به گزارش «تابناک» به نقل از مهر، زن مظهر لطافت و ظرافت است که آرامش خاطر او میتواند تأثیر مستقیمی در اهالی خانه برجا گذارد اما در شهرستان زریندشت رفاه و آسایش جمعیت کثیری از این زنان خانواده در پیچوخم کوره راه زندگی به رنج مداوم آنان تبدیل شده است.
زریندشت یکی از شهرستانهای جنوبی استان فارس است، شهرستانی که بر اثر خشکسالیهای مداوم، مردمانش مجبور هستند برای تهیه لقمه نانی رهسپار شهرهای مجاور شوند.
دبیران، یکی از سهنقطه مرکز شهری شهرستان زریندشت است و انگار آمار زنان این شهر ۱۵ هزار نفر جمعیتی بیشتر است. زنانی که مردانه ایستادهاند تا چرخ روزگارشان را بچرخانند.
این روزها منازل اکثر ساکنان شهر دبیران منازل خالی از سکنه هستند و صاحبان این خانهها همه و همه در کنگان و یا شهرهای جنوبی استان هرمزگان و… در حال گوجه چینی هستند.
بسیاری از این زنان فرزندانشان را نزد پدر و مادرشان میگذارند و در پی یافتن لقمهای نان، رهسپار شهرهای دیگر میشوند.
زنان سرپرست خانوار شهر دبیران گاهی تا ۶ ماه یا بیشتر ترک کاشانه میکنند و با سپردن جگرگوشههایشان به والدین خود راهی سفری میشوند که ارمغانش مبالغ اندک است و خستگی از کار در مزارع دیگران و پیری زودرسی که قامت تکیده آنان را نشانه رفته تا چهرهشان بیشتر از سن واقعیشان جلوه میکند.
زنانی که نه بیمه دارند و نه عایدی ازکارافتادگی دستگیرشان میشود. این زنان جوان و سایر زنان میانسال کارگر فصلی نه پساندازی دارند و نه از جایی حمایت میشوند. یک وعده غذا با بیش از ۱۰ ساعت کار سخت زیر آفتاب سوزان یا در برابر سرمای بیرحم زمستان با مزدی ناچیز، سهم زنانی است که بر اثر فشار کار زیاد دیگر پا و کمری برایشان نمانده است. آرزوهای زنان کارگر فصلی در مزرعهای که مال خودشان نیست گم شده است.
زینب با اینکه بیمار است اما نانآور خود و دو پسرانش هست و با همین تن نحیفش مجبور است که کار کند. او در سالهای جوانی از همسرش به دلیل بیمسئولیتی طلاق گرفته است و پس از طلاق به محل زادگاهش بر میگردد و کمر همت میبندد و با دو بچه قد و نیم قد به جنگ سرنوشت میرود.
زینب اکنون زنی میانسال با قامتی شکسته و قلبی مریض که مجبور است برای سیر کردن شکم خودش هنوز کار کند، دو پسرانش بزرگ شدهاند و شبانهروز کار میکنند تا برای آینده خودشان فکری اساسی کنند.
زینب به خبرنگار مهر میگوید: مجبورم کار کنم چون پسرانم درآمد آنچنانی ندارند و کارگر هستند. او از قلب بیمارش و دیسک کمرش میگوید.
او میگوید که از ساعت پنج صبح کار میکند. او همپای سایر زنان روستا در سرما و گرما باید به مزارع و باغات شهرستانهای اطراف برای لیمو، گوجه، سیبزمینی، پنبه و خیار چینی بروند.
مقصد زینب و دیگر کارگران فصلی زریندشت به طور عمده قره بلاغ، فسارود، جویم، بنارویه، کنگان و… است. مقصدی که رهاوردش یک تکه نان و بهای ویزیت بیمارستانها برای درمان کار مضاعفی است که از تنش میکشد.
زنان کارگر فصلی زریندشت هر روز با خروسخوان صبح باید مهیای رفتن بر سر زمینهای کشاورزی باشند. عدهای نیز در این میان باید برای مدت خاصی به مزارعی بروند که رنج دوری از فرزندانشان را برایشان به دنبال دارد.
زکیه دیگر زن کارگر فصلی زریندشت مجبور است برای گذران زندگی، فرزندان خردسالش را برای ۶ ماه نزد پدربزرگ یا عموها رها کند و رهسپار شهرستانهای هرمزگان میشود. او در آنجا گوجه می چیند با بهای روزانه ۱۲۰ هزار تومان!
