بازدید 180524

زندگی در کانتینر؛ ماهی ۵۰۰ هزارتومان!

مریم دو بچه دارد و بعد از جدایی حضانت آنها را گرفته است؛ «دخترم ۱۶ ساله و پسرم ۵ ساله است». بعد از یک سال و نیم که می‌خواهد از روز اجاره انبار حرف بزند، دوباره منقلب می‌شود؛ «خیلی حالم بد بود. حس می‌کردم دارم قبر می‌خرم؛ یک قبر آهنی».
کد خبر: ۱۰۶۰۴۵۸
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۴ 27 June 2021

به گزارش  تابناک به نقل از همشهری، شبیه صحرای محشر است انگار؛ یک کویر خشک و بی‌آب و علف. با ردیف کانتینرهای بزرگ آهنی که آرام و رام روی همدیگر سوارند؛ سبز، آبی، قرمز، زرشکی، طوسی؛ بی‌هیچ نور و بی‌هیچ ‌روزنه‌ای. اینجا نشانی از امید نیست و «طفلی به نام شادی، دیریست گم شده‌ست».

اینجا اندوه، فصل مشترک زندگی‌هایی است که به گل نشسته‌اند؛ نقطه آخر رابطه‌هایی که طنابشان از هم گسسته و پوسیده است. شبیه زندان است اصلا؛ زندانی که سهمش از تابستان آفتاب تند و عریان و سوزان است و از زمستان‌ سرما و باد و باران. اینجا انگار بهار ندارد و بهار و تابستانش هم غربت پاییز را به جانت سرریز می‌کند.

اینجا یکی از انبارهای بزرگ حاشیه تهران است؛ جایی دورتر از هیاهو، دورتر از ازدحام و دورتر از جنب و جوش زندگی. سراسر دالان است و هر دالان پر است از کانتینرهای رنگ به رنگ آهنی که اسباب و اثاثیه زندگی‌های در هم شکسته و شغل‌های ناتمام را در دل خود جای داده‌اند. هر کانتینر قصه‌ و رازی مگو دارد و اشک‌ها و لبخندهای پنهانی در خود جا داده است.

اینجا زمان از حرکت ایستاده است و زندگی‌ها در نقطه ثابتی روی هم تلنبار شده‌اند. فقیر و غنی همسایه دیوار به دیوار همدیگرند و زبان مشترک تمام آنها بی‌پناهی، درماندگی و آوارگی است.

پرده اول؛ خانه‌به دوشان
ساعت ده‌ونیم صبح است. انبار خلوت است و نگهبان جوان و خواب‌آلود و گرمازده جلوی یکی از دالان‌ها نشسته و غریبه‌هایی که ماییم را می‌پاید. محوطه ساکت است، باد گرم وزیدن گرفته است و شاخه‌های جوان چنارهای کهنه، تن به بازی باد و آفتاب سپرده‌اند.

داوود حسنی مرد میانسالی است که ۷ سالی می‌شود که در این انبار کار می‌کند. جانش پر است از قصه‌های دور و دراز زندگی‌های مختلف؛ قصه زندگی زنان و مردان پیر و جوانی که بخت یارشان نبوده و روزی سر از اینجا درآورده‌اند.

کلاه حصیری سر گذاشته، با صورتی آفتاب‌سوخته و چشمانی قرمز، با دوچرخه‌اش در این زمین خشک و بی‌آب و علف، دالان به دالان می‌گردد و از انبارها سرکشی می‌کند. یا کلید در قفل در خانه‌های آهنی می‌چرخاند و به زندگی‌های تازه‌ای که به اینجا رسیده‌اند، خوش‌آمد می‌گوید؛ «بیش از ۸۰ درصد کسانی که می‌آیند، زندگی‌هایشان به مشکل خورده. ۵‌ تا ۱۰ درصدشان هم کسانی هستند که می‌خواهند مهاجرت ‌کنند و برای همین وسایلشان را به انبار می‌سپارند. چند درصد کم باقی‌مانده هم از اینجا به‌عنوان انبار تجاری برای کار و کاسبی‌هایشان استفاده می‌کنند. آن ۹۰، ۸۰ درصد هم مردم گرفتاری‌اند که یا طلاق گرفته‌اند، یا خانه ندارند، یا صاحبخانه جوابشان کرده است.»

اینجا، روی دیگر روزگار کرونا هم هست؛ وعده‌گاه کسب‌وکارهای شکست خورده؛ رستوران‌ها، کافه‌ها، آرایشگاه‌ها، باشگاه‌ها و سایر مشاغلی که کرونا کمرشان را شکسته است. اینجا جایی برای انبار کردن ته‌مانده وسایل و سرمایه کاسبانی است که تا یک سال پیش خوابش را هم نمی‌دیدند که یک روز، چیزی به نام کرونا از گرد راه برسد و مثل طاعون سالیان دور، به زندگی‌شان بزند. داوود حسنی در مورد آنها می‌گوید: «از وقتی کرونا آمد، خیلی از باشگاه‌های ورزشی‌، قصابی‌ها و رستوران‌ها مجبور شدند کارشان را جمع کنند و لوازمشان را به اینجا بیاورند».

