«به نام خدا، موضوع انشاء: دید من نسبت به زندگی. زندگی همه ما این روزها شده است ماسک و دستکش و قیمت دلار و سکه. زندگی شده دلتنگی برای یک بغل ساده. زندگی شده کابوس اینکه فردا که چشمانمان را باز میکنیم، آیا هنوز عزیزانمان کنارمان هستند یا فردا چه چیزی در انتظار خودمان است ... .» این جملات، بخشی از یکی از آخرین انشاءهای الهه انصاریفرد است که ساعاتی پس از مرگش در فضای مجازی دست به دست شد.
به گزارش «تابناک» به نقل از رکنا، دختر نوجوان ۱۶ ساله طبسی که ۲۱ اردیبهشتماه امسال و به گفته شاهدان حادثه و خانواده الهه، زندگی و جان شیریناش، فدای لایو اینستاگرامی زن جوانی شد که هنگام رانندگی در خودروی پراید خود برگزار کرده بود.
خبر مرگ الهه فقط در حد یک خبر کوتاه شاید ۵۰ کلمهای از سوی رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی شهرستان طبس اعلام شد و در حد و اندازه همان خبر هم باقی ماند، اما صدای گرفته و پر از خش و گریه مادر الهه، نشان از فاجعهای بزرگ دارد. پس از حادثه، هیچکدام از اعضای خانواده الهه با هیچ خبرنگاری در مورد شب حادثه صحبت نکردند و هیچکس نفهمید الهه چرا فوت شد. احوال مادر را که میپرسیم، با صدای شکسته و پر از غمی به ما میگوید: «معلوم است که خوبم ... معلوم است حالم خیلی خوب است ... بچهام از دستم رفت ... ما چهار نفر بودیم، حالا شدهایم سه نفر. از چه بگویم....» مادر دوباره گریه میکند. گلویش دیگر توان یاری او را ندارد و صدایش بهسختی از ته گلویش بیرون میآید.
کمی که آرام میشود، از شب حادثه تعریف میکند: «ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه شب بود که با دخترم برای پیادهروی بیرون رفتیم. همیشه مراقب دخترم بودم و هنگام عبور از خیابان از هر طرف، خودم را در معرض خطر قرار میدادم تا از او محافظت کنم. حوالی بلوار شهدای گمنام طبس بودیم که ناگهان چیزی مانند شبح بهسرعت از جلوی چشمانم رد شد. فکر میکردم الهه کنارم یا پشتم باشد، اما هر طرفم را نگاه کردم، او را ندیدم. همه گفتند ماشین به الههام زده است، اما من متوجه نشدم آن ماشینی که از جلویم رد شد، به الههام زد. در آن لحظه، هیچ ماشینی جز ماشین پلیس به صحنه نرسید و خودم جلویش را گرفتم و کمک خواستم. آن لحظه سعیکردم شماره همسرم را بگیرم. حالم آنقدر بد بود که به مردمی که به صحنه حادثه آمده بودند گفتم به پدرش بگویید بیاید.»
مادر ادامه میدهد: «شدت حادثه آن شب آنقدر شدید بود که چیز زیادی یادم نمیآید. یکی از شاهدان میگفت خانم، زن راننده بین ۱۴۰ تا ۱۶۰ کیلومتر سرعت داشت و آن زن با طی فاصله زیادی شاید در حد ۲۰۰ متر تازه توانسته بود ترمز کند. من از جایی که بودم و حادثه رخ داده بود، حتی نمیتوانستم مدل ماشین را تشخیص دهم، خودتان تصور کنید راننده چه سرعتی داشت که با آن فاصله از ما ترمز کرده بود.
سرعت آن زن، آنقدر زیاد بود که گفتند حتی دستش هم شکسته است. ببینید چقدر سرعت داشت که دستش شکسته است. یکی به ما گفت آن زن همانطور که داشت لایو میگرفت، به مخاطبانش گفت با یکی تصادف کرده است. دخترکم را مردم به زور و با نور چراغقوه پیدا کردند که بهشدت و بعد از برخورد با آن راننده به هوا پرتاب شده بود. رفتم بالای سرش، اما جان نداشت بچهام. فقط داد زدم و گفتم بگویید اورژانس بیاید. خدا خیرشان بدهد، اورژانس دیر نیامد. آمدند و سعی کردند چند بار دخترک بیجان مرا احیا کنند، اما الههام جان نداشت.»
مادر عکس خندان الهه را در آغوش گرفته و با ما صحبت میکند: «بعد از حادثه، هیچکس با ما تماس نگرفت؛ نه از پلیس و نه از طرف خانواده ضارب. شما که خبرنگار هستید بگویید مگر نباید از چنین فردی، تست الکل و اعتیاد بگیرند؟ ما حتی نمیدانیم پلیس از او تست گرفته است یا نه. حتی الان نمیدانیم بازداشت است یا نه. به پلیس بگویید الهه من فقط فرزند یک خانواده نبود، فرزند ایران هم بود. چه اقدامی برای احقاق حقوق من مادر عزادار انجام دادهاند؟ دستهگل ۱۶ ساله من پرپر شد چرا هیچکس در مورد آن حرف نزد و ننوشت و کاری نکرد؟ همه میدانند آن بلوار روشنایی کافی ندارد، آیا فقط یک خط عابر حق قانونی ما برای حفاظت از جانمان است.»
امیر انصاریفرد، برادر الهه هم با لحنی پر از خشم و ناراحتی از مرگ خواهرش میگوید: «شاهدان به ما گفتهاند آن زن همان لحظه از تصادف استوری گذاشته بود. مگر میشود آدم با یک انسان با امید یک خانواده تصادف کند و بعد خبرش را با استوری به مخاطبانش بدهد؟!»
تنها درخواست خانواده الهه از مراجع قضایی و پلیس این است که به پرونده آنها عادلانه رسیدگی شود تا جان و زندگی جوانان دیگر بازیچه عدهای که بیشتر زندگیشان در فضای مجازی میگذرد و به زندگی انسانهای دیگر بیتوجه هستند نشود.