لبخند مملو از رنجش، او را تا دوردستها میکشاند و خوشحال است که وقتی بر میگردد، در دستش برای زمستان سرد و سیاه بی درآمد زریندشت، نانی برای خوردن سه بچه قد و نیم قدش وجود دارد.
زکیه مدتهاست که به تنهایی بار زندگی را به دوش میکشد چون همسرش به مصرف مواد آن هم از نوع شیشه رو آورده است. زکیه مجبور است که جان فدای دو دختر و تنها پسر خردسالش شود تا در رنجهای مداوم این روزگار، بیپناهتر از همیشه نشوند.
دستان زمخت زکیه نشانگر جدال خار و خاشاک با انگشتانی است که ظرافت زنانه او را به یغما برده است. او مجبور است که با بیرحمیهای زمانه بجنگد و مردی باشد در قالب زن باشد.
روایت ننه هاشم
چهرهاش تکیده است و ریز جثه اما زرنگ. زنان همراهش، او را ننه هاشم صدا میکنند. ماندهام حیران از این قامت نحیفی که هر روز زیر تازیانههای آفتاب سوزان نزدیک به ۵۰ درجه زریندشت می سوزد تا چراغ خانهاش روشن باشد. همسرش از کار افتاده است. او هر روز با خروسخوان سحر نمازش را میخواند و با زنبیل دستیاش همپای زنان آبادی در قالب تیمهای پنج نفره با یک دستگاه پراید روانه مزارع کشاورزی بخش فسارود داراب میشوند.
زنان کارگر فصلی رنج را زندگی می کنند/ آرزوهایی که در مزرعه گم شد
ننه هاشم میگوید: شاید هوا سوزان باشد اما اعصابم در کنار دوستانم راحت است چون آنجا همه میگویند و میخندند و فرصت غصه خوردن را از آدم میگیرند.
ننه هاشم ضعیف است و معمولاً پس از پایان کار بیمار میشود و نیمی از درآمدش را صرف دوا و دکتر میکند و با نیم دیگرش روزگار خود و پیرمرد ازکارافتادهاش را میدهد.
عبدالله هاشمی کارشناس ارشد مشاوره خانواده در گفتوگو با خبرنگار مهر، آمار خانوادههای دبیرانی کارگر مهاجر فصلی و فاقد هر نوع بیمه بازنشستگی بالای ۶۰ درصد دانست و بیان کرد: شهر بیش از ۱۵ هزار نفری دبیران از توابع شهرستان زریندشت به خاطر فقر شدید مالی همراه با خانواده و به صورت کارگر فصلی به شهرستانهای اطراف و حتی استانهای همجوار برای تأمین معاش، رنج مهاجرت را به تن می خرند.
وی اضافه کرد: در این راستا تلفات جادهای، نبود امکانات در محل کار (سر مزرعه)، وجود گرمای طاقتفرسا و آتشسوزی خیمهها و… عمده مشکلاتی است که کارگران فصلی با آنها روبهرو هستند.
هاشمی، بازماندن نوجوانان از تحصیل را از دیگر پیامدهای اشتغال فصلی بیان کرد و گفت: در حوزه تحصیل نیز خانوادهها به دلیل مشغلههای زیاد مجبور هستند که فرزندان خود را در بحرانیترین مرحله زندگی تنها بگذارند که این پیامدی جز تربیت نشدن صحیح نوجوانان و ایجاد برخی رفتارهای غلط در وجودشان میشود.
این کارشناس ارشد مشاوره خانواده یادآور شد: نوجوانان همیشه در معرض آسیبهای خردهفرهنگ نادرست هستند که این امر باعث اختلافنظر میان فرزند و والد شده و این اختلافنظرها باعث دور شدن و فاصله عاطفی میان نوجوان و خانواده شده که نتیجه آن آسیبهایی است که به فرزند جوان و نوجوان میرسد.
وی، اعتقادات مذهبی را سد محکمی در مقابل بیشتر آسیبها دانست و تأکید کرد: رنگ باختن اعتقادات مذهبی باعث گرایش جوان و نوجوان به اعتیاد، مواد مخدر صنعتی – سنتی، و دوستیهای ناسالم است که نوجوانان را بیشتر در معرض گرفتن تصمیمهای غلط میگذارد.
به گزارش خبرنگار مهر، این روزها روایت کار مضاعف زنان در استان فارس به خصوص شهرستانهای جنوبی این استان که روزی سرشار از درآمدهای مختلف در صنعت کشاورزی بوده، اظهر من الشمس است، آنها رنج را زندگی میکنند.