اندوه دیگر این که به‌گفته آقا داوود، سهم زن‌ها از این جعبه‌های بزرگ آهنی بیش از مردان است؛ «زن‌های مراجعه‌کننده، اغلبشان طلاق گرفته‌اند و جهیزیه‌شان را برای انبار کردن می‌آورند و خودشان برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان. بعضی‌ از زوج‌ها هم هستند که به مشکل مسکن خورده‌اند و زن و شوهر با هم لوازمشان را می‌آورند. تعدادی از آنها بعد از مدتی طلاق می‌گیرند و به ما مراجعه می‌کنند و اینجا جر و بحثشان می‌شود که اثاثیه سهم کدامشان است. ما هم براساس آنچه در قرارداد نوشته شده، وسایل را فقط به کسی که نامش در قرارداد نوشته شده می‌توانیم تحویل دهیم. مواردی هم داشتیم که مرد مراجعه می‌کند و قرارداد را به نام خودش می‌نویسد که اگر روزی با همسرش به اختلاف خوردند و زنش برای بردن وسایل مراجعه کرد، دستش به جایی بند نباشد و نتواند وسایل را ببرد».

یاد یکی از همین زندگی‌ها می‌کند: «همسر یکی از همین مردان با هزار بدبختی و از طریق باربری آدرس ما را پیدا کرده و کار به شکایت کشیده بود، بعد از مدتی حکم قاضی مبنی بر شکستن قفل انبار را گرفته و آورده بود. ما هم مجبور بودیم تماس بگیریم شوهرش هم بیاید. دوباره اینجا بحثشان بالا گرفت، اما چون زن حکم دادگاه داشت، ما براساس قانون وسایل را به او تحویل دادیم». انبارهایی داریم که پر هستند از وسایل نویی که زوج‌های جوان با هزار امید و لبخند آنها را خریده‌اند، اما عمر لبخندشان کوتاه بوده و روزهای وصال حتی تا موعد مراسم ازدواج هم دوام نیاورده است و یک‌راست از خانه پدر و مادر راهی انبارهای آهنی شده‌اند. اما روزگار به قدری با برخی نامهربان است و چرخ فلک تا جایی دستشان را بسته است که به قول آقا داوود، حتی پول قفل ۵۰هزار تومانی که باید برای کانتینرشان بگیرند را هم ندارند؛ «اینقدر دست بعضی‌ها خالی است. حتی مواردی داشتیم که طرف پول کامیونی که اسبابش را آورده بود هم نداشت بدهد و ماشین لباسشویی‌اش را به باربری گرو سپرد تا بعدا پولی دستش بیاید و برود حساب کند و لباسشویی را پس بگیرد.»

پرده دوم؛ از یاد رفته‌ها
اینجا شبیه فیلم‌های بی‌صدای روی پرده است. صداها و خاطره‌ها و یادها در اتاقک‌های آهنین در بندند و خدا می‌داند اگر روزی در تمام کانتینرها باز شوند، چه قیامتی خواهد شد. محزون‌ترین اتاقک‌های آهنی، آنهایی هستند که سال‌هاست هیچ کلیدی در قفل آنها نچرخیده، هیچ نوری روی وسایل تلنبار شده نتابیده و سال‌هاست کسی به آنها سر نزده است و به‌تدریج یک زندگی برای همیشه در آنها ته کشیده و تمام‌شده است. کانتینرهایی که یا صاحبانشان از دنیا رفته‌اند، یا خودشان هم مانند اسباب و وسایلشان دربندند و سال‌هاست به دلایل مختلف که معمولا مالی است، در زندان به‌سرمی‌برند. بعضی وقت‌ها هم مالک وسایل پشت کرده به یک عمر زندگی و دیگر میلی برای جان بخشیدن به آنچه زمانی برایش معنا داشت، ندارد.

آقا داوود می‌گوید: «بعضی‌ها وسایلشان را می‌آورند و بعد برای همیشه می‌روند. البته عده‌ای از آنها بعد از سال‌ها برمی‌گردند، اغلبشان هم زندان بوده‌اند. در قرارداد نوشته شده است بعد از موعد قرارداد که اغلب یک‌ماهه است، ما می‌توانیم قفل را بشکنیم و وسایل را خارج کنیم. با این حال، ما چند سال هم صبر می‌کنیم. گاهی بعضی‌ها تا ۱۰ میلیون تومان هم به ما بدهکار می‌شوند و ما مدام پیگیرشان می‌شویم که بیایند انبار را تخلیه کنند. وقتی دیگر از آمدنشان ناامید شویم، وسایلشان را می‌گذاریم روی سقف کانتینر، چون جای دیگری نداریم. البته تمام مدارک و پیامک‌های پیگیری را هم در پرونده‌شان ثبت می‌کنیم که اگر احیانا روزی برگشتند و مدعی شدند، تمام مستندات را به آنها نشان دهیم».

سقف بعضی از کانتینرها پر است از اسباب و وسایلی که روزگاری زندگی در آنها جریان داشت. وسایلی که حالا از یاد رفته‌اند و تابستان‌ها همنشین آفتاب سوزانند و زمستان‌ها محصور باد و باران و سرما. انبوه کتاب‌هایی که شاید روزی چراغ خانه‌ای بودند و حالا زیر حجم گسترده باد و باران و آفتاب خمیر شده‌اند. با این همه، هنوز هم می‌شود نام جلد یک آیین دادرسی مدنی را بر جلد کالینگور یکی از آنها دید. وسایل دیگری هم هستند؛ ماشین لباسشویی رها شده در گوشه‌ای، یخچال سفید رنگ، تختخوابی که دیگر زهوارش دررفته و چوبش به نک و نال افتاده است. توپ بازی، صندلی آرایشگری، چمدان و انبوه لباس‌های رنگارنگ که روزگاری تنی در آنها نفس می‌کشید، مبلمان و موکت‌های خاک خورده که اندوه و فراموشی با بندبند تار و پودشان گره خورده است و آینه‌ای بزرگ و قدی که حجم این اندوه بزرگ را در دلش جا داده است.

