به گزارش «تابناک»، این روزنامهنگار و گوینده پیشکسوت رادیو درباره تاثیر کرونا بر زندگی و حرفه رادیوییها به ایسنا گفت: کرونا بر همه مشاغل اثر گذاشته است. در کار من هم مثل همه کارکنان صداوسیما اثرگذار بود و اضطراب، دلتنگی و وحشت ناشی از بیماری، چیزهای است که در روحیه آدم اثر میگذارد. کرونا یک وضعیت بحرانی است و امکان ابتلای همه به ویروس کووید ـ ۱۹ آدمی را محتاط میکند که کارش را کمتر و از حضور در مجامع عمومی پرهیز کند.
کوچویی که هر روز هفت صبح در رادیو تهران برنامه بررسی مطبوعات خارجی را دارد در این زمینه اظهار کرد: پیش از کرونا، ساعت پنج صبح راهی اداره میشدم و تا ساعت ۹ و پایان برنامه در رادیو بودم اما با شیوع کرونا رفت و آمدم را کاهش دادم؛ الان به صورت زنده و تلفنی از منزل گزارش میدهم؛ البته برنامه رادیو پیام را یکشنبه شب دارم که نمیشود از منزل گزارش کرد و ناچارم که حضور پیدا کنم. خیلی سخت است. باید مراقب باشیم و پروتکلها را رعایت کنیم. نگرانیم که خدایی نکرده دستمان به سطوح آلوده بخورد. یک اضطراب و ناامنی روحی دامنگیر آدم میشود. پشت میکروفن آدمهای مختلفی در استودیو حضور پیدا میکنند و با اینکه سازمان ضدعفونی میکند، من مجددا خودم همه جا را ضدعفونی میکنم.
او به حرف هایش اضافه کرد: یک اضطراب ناخواستهای همراه آدم هست. به هر حال باید به این مراقبت ها تن داد؛ وقتی به خانه برمیگردم یک ساعتی طول میکشد تا لباس ها و کفشم را ضدعفونی کنم و دست و رویم را بشویم. اینها ضروری و من در این زمینه تنبلی نمیکنم چون میدانم که آسیب رسان است.
این رادیویی پیشکسوت در پاسخ به این پرسش ایسنا که یک سال کرونایی را به کدام برهه تاریخی می تواند مقایسه کند؟ با بیان اینکه تاکنون به این شکل شاهد بیماریهای همه گیر نبوده است، عنوان کرد: قبل از اینکه به دنیا بیایم حصبه بیداد میکرد و تلفات وحشتناکی داد. در خانواده پدری من، دو برادر ۱۸ و ۱۹ ساله و یک خواهر ۷ ساله را قبل از به دنیا آمدن من از دست داده بودند. وقتی من به دنیا آمدم واکسن حصبه آمده بود. برای همین از آن زمان فقط تعریف شنیدهام و این وحشت را حس نکرده بودم اما با آمدن کرونا این وحشت را برای خانواده، اطرافیان و خودم حس کردم؛ البته در این مدت وبا، سل و ایدز هم آمده است اما مثل کرونا آنچنان گسترده نبودند. گسترش کرونا اتفاق غریبی است. هرچند تلفات آنفولانزای اسپانیا را نداشت اما شیوع آن خیلی گسترش داشت.
کوچویی که هر روز به مرور مهمترین اخبار مطبوعات جهان میپردازد، در پاسخ به این پرسش که اخبار تلخ و ناراحت کننده چقدر در روحیهاش تاثیر گذاشته و چگونه با این تاثیر سوء مقابله میکند؟ گفت: طبیعتا در روحیه آدم اثر میگذارد؛ گاهی آدم را دلتنگ و گاهی وحشت زده میکند اما به دلیل اینکه ما راوی و انعکاس دهنده اخبار هستیم باید مقداری بین خودمان و خبر فاصله ایجاد کنیم؛ در حقیقت آنچنان در حادثه غرق نشویم که برایمان دست و پاگیر شود؛ من باید مثل یک روایت گر نظاره گر باشم و خودم را در آن حادثه غرق نکنم باید فاصله ای ایجاد کنم. مثل عکاس و فلیمبرداری که شاهد یک ترور و جنگ است و مجبور است که عکس بگیرد. گاهی از فیلمبردار ها و عکاسهای خبری شنیدهام که میگفتند ای کاش ما دوربین را میگذاشتیم و می رفتیم به قربانی حادثه کمک میکردیم اما روایت کردن و مدد رساندن دو مقوله جداگانه هستند. من به عنوان راوی وظیفهی جداگانهای دارم و در آن لحظه مددرسان نیستم، با اینکه بعدا تاسف میخورم که چرا نتوانستم کمک کنم.
او افزود: در نقل روایت سعی میکنم که غرق حوادث نشوم؛ البته در انعکاس خبرهایی که ناامیدکننده، دلسردکننده و اضطراب آور است معمولا پرهیز میکنم زیرا ساعتی که مخاطبان من پای رادیو هستند اول صبح است و طبیعتا نباید روحیه شان را تضعیف کنم؛ خبرهای امیدوارکننده را جستوجو میکنم. در مورد کرونا بسیاری از خبرها نگران کنندهاند اما من در سایتهای علمی جست و جو میکنم تا کشف و ابداعی ببینم که امیدوارکننده است و نوید زنده بودن را میدهد و سعی میکنم آنها را منعکس کنم. سخت است اما من و دیگر همکارانم مسوولیتی داریم که باید روایت کنیم و راوی حقیقی باشیم.
این گوینده در ادامه با ابراز خوشحالی از موفقیت بشر در کشف سریع واکسن کرونا، بیان کرد: خوشبختانه در زمینه واکسن خیلی خوب کار میشود. در کمتر از یک سال واکسن کشف شد و این یک حادثه بی نظیر در دانش پزشکی بود. چند سال باید بگذرد تا بتوانند واکسن بیماری را کشف کنند، کشف واکسن سل و حصبه سالهای سال به درازا کشیده بود اما این یک جهش غریب در دانش بشری بود که در کمتر از یک سال توانست به واکسن دست پیدا کند و این گام شگفت انگیز دانش بشری بود.
کوچویی در توصیف تلخ ترین خاطره از دوران کرونا گفت: من حساسیت و وسواس غریبی نسبت به کرونا دارم. به ویژه مراقب افراد خانوادهام هستم که رعایت کنند و سهل انگاری نکنند. تلخ ترین خاطره برای من از این دوران این است که سه نوه ۱۲، ۱۳ و ۲۰ ساله ام را در طول این یک سال نتوانستم در آغوش بگیرم و ببوسم. تصور میکنم که یک سال آغوشم را بر روی آنها بستهام. به هر حال باید مراقب آنها و دیگران باشم. یکی از دوستان من میگفت که من همهی لحظهی های زندگی ام را با نوه ۴-۵ سالهام بود که همیشه در آغوش من بود. بعد از آمدن کرونا به او نزدیک نمیشدم و نوهام با شک و تردید به من نگاه میکرد که چه بلایی بر سر پدربزرگ من آمده است که اصلا نمیگذارد به او نزدیک شوم. این حقیقت تلخی است که بسیاری از ما با آن رودررو هستیم.
کوچویی در پایان گفت: من هم پارهای از این اجتماع بزرگ جهانی هستم و طبیعی است که مانند یکان یکان افراد جامعه در قبال جامعه تعهدات و مسوولیتهایی دارم. من با رنجها و با شادیهای دیگران زندگی میکنم.