد.
به گزارش خراسان، نیروهای گشت کلانتری شفای مشهد که براساس تجربه انتظامی دریافتند با گروهی از سارقان روبه رو شده اند، بی درنگ اطراف سوله را به طور نامحسوس زیرنظر گرفتند و دو جوان دیگر را دیدند که به درون سوله رفتند و لوازمی مانند توربین برق و درهای آلومینیمی را بیرون آوردند. گزارش خراسان حاکی است، در این هنگام بود که ماموران با دستور شبانه سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) وارد عمل شدند اما سارقان در حالی با مشاهده نیروهای انتظامی پا به فرار گذاشتند که یکی از آن ها با افسر گشت نیز درگیر شد.
با این حال، ماموران انتظامی در عملیاتی متهورانه موفق شدند سه عضو این باند سرقت را دستگیر و به کلانتری هدایت کنند. اعضای این باند پس از انجام بازجویی های تخصصی در دایره تجسس کلانتری و اعتراف به سرقت از سوله مذکور، راهی دادسرا شدند و با صدور دستوری ویژه از سوی قاضی دشتی برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار نیروهای تجسس قرار گرفتند.
سردسته سابقه دار این باند سرقت که به «کخ» معروف است ،در گفت وگویی کوتاه به سوالات «خراسان» درباره سرگذشت خود پاسخ داد. آن چه می خوانید نتیجه این گفت وگو با یک سارق تحصیل کرده است.
اسمت چیست؟ محمد ل اما کخی صدایم می زنند!
چند سال داری؟ ۴۴ سال
شغلت چیست؟ بیکارم ، مخارج زندگی ام را پدرم پرداخت می کند.
اهل مشهد هستی؟ خیر، متولد تهران هستم ، ۱۷ سال است که به مشهد آمدم و نزد پدرم زندگی می کنم.
چرا به مشهد آمدی؟پدر و مادرم با یکدیگر اختلاف دارند ، طلاق نگرفتند اما مدت 20 سال است که جدا از یکدیگر زندگی می کنند. من نیز تا ۲۷ سالگی نزد مادرم در تهران زندگی می کردم تا این که تصمیم گرفتم با پدرم زندگی کنم و به مشهد آمدم .
چقدر سواد داری؟ لیسانس گرافیک دارم.
دوران کودکی و نوجوانی ات چگونه سپری شد؟ مادرم مشکل اعصاب و روان داشت و پدرو مادرم مدام با یکدیگر درگیر بودند. من همیشه احساس تنهایی می کردم و هیچ وقت نمی توانستم عقاید و احساساتم را نزد خانواده ام بیان کنم چون بیشتر اوقات مورد تنبیه، تهدید، تحقیر و سرزنش از طرف آن ها قرار می گرفتم.
بزرگ ترین آرزوی دوران کودکی ات چه بود و دوست داشتی چه کاره شوی؟ آرزو داشتم یک نقاش بزرگ شوم ،گاهی خود را در شمایل لئوناردو داوینچی تصور می کردم!
دوران سربازی ات را گذراندی؟ بله اما در حین خدمت به اتهام سرقت از داخل انبار دستگیر و راهی زندان شدم.
آیا اعتیاد به مواد مخدر داری؟ بله ۲۲ سال است که اعتیاد دارم و شیره تریاک و کریستال مصرف می کنم.
چرا به مصرف موادمخدر روی آوردی؟ چون همیشه احساس تنهایی می کردم و می خواستم به گونه ای تنهایی هایم را پر کنم .از طرفی همیشه کنجکاو بودم و دوست داشتم بدانم با مصرف مواد مخدر چه احساسی پیدا می کنم.
بهتر نبود تنهایی هایت را با کشیدن نقاشی پر می کردی یعنی به گونه ای احساس ات را با طراحی و نقاشی که به آن علاقه داشتی ابراز می کردی تا این که به دنبال مواد مخدر بروی؟ بله اشتباه کردم ،معاشرت با دوستان ناباب و کنجکاوی نابه جا کار دستم داد و گرفتار اعتیادم کرد.
هزینه های مواد مخدرت را چگونه تامین می کنی؟ قبلا دزدی می کردم ولی مدتی است که پدرم پول موادم را می دهد چون از این که مدام در کلانتری و دادگاه به دنبالم بیاید، خسته شده است
رابطه ات با سایر اعضای خانواده چگونه است؟ متاسفانه رابطه صمیمانه ای وجود ندارد. آن ها هر کدام به دنبال زندگی خودشان رفتند ،همگی تحصیلات عالی و جایگاه اجتماعی خوبی دارند، فقط من کخی شدم!
اوقات فراغت خود را چگونه می گذرانی؟ گاهی اوقات فیلم تماشا می کنم و گاهی هم مواد می کشم!
ازدواج کردی؟ خیر ،نمی خواستم فرد دیگری را هم مانند خودم بدبخت کنم.
اولین بار کی مرتکب سرقت شدی؟ سال 73 به اتهام سرقت از داخل انبار دستگیر شدم.
در انجام سرقت چه شیوه و شگردی داری؟ شگرد خاصی ندارم .مدتی وانت داشتم ، دیگران سرقت را انجام می دادند و من اموال سرقتی را با وانتم جابه جا می کردم.
سابقه کیفری داری؟ بله ،سه بار به جرم حمل مواد ، جعل و سرقت به زندان رفتم.
چطور شد که به جرم جعل دستگیر شدی؟ من لیسانس گرافیک داشتم و برای تامین هزینه موادم اسکناس جعل می کردم تا با آن مواد مخدر تهیه کنم!
انگیزه ات از ارتکاب این گونه جرایم چیست؟ تامین هزینه های مواد مخدر.
هنگام ارتکاب جرم چه احساسی از عمل خود داشتی؟ نمی دانم! به هیچ چیز جز تهیه مواد مخدر فکر نمی کردم.
قبل از دستگیری از عمل خود پشیمان شدی؟ خیر
آیا هنگام ارتکاب جرم یا پس از آن احساس گناه داشتی؟ بله، احساس گناه می کردم اما چاره ای نداشتم. بی پول بودم و باید مواد مخدر تهیه می کردم.
چه عواملی می توانست شما را از انجام چنین عملی منصرف کند؟ فکر می کنم اگر در خانه آرامش بیشتری داشتم ،شاید چنین اتفاقاتی رخ نمی داد.
چه عوامل یا چه کسانی را مسبب وضعیت کنونی می دانی ؟ اوایل خانواده ام را مقصر می دانستم اما اکنون می دانم که خودم مقصر ابتلا به این سرنوشت شوم هستم.
اگر به عقب برگردی، چه مسیری را در زندگی انتخاب می کنی؟ دیگر سراغ مواد نمی روم حتی ازسر کنجکاوی !