 

پرده سوم؛ چند خرده‌روایت
یک. صلات ظهر است، گرما بیداد می‌کند و هرم آفتاب کانیترهای آهنی را بغل کرده است. کامیونی می‌پیچد توی یکی از دالان‌ها و قرار است تلی از خاطره در یکی از کانتیرها فرود بیاید. اینجا زندگی‌ها زندانی می‌شوند. زمان از حرکت می‌ایستد و خدا می‌داند عقربه‌های ساعت یک زندگی دوباره کی به حرکت درخواهد آمد.

مرد میانسالی صاحب بار است. خوش برخورد است و می‌گوید کانتینر را به‌صورت تجاری اجاره کرده است، اما از حال و هوای انبارها بی‌خبر نیست؛ «شنیدم که خیلی‌ از زوج‌های جوان دیگر قادر به پرداخت اجاره خانه نیستند، وسایلشان را می‌آورند اینجا و دوباره برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان. فکر می‌کنم در ۲ سال گذشته که تهیه مسکن بحرانی شده، کارایی این انبارها بیشتر شده است».

دو. زن جوان دیگری از راه می‌رسد، گرمازده و پریشان است، کلیدش را در قفل می‌چرخاند و دنبال وسیله‌ای می‌گردد. به گرد و خاک نشسته روی مبل‌ها دست می‌کشد، نگاهش را از روی تل خاطره‌ها می‌دزدد و سریع در را می‎‌بندد. حال و حوصله ندارد و با اکراه چند دقیقه‌ای همکلام می‌شود؛ «سال ۹۵ وسایلمان را آوردیم. قبلش خانه‌مان ۸۰ متری بود. اما بد آوردیم و مجبور شدیم یک خانه ۴۰ متری اجاره کنیم اما خیلی از وسایل در خانه کوچک جدید جا نمی‌شد. این شد که فقط وسایل ضروری را بردیم و مابقی را آوردیم اینجا؛ تخت، تردمیل، مبل و خیلی چیزهای دیگر را. فکر می‌کردیم ۶ ماهه مشکل‌مان حل می‌شود. اما نشد، حالا نزدیک ۵ سال است که وسایلمان اینجا مانده و هربار که چیزی احتیاج داشته باشم این همه راه می‌آیم و آن را می‌برم.»

سه. مریم زن ۴۰ ساله دیگری است که وسایلش چند سال می‌شود که در انبار مانده. به وضوح غمگین است و بعد از این همه سال، هنوز حرف زدن از ماجرای اجاره کانتینر آتش به جانش می‌زند؛ «خیلی از زن‌ها بعد از جدایی جایی ندارند، برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان و مجبور می‌شوند جایی برای وسایلشان پیدا کنند. من هم بعد از طلاق برگشتم خانه پدر و مادرم. آنها هم مستأجر بودند. در حیاط خلوت خانه‌شان بعضی از کارتن‌هایم را گذاشتم و مبل و کمدهایم را هم گذاشتم توی حیاط. اما یک روز صاحبخانه آمد و وسایلم را دید و فهمید من و دو بچه‌ام هم با پدر و مادرم زندگی می‌کنیم. اول اجاره خانه را دو برابر کرد و بعد هم گفت کلا تخلیه کنید.»

مریم از حال و هوای آن روزها می‌گوید؛ از مصیبتی که به قول خودش آوار شده بود سرش؛ «وسایلم زیاد بود و در عین حال نمی‌توانستم برای خودم خانه‌ای اجاره کنم. با پدر و مادرم رفتیم یک خانه دیگر و حالا یک سال‌ونیم است که وسایلم را آورده‌ایم اینجا. اما دلم می‌خواهد بتوانم خانه‌ای برای خودم اجاره کنم و دوباره وسایلم را از انبار بیرون بیاورم و بچینم در خانه خودم.»

مریم دو بچه دارد و بعد از جدایی حضانت آنها را گرفته است؛ «دخترم ۱۶ ساله و پسرم ۵ ساله است». بعد از یک سال و نیم که می‌خواهد از روز اجاره انبار حرف بزند، دوباره منقلب می‌شود؛ «خیلی حالم بد بود. حس می‌کردم دارم قبر می‌خرم؛ یک قبر آهنی». به اینجای قصه که می‌رسد، اشک راهش را باز می‌کند و بریده بریده حرف می‌زند؛ «خیلی سال بود که ازدواج کرده بودم. به وسایلم وابسته بودم و انگار یه تکه از وجود خودم را داشتم توی این قفسه‌ها جا می‌گذاشتم. دعا کنید خدا یک راهی جلوی پایم بگذارد، پولی دستم بیاید و بتوانم از این وضع بیرون بیایم.»

مریم بعد از جدایی در یک آرایشگاه مشغول شده، شینیون‌کار بوده اما کرونا که هجوم آورده کارش تعطیل شده و حالا فروشنده یک شیرینی‌فروشی است. با پول فروشندگی هم که نمی‌شود به راحتی پول پس‌انداز کرد. در این یک‌سال‌وخورده‌ای خیلی‌ها به او گفته‌اند که وسایلش را بفروشد، اما می‌گوید: «وسایل را بفروشم، با این گرانی‌ها مگر می‌توانم دوباره چیزی بخرم؟!» راست می‌گوید.

