شهید سید هبت الله فرج الهی تلاوت قرآن کریم توسط استاد طبلاوی را بسیار دوست داشت.
من نوارهای قرائت قرآن کریم توسط استاد طبلاوی را داشتم و هر موقع " سید" خسته میشد و یا دلش میگرفت، به نزد من که با نیروهای اطلاعات وعملیات گردان تخریب بودم میآمد و با هم به تلاوت استاد طبلاوی گوش میسپردیم.
چند روز قبل از عملیات کربلای ۴ و در زمانی که برای کارهای شناسایی در مطنقه عملیاتی یعنی جزیره مینو بودیم، چند تن از واحد اطلاعات و عملیات قرارگاه خاتم انبیا (ص) آمده بودند و با " سید " که از نیروهای باتجربه و شجاع واحد اطلاعات و علیات لشکر ۷، ولی عصر (عج) بود، کار داشتند و هر جا دنبال سید گشته بودند او را پیدا نکرده بودند. گویی یکی از دوستان به آنها گفته بود: بروید پیش حسین کرمی. او میداند و یا میتواند " سید " را پیدا کند. آمدند و گفتند: با برادر فرج الهی کار فوری داریم. اگر بشود او را پیدا کنید تا با او موضوع مهم شناسایی را مطرح کنیم و مشکل حل شود.
کمی تعجب کردم که چرا به من مراجعه کردند و وقتی موضوع سخن آن دوستمان را گفتند، کمی فکر کردم. بعد از چند لحظه چارهای به ذهنم رسید. به طرف ضبط صوت رفتم. نوار قرآن استاد طبلاوی را گذاشتم و آن را روشن کردم. با پخش نوای تلاوت زیبای استاد، از چشمهایشان تعجب آنها را دریافتم که: ما با " فرج الهی" کار فوری داریم و این آقا برای ما قرآن گذاشته است! صدای ضبط صوت را که بلندتر کردم آنها به همدیگر نگاه کردند و بر حیرتشان افزوده شد، اما من که به روش خودم، ایمان داشتم، در کمال خونسردی، کنار ضبط صوت به نوای استاد گوش میکردم. یقین داشتم که از این طریق خیلی زود "سید " را پیدا میکنم واگر در گوشهای استراحت میکند خود را به کنارمن خواهد رسانید تا با هم از نوای قرآن لذت ببریم.
دو - سه دقیقه بعد سید هبت آمد و از دم در سنگر با یک غیظ و تشر خاص خود گفت: چیه؟ مگه نگفتم تا من نیامده ام نوار قرآن نذار؟! من هم در حالی که ضبط صوت را خاموش میکردم گفتم: سید جان! این برادران از قرارگاه آمده اند و با شما کار دارند. سید وقتی متوجه آنها شد، از من عذرخواهی کرد. سپس برای مذاکره با آنها به سنگر خودشان واحدشان رفت.
به راستی سید، با شنیدن صدای قرائت قرآن از خود بیخود میشد.
سید هبت الله فرج الهی در عملیات کربلای ۵ در اسفند ۱۳۶۵ به ندای ارجعی الی ربک راضیه مرضیه، پاسخ داد و از بیابان شلمچه تا بهشت پرواز کرد.
راوی: عبدالحسین کرمی زاده