چهار. زن دیگری در دفتر مدیریت نشسته و به‌نظر می‎رسد معطل حساب و کتاب است. ۵ سال است که وسایلش را به انبار منتقل کرده است. ظاهر آراسته‌ای دارد و قصه‌اش خیلی متفاوت‌تر از غالب آدم‌های گرفتار اینجاست؛ «در دبی زندگی می‌کردیم. بعد خانه‌ای در اسپانیا خریدیم و وسایلمان را برداشتیم و قرار بود برویم اسپانیا. اما شرکتی که در دبی از طریق آن خانه جدید را خریده بودیم کلاهبردار از آب درآمد و ۶۰ هزار دلارمان را خورد. چند ماه وسایلمان را آوردیم ایران، نمی‌دانستیم چه کار کنیم و در نهایت از سال ۹۵ آوردیمشان اینجا.»

ناخودآگاه می‌گویم پس شما وضعتان خیلی بهتر از سایر مراجعان اینجاست. ناراحت می‌شود؛ «عزیزم ۶۰ هزار دلارم را خورده‌ و برده‌اند. بیشتر از ۶-۵ سال است که درگیر شکایتم، جای دیگری هم نمی‌توانم بگیرم. چون خانه ایرانمان را فروخته و پول خانه اسپانیا را جور کرده بودیم. چند سال است که روی هواییم. خانه‌ای که آن موقع ۶۰۰ میلیون فروختیم حالا شش میلیارد شده است! می‌گویی وضعم خوب است؟!»

پرده چهارم؛ هجوم کرونا، اندوه مسکن
اینجا تنها یکی از ده‌ها انبار حاشیه تهران است و با این حال، به قول لیلا محمدی، مدیر انبار، ۹۹ درصد کانتینرهای آن پر است. در دو،‌ سه‌ سال گذشته که قیمت مسکن و هجوم کرونا دمار از روزگار خیلی‌ها درآورده است، انبارها بیشتر از سال‌های گذشته رونق گرفته و علاوه بر حاشیه حتی در برخی از مناطق شهر هم پیشروی کرده است.

محمدی به همشهری می‌گوید: «معمولا مراجعانمان در فصل تابستان بیشترند. اما در ۲ سال گذشته، کل سال متقاضی داشتیم و به وضوح مشخص است که کرونا صددرصد بر وضعیت زندگی مردم تأثیر گذاشته است. علت مهم دیگر گرانی مسکن است. اینجا همه جور آدمی پیدا می‌شود؛ هم زوج‌های جوان داریم و هم زندگی‌های ۳۰ ساله. اغلبشان هم به‌دلیل مشکلاتی که در تهیه مسکن دارند، طلاق می‌گیرند و وسایلشان را به اینجا می‌آورند».

گرانی این روزها کمر خیلی‌ها را خم کرده و هزینه‌های بالای اجاره‌خانه هم آب پاکی را روی دستشان ریخته است. کسانی هستند که حتی از پس اجاره ماهانه همین کانتینرها که ۵۰۰ هزار تومان است، برنمی‌آیند؛ «خیلی‌ها همین ۵۰۰ هزار تومان را هم نمی‌توانند پرداخت کنند. گرچه ما پس از موعد قرارداد می‌توانیم کانتینرها را تخلیه کنیم اما معمولا این کار را نمی‌کنیم. مشتری‌هایی داریم که از سال ۹۷ تا الان اجاره پرداخت نکرده‌اند ولی باز هم ملاحظه شرایطشان را کرده‌ایم اما بعضی‌ها اصلا مراجعه نمی‌کنند و ما ناچاریم انبارشان را تخلیه کنیم».

محمدی هم از جنگ و جدال‌ها می‌گوید، از روزهای پرآشوبی که سکوت دالان‌ها را درهم‌می‌شکند؛ «مدام شاهد جدال و درگیری خانواده‌ها هستیم. یا طرف کار ندارد و از سر ناچاری آمده، یا مرد به‌خاطر بدهی در زندان است و زنش قدرت پرداخت اجاره‌خانه را ندارد. اینجا خیلی غم‌انگیز است. از ۹۹ درصد مراجعان ما شاید تنها ۹ درصدشان از قشر مرفه باشند. آنها هم یا کارمندان وزارت امور خارجه هستند که برای زندگی به خارج از کشور می‌روند یا کسانی هستند که به‌صورت موقتی قصد خروج از کشور را دارند و وسایلشان را پیش ما می‌گذارند. البته در سال‌های اخیر یکی،دو مورد زن و شوهرهایی را هم داشتیم که در آستانه طلاق وسایلشان را آوردند اینجا، اما بعد از مدتی با هم برگشتند و وسایلشان را بردند و دوباره زندگیشان را از سر گرفتند.»

محمدی می‌گوید که بیشتر انبارها با وسایل خانه پر شده است، اما در یک سال گذشته به‌دلیل شیوع کرونا، خیلی از رستوران‌دارها هم آمده‌اند؛ «حتی چون قیمت اجناس روزبه‌روز تغییر می‌کند، عده‌ای هم هستند که پیشاپیش برای فرزندانشان خورد خورد جهیزیه می‌خرند و اینجا انبار می‌کنند تا روزی که موعد ازدواجشان مهیا شود. بعضی از مراجعانمان هم مسکن مهری هستند. برای مدتی وسایلشان را آورده‌اند اینجا و خودشان رفته‌اند خانه پدر و مادر یا اقوامشان و منتظرند خانه‌هایشان آماده شود. چون دیگر توان پرداخت اجاره‌خانه ندارند. فکر نکنید ماجرایشان برای مثلا یک سال پیش است، نه از سال ۹۰، ۹۱ منتظرند تا خانه‌هایشان را تحویل بگیرند!»

ظهر پنجشنبه اواخر خرداد است. تک و توک مراجعان رفته‌اند و تنها رقابت باد و آفتاب است در این زمین خشک و بی‌آب و علف؛ رقابتی تماشایی اما بی‌تماشاچی، که تماشاچیانش سال‌هاست در قفسه‌های بزرگ و سنگین و آهنین با بغضی فروخورده در بند و خفته‌اند.

تور تابستان ۱۴۰۳
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱۸
در انتظار بررسی: ۶
انتشار یافته: ۸۷
الهی عظم البلاء
و برح الخفاء
و انکشف الغطاء
و انقطع الرجاء
و ضاقت الارض
و منعت السماء
و انت المستعان
و الیک المشتکی
و علیک المعول فی الشدت و الرخاء

اللهم صل علی محمد
اولی المر الذین فرضت علینا طاعتهم
و عرفتنا بذلک منزلتهم
ففرج عنا بحقهم
فرجا عاجلا قریبا
کلمح البصر
او هو اقرب

یا محمد و یا علی
یا علی و یا محمد
اکفیانی فانکما کافیان
و انصرانی فانکما ناصران

یا مولانا یا صاحب الزمان
الغوث، الغوث، الغوث
ادرکنی، ادرکنی، ادرکنی
الساعت، الساعت، الساعت
العجل، العجل، العجل

یا ارحم الرحمین
بحق محمد و اله الطاهرین
خدا وکیلی چه بسر این مردم داره میاید تا کی آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۸
یادمه تو کتاب دوران ابتدایی از ظلم دوران قبل از انقلاب و مردمی که در حلبی آباد های اطراف تهران زندگی می کردند نوشته بود
دلم به درد اومده
خیلی دلم می خواد همین پول اندکی که دارم رو با اینها تقسیم کنم
گزارش خیلی خوبی بود. دست مریزاد. ولی اون عزیزی که تیتر زده گویا خودش گزارش را نخوانده. تیتر به زندگی در کانتینر اشاره می کند که بی ربط است.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
همین طوره معلومه که خیلی ها هم فقط ار روی تیتر کامنت ذادند گزارش رو نخوندند
2
این روزها روزهای خوبمان است. باید منتظر بدتر از اینها باشیم.
یاد فیلم های مستندی از برخی کشورهای افریقایی می افتم که بزرگترین عامل مرگ، گرسنگی است.
بخاطر این روزها شاکر باشیم.
کارمند و کارگر هم فرقی ندارد. صبحبت از اشتغال می شود. اما هیچ وقت صحبت از کسانی که شاغل هستند و نمی توانند زندگی را بچرخانند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند نمی شود.
مسئولان اینها هم ایرانی هستند یا نه ایرانی نیستند فکر کنید از اهالی غزه و لبنانند به دادشان برسید کمی از هزینه های تبلیغات بی فایده و بنر ها و دسته گلها بکاهید به داد مردم برسید
همه در اوج بدبختی و نداری کلاس میزارن
بابا این بود وعده زندگی با عزت برای ایران وایرانی .خدایی مسئولین مومن ،اصلح ،معتقد ،متخصص و همه چی تمام چه حرفی برای گفتن دارند ؟ نکنه دارند ما رو ابدیده میکنند برای تحمل درد جهنم در آن دنیا
باز خدارو شکر که هنوز گورخوابی خیلی زیاد نشده هنوز.
خداماراازدست این همه عدالت ومساوات راحت کند
دولتمردان ومسئولين حامي فقرا ومستضعفان

كلاهتون را بالاتر بگذاريد اينها نتيجه عملكرد افتضاح شماست !
آخرش هم خوبه اون ترانه وطنم رو پخش کنید! خیلی می چسبه!
در ۲۰ کیلومتری تهران مارلیک و سرآسیاب من آپارتمان ۹۰ متری ۲ خورده اجاره کردم ۲ تومن پیش ۵۰۰ اجاره.لطفا اطلاع رسانی کنید ثواب داره چون بعضی از این مناطق رو نمیشناسن که اجاره مناسب.خیابان ۱۲متری بهاره در مارلیک اجاره ها خیلی پایین
چرا اینقد طولانی کردین؟ مگه رمانه؟
خب اصل مطلبو بذارین
بعد روحانی میگه رفتم خوزستان روستاییان می گفتند زمین هایمان ده برابر شده و طوری هم میگه انگار افتخار داره
دمار از روزگار ملت درآورد
اینا که مهم. نیست. مهم اینه قدرت موشکی اول منطقه ایم، زرت و زرت واکسن میسازیم ولی توو واکسیناسیون از آخر اولیم
متاسفم برا کشوری که همه رقم منابع طبیعی داره ومیتونست مرفه ترین کشور دنیا باشه ولی مردمانش تو سختی هست
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۸
اونطور که می گن ظاهرا انتخاب خودمون بوده. والا این انتخاب من یکی که نبوده و نیست
اشکال نداره اینا ایرانین
وای وای
علی برکت الله
عجب،عجب،اینهمه پیشرفت از اول انقلاب تا حالا واقعا ستودنی هست از کپرنشینی به کانتینر نشینی،آیا نمی بینند ضد انقلابها این را؟آیا جای تقدر و تشکر و جایزه ندارد؟اگر این خودش یعنی رساندن مردم به کانتینر نشینی حقوق بشر نیست پس چیه!جای تشکر و جایزه داره واقعا
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
کسی توی این کانتینرها زندگی نمی کنه
نوشته که انباره و وسایلشون رو گذاشتند مساله از این نظر دردناکه که عده ای وسایل زندگی روزمره شون رو مجبور شدند اینجا انبار کنند چون خونه زندگی مستقل ندارند یا زنان مطلقه هستند مشکلات بیشترشون هم منشا اقتصادی داره
لعنت ب ما ک تو ایران متولد شدیم
آدم یاد داستان کشیدن در آوردن خلخال از پای دختر غیر مسلمان توسط سپاه اسلام و سخنان امام علی میوفته!
حالا مسئولان هیچ... بقیه چرا؟ مردم عادی اونهایی که ادعای انسانیت میکنن چرا به اندازه ی توانشون کمک نمی کنن؟
ایمان و خدا ترسی را در دل مردم کشتند و ثروت روی ثروت را به ملت یاد دادند و تا جایی که دلها چون سنگ سخت شده و کسی دلش برای کسی نمیسوزد ، میگویند دلت بحال خودت بسوزد ، اجاره ها از حساب و کتاب فراتر رفته ، قیمت خانه به فلک رسیده و خوشا به حال حیوانات که زندگیشان از خیلی از ما انسانها بهتر است ، چه کسی باید نرمز این فلاکت را بکشد
خدایش خودن نویسند چی مصرف کرد اینقدر چرندیات نوشته کسی حوصله خواندن نداشته باشد چهار خط بند خدا بنویس خوانند هم بفهم هم حوصله خواندن متن داشته باشد
آقای روحانی خوب ببینید کشور به کجا رسیده.خوب نگاه کنید که دشمنان دارن برامون میخندند.خوب نگاه کنید.کشوری با اینقد ثروت باید مردمش به این بدبختی زندگی کنن..این انسانیته.این شرف هسته.ایران الان شده آفریقای بی کس.شده گرسنگی.تشنگی.ایران الان بدتر از آفریقاست.بدتر از شیعه یان عربستانه..بدتر از یمن هسته..کی تو کشور دلش بر این مردم میسوزه.بخدا یه نفر نیسته بفکر مردم وکشور باشه.هنه بفکر سوریه.عراق.یمن.لبنان وغیره هستن..ولی کشور رو ول کردن..بخدا زور مردم زور خداست.شما رو بخدا بفکر مردم مظلم ایران باشید که اوضاع داره خراب میشه.مردم دارن کم کم میرن در پناه دشمنان در دامن دشمنان..... .مردم بخاطر این انقلاب خونها دادن..پس زودتر بفکر مردم باشید که اوضاع داره پیچیده میشه.ممنون
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
فقط روحانی ببینه؟
مملکت گل و بلبل من موندم که رییسی چه دل و جراتی داره که رییس جمهور شده
آیا شما دوست دارید با این همه توصیف و تحسین در خصوص دانشگاه آزاد کارمند آن دانشگاه شوید؟
کارمند دانشگاه آزاد سیاسی نیستند و دنبال سیاست هم نمی روند فقط اگر بتوانند با حقوق مکفی دانشگاه خود و خانواده شأن را سیر کنند برایشان اهمیت دارد . واقعا چرا حقوق دانشگاه آزاد با سایر دانشگاههای دولتی برای کارمندان همسان سازی نمی شود . مگر نه این است که منابع دانشگاه مردمی و بیشتر از وقف می باشد ، پس لطف کنید ترتیبی دهید که این اموال به دولت بر گردد و کارمندان آن هم زیر نظر وزارت علوم قرار گیرند کارمندان فقط همین خواسته را دارند . الان کارمندان این نهاد مردمی کمترین دریافتی را نسبت به سایرین دارند والا همه با رویکرد های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران همسو و موافق هستند. خواهشمندیم در صورتی که کاری دستتان هست برای کارمندان این دانشگاه انجام دهید .
همه چی دیگه داره میپوکه
به یاد افتادم که از همتی پرسیدم چقدر از مردم ومحرومیتشان خبر داری گفت همین دور وبر تهران رفتم عجب حداقل می وید که مردم کانتینرنشینند
یا رب فرج امام زمان ما را برسان
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۸
مشکل از جایی شروع می شه که منتظر باشیم یکی بیاد نجاتمون بده
خوب حالا بعد خوندن این مطلب می تواند بگم خسته نباشید آقای روحانی.... علی برکت ا...
به لطف مسئولان پدیده کانتینر نشینی هم به کراماتشان افزوده شد ....
مقاله کاملی بود متشکر
چه کردین تو این 40 سال با مردم بدبخت.الان هم که فلاکت کل کشور رو گرفته
بیاد داستانهای صادق هدایت افتادم که همیشه در هر زمان از این بدبختیها بوده وخواهد بود وهر زمان هم بیشتر وبیشتر میشود
خدازتون نگذره ک زندگی رو تو این کشور پراز گنج چنان بر مردم سخت کردی خداجوووون تو کجاییی
داشتن مسکن یعنی حق خوابیدن آنانکه مردم راازخوابیدن محروم میکنند راچه باید نامید ؟
نداشتن خانه یعنی اجازه دادن به فقر تاگریبان را بگیرد واجازه ورود شیطان رابدهد
خانواده میوه نمیخورند مواد پروتینی نمی خورند تااجاره خانه رابدهند برای خوابیدن ....
مالکین هم درمعزض سقوط اخلاقی قراردارند
مسببین این حظورشیطان نباید خجالت بکشند یابه نادانی خود اعتراف کنند
اهای آدم ها جامعه دادد ازنظر اخلاقی سقوط مبکند دست ازلج بازی بردارید بگذارید خانه ساخته شود شیطان بزرگ خوشحال است
مقاله جالبی بود واقعا حالم دگرگون کرد ..... الهی عظم البلا
هه!حکومت عدل علی!
به جاش عمق استراتژیک مملکت به سواحل مدیترانه رسیده ...
ادم باید از درد بمیرد.یکی کاخ ویکی کوخ
روی قانونهای تصویب شده توسط مردان مجلس روشن که همش ضد زنان وفرزندان بی پناهشان است احسنت به مردان مجلس احسنت که از سال ۹۱ تاکنون فقط در حمایت از مردان وضد زنان قانون حمایت از خانواده تصویب کردند زنان وفرزندانشان در بدر وبعضی از مردان با استفاده ازهمین قانون‌ها تصویب شده مردان مجلس اقدام به دربدر کردن زنان وفرزندان می کنند روی حامیان خانواده در مجلس سفید ....
درود وقت بخیر
بسیااااار متاثر شدم واقعا جای تاسفه که این گرانی ها ، بیکاری ها و اقتصاد بیمار چه بر سر کرامت و عزت و زندگی مردم آورده واقعا دلم به درد آمد هزاران دریغ و افسوس !
دستاوردی ارزشمند دیگر از دولت تدبیر و امید امید امید اصلاح طلبان قابل توجه جهانگیری ببخشید دکتر جهانگیری
ای خاک بر سر ما
خیلی حزن انگیز است....
تو این چند ساله خیلی از زندگیها پاشیده خیلیها سکته کردن ،و خیلیها زندان رفتند ،همه از سر مسائل اقتصادی و تحریم ،خیلی سرنوشتها عوض شده ای ادمهایی که اون بالا نشستید و از درد مردم خبر ندارید میدونید چقدر امار دزدی و زور گیری بالا رفته ،انقدر تو لاک خودتون فرو نرید همه شما در پیشگاه مردم مسئولید هر اتفاقی در این مملکت بیو فته یه سرش شمایید باعث بدبختی ملت بابا ما از شما چیزی نمی خواهیم فقط پاتون رو از گلوی ما بردارید
بی غیرتی بی وجدانی بی لیاقتی مسوولان بخش مسکن مملکت زندگی مردم مخصوصا مستاجران را به جهنم واقعی تبدیل کرده .... نفرین بر مسوولان بخش مسکن این مملکت که مردم مستاجر را آواره کردن پول یک خانه شده پیش کرایه ننگ بر شما
ایران بره عراق ولبنان وفلسطین رو اباد کنه ایرانی که مهم نیست
باید به فکر آبادانی داخل کشور باشیم، تاوقتیکه دنبال دخالت های بي مورد ،جنگ طلبی در کشورهای یمن ،فلسطین،لبنان وسوریه باشیم وضع ما همینه
پاسخ ها
ناشناس
| Iceland |
۱۷:۵۵ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
اونایی که این سیاستا رو تعیین میکنن به هیچ احدی پاسخگو نیستن ...
ممنون از متن زیبا یی که نوشتین .
ای کاش مشکلات حل یا کم بشه
ای کاش تبصره ای بود که بانوان و خانواده های بد سرپرست وبی سرپرست
رو بدون مراحل دست وپاگیر حمایت می کردند
کشور اسلامی
غم انگیر بود مثل یک رمان عاشقانه
واقعاخجالت وشرمنده گی برای مسئولین که خودشون درکاخهازندگی میکنندوبچه هاشون باپول مردم ایران توکشورهای دموکراسی زندگی میکنند.مردم ایران بایدتواین ذلت وخواری بمیرن،من موندم این عدالت حضرت علی علیه السلام که ازش حرف میزنن کجاست چرامانمیبینیم،احتمالاعدالت فقط برای اونهاهستش وماهم بایدبمیری توکشوری که واقعاواقعاخاکش طلاست که دزدان میفروسن به عربستان تابتونه جنگل درست کنه وجنگلهای ماهم آتش بگیره ونابودبشه وخاموش کردنی هم نباشه ایران مابهشت بودکه آلان به جهنم تبدیل شده.
اه! حالا مگه یه کانکس چنده؟! مگه میشه با یه سال دو سال اجاره اندازه خود انبار یا همون کانکست سرمایه‌تو پس بگیری؟! اونم از آن کانکسهای شیروانی و برق کشی و حرفه‌ای نه! ازین جعبه بزرگای فلزی که هیچی نداره!
روایت تلخ وسخت از زندگی مردم رنج ودرد مردم رو دیدن مسئول بودن وکاری نکردن جواب خدا رو چه جوری میخواید بدید تو ی فیلم ی دیالوگ داشت میگفت ..یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه کاش اخر غصه ی ما ی پایان شیرین باشه بعدازاین همه تلخی ای کاش
خیلی تاسف بار است,کشورمان با این همه ثروت و منابع مردمش اینگونه زجر بکشند.امیدوارم خدا عدالت را اجرا کنه ودست کسانی که با دزدی,اختلاس وهر کاری که کشور را به اینجا رساندن از سر مردم کوتاه کنه,دعا میکنم با دعای آقا امام زمان خدا به داد مردم برسه
حق ایرانی این نیست وجدانا زندگی فلسطینی ها از ما بهتره بعد از ۷۰ سال جنگ داخلی در فلسطین وقتی صحنه زندگی انها را در تلویزیون میبینم سرحال با لباسهای شیک و خانه هم دارند اما تو شهر ما ۲ سال کرونا اومده داریم از گرسنگی میمیریم.
این اسلام که این زن و دو بچه توی جهنم آهنی زندگی کنن. مالک کانتین چقدر بی وجدان ماهی پانصد کرایه گرفت ولله اگه این زن در کشور یهودی و کافر بود بخدا بهش خانه و زندگیش تعمیم میکردن. هی هی ما ادعایمان میشه شیعه هستیم.
واقعا متاسفم
خداوند باعث ش رو لعنت کند ,.......
پس‌کی‌میخوادبه‌دادمردم‌مظلوم‌ایران‌برسه‌تاکی‌دیگران‌آدم‌قلبش‌میگیره‌نفسش‌تنگ‌میشه‌واقعاکی‌میخوادبه داد‌مردم‌ایران‌
برسه‌آدم‌بمیره‌این‌چیزهارونخونه‌واقعا‌ازخودم‌خجالت‌میکشم‌
آخه‌چقدبدبختی‌ومصیبت‌
مسولان کشور بخونن و خجالت بکشن واقعا جای تاسف داره
اینها باید برن خدارا شکر کنند که اونقدر دستشون به دهنشون میرسه که هنوز وسایلشون را نگه داشتن چون کم نیستن آدمایی که از روی ناچاری تابستانها لوازم گرمایشی و زمستان‌ها وسایل سرمایشیشون را میفروشن و دوباره با هزار بدبختی آیا بتونم بخرن یا نه یا آدمایی که بعد ورشکستگی مجبور میشن تا آخرین تیکه لوازمشون را مفت بفروشن که ابروشون را بخرن
پس الا برکت الله!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۸
علی برکت الله درسته البته
اینارابع اونابگین که پول ایرانیهاراخرج کشورهای عربی میکنن
دارند تو سوریه اپارتمان میسازند برو اونحا عزیزم ....
بخدا حق مردم ایران این نیست کشورهای عربی را ببین چطور هستن حتی پاکستان اینطوری نیست دولتمردان این نسل سوخت دیگه مشکل هست خوب بشه ولی برای نسل بعد میشه کاری کرد اگه شماها بجای بمب وموشک فکر خوراک مردم باشی
یعنی انقلاب کردیم که از حلبی آبادها نجات پیدا کنم کانتینر مسکن شون شد... ببخشید نسل ما محاسبات مون اشتباه از آب در اومد ولی من دلم روشنه وضع مملکت خوب میشه آن شاالله
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
توی این کانتینرها وسایل زندگی شون رو گذاشتند خودشون زندگی نمی کنند
مردمی که روی طلای زرد و طلای سیاه و طلای سبز و گاز و هزاران گنج دیگه نشستن حقشون این نیست. لعنت به مسببین و مسئولین بی کفایتمون
اینها همه نتیجه غارت و دزدی یک مملکت ثروتمند است ....
چققدر درد داره این داستانها،کشورم با این همه ثروتی که داره چرا باید آه وحسرت تو دل مردمانش باشه
مجلس انقلابی نمی خواد از خودش حرکت انقلابی در کنه
روحانی چه بلاها سرمردم ناموس مردم نیاوردی گرانی ازیک طرف مسکن ازیکطرف چه کردی بادل ما اینا تاوان داره تاوان سختی داره چوب خداصدانداره منم جوان ۳۲ساله بادوتا بچه مستجر جرأت زمین خریدن ندارم باکدام پول دلمون خوش توشهرسردار سلیمانی هستیم مردبود اگرمشکلی داشتی نه توحرفش نبود ولی حیف یه مشت آدم از خدا به خبر فروختنش به آمریکایی ها حیف که شهیدشده
کل چیزی که واسشون مهمه آمار حضور تو انتخاباته. کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد، کسی که خودشو زده به خواب رو نه!
خدایا خودت به هموطنانمون کمک کن. خدایا دل مردم عزیزمون رو شاد کن. گناه دارن این مردم. مردم ما خیلی باشخصیت و باحیا هستند. خدایا له شدن این مردم زیر بار تورم و وعده و وعید
با سلام تیتر خبر به مخاطب القا می کند که در کانکس زندگی می کنند اما متن از اجاره کانکس برای انبار وسایل می گوید.
اولا حادثه خبر نمیکند وخسارتهای بلایای طبیعی هم معمولا زیاد است ولی با این اطلاعاتی که در جامعه وجود دارد جنگ زر است وسیم این مسئولان هم بسیار بی حیائی میکنند که جای تاسف است وبر خلاف فرمایشات زهبرکبیر انقلاب اسلامی میباشد
برچسب منتخب
# انتخابات # محمدباقر قالیباف # مصطفی پورمحمدی # سعید جلیلی # علیرضا زاکانی # امیرحسین قاضی زاده هاشمی # مسعود پزشکیان # انتخابات ریاست جمهوری
آخرین اخبار