بسته ویدیویی «تابناک» مجموعهای از ویدیوها عمدتاً متکی بر گزارشها و تحلیلها و ویدیوییهایی درباره دیگر موضوعات فرهنگی، اقتصادی و... است که تماشایش را از دست دادهاید؛ نگاهی دوباره و متفاوت به آنچه در این بستر میتوان فرا گرفت.
ابرتورم آلمان بین دو جنگ جهانی؛ معامله با سیگار!
پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان، متفقین که با اروپایی ویران رو به رو بودند، برای جبران خسارات و زیان آن صورت حساب ۱۳۲ میلیارد مارکی برای آلمان فرستادند. آلمان که توان پرداخت چنین پولی را نداشت، به چاپ خارج از کنترل اسکناس روی آورد و ابرتورم حاصل از این اقدام به حدی شدید بود که با یک فرغون اسکناس دولت آلمان نمیشد یک قرص نان خرید. ناتوانی آلمان در پرداخت غرامت باعث شد که فرانسویها منطقه صنعتی رور را اشغال کردند و خود دست به کار شدند تا غرامت بگیرند. این منجر به اعتصاب کارگران و شورشهایی شد که به خشونت انجامید. اما نهایتا با مصالحه متفقین و آلمان شرایط بهبود پیدا کرد. در این دوران بود که هیتلر برای اولین بار به عنوان رهبر حزب جدید نازی تلاش کرد قدرت را با کودتا به دست بگیرد، اما موفق نشد و مدتی زندانی شد. توضیحات بیشتر در مورد شرایط آلمان بین دو جنگ جهانی را در ویدیو تابناک همراه با تصاویری از آن دوره این کشور ببینید.
مانور ۷۰ هزار نظامی ایران علیه طالبان
پس از حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷، معادل هشت اوت ۱۹۹۸ و کشته شدن دیپلماتها و کارکنان ایران، ایران تا مرز مداخله نظامی نیز پیش رفت. در همین راستا، مانوری در نزدیکی مرز ایران و افغانستان با حضور بیش از ۷۰ هزار نیروی نظامی ایران برگزار شد که نبرد آمادگی برای تقابل نظامی بود. این آمادگی صرفاً برای ورود به جنگ نبود، بلکه با توجه به سقوط آخرین مواضع مجاهدین افغانستان به عنوان نیروهای نزدیک به ایران، احتمال نزدیک شدن طالبان و ورودشان به مرزهای ایران وجود داشت. این مانور منجر به عقب نشینی طالبان و آزادی تعدادی از گروگانهای ایرانی در دست طالبان شد. در همان اوت ۱۹۹۸ حادثه بمبگذاری سفارت آمریکا از سوی رئیس جمهور بیل کلینتون به بن لادن نسبت داده شد که او نیز دستور حمله موشکی کمپهای تعلیمی القاعده را در افغانستان صادر کرد. در نهایت پس از وقوع حادثه مشکوک یازده سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا و متحدانش به افغانستان لشکرکشی کردند؛ هرچند این لشکرکشی منجر به حذف طالبان نشد. تصاویری که اکنون میبینید، بخشی از مانور ایران علیه طالبان پس از حادثه مزارشریف است.
شش فرد مسلح به شکل خدمتکار در صبح سیام آذرماه ۱۳۵۴ به جلسه وزیران نفت سازمان اوپک واقع در وین اتریش وارد شدند و شروع به تیراندازی کردند. این گروه با نام گروه «ارتش انقلاب عربی» را ایلیچ رامیرز سانچز ونزوئلایی معروف به «کارلوس شغال» فرماندهی میکرد. کارلوس به همراه سه چپگرای آلمانی و انیس نقاش و یکی از همدستانش به شکل خدمتکار به محل اجلاس در وین نفوذ کردند. در پنج دقیقه اول آنها سه تن را کشتند و سپس در سالن مواد منفجره کار گذاشتند. مهاجمان، بیش از ۸۰ نفر، شامل ۱۲ وزیر نفت و ۶۸ کارمند و عضو هیأت نمایندگی را به گروگان گرفتند.
جمشید آموزگار نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ که در آن زمان ریاست مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و رئیس دورهای اوپک را به عهده داشت نیز در میان این گروگانها بود. او همچنین از طرف ایران به عنوان مذاکرهکننده ارشد نفتی در این اجلاس بود. آنها از مقامات اتریشی یک دستگاه اتوبوس با پنجرههای پوشیده، یک هواپیما با سه خدمه و باک پر تقاضا وهمچنین تاکید کردند، بیانیههای آنان از رادیو و تلویزیون اتریش در هر دو ساعت به زبان فرانسوی، قرائت شود؛ این عملیات در واکنش به دومین «توافقنامه جداسازی نیروها» میان مصر و «رژیم صهیونیستی» موسوم به «قرارداد سینای ۲» به امضا رسید که براساس آن، مصر به عنوان یکی از قدرتمندترین کشورهای عربی، امتیازات ویژهای در ازای بازپس گیری بخشی از صحرای سینا از صهیونیستها، به اسرائیل داده بود.
توافق مصر و رژیم صهیونیستی و همچنین تعطیلی ایستگاه رادیویی فلسطین در قاهره به دلیل پخش برنامههای مخالف با «قرارداد سینای ۲» باعث شد که در ۱۵ سپتامبر گروهی از فدائیان فلسطینی سفارت مصر در اسپانیا را اشغال کنند و سفیر، کنسول، وابسته مطبوعاتی و شش کارمند اسپانیایی سفارت را گروگان بگیرند. فداییان فلسطینی که خود را وابسته به سازمان «سپتامبر سیاه» معرفی میکردند، تهدید نمودند که اگر مصر «قرارداد سینای ۲» را لغو نکند، گروگانهای خود را خواهند کشت.
فدائیان، از مقامات مصری که در «کنفرانس صلح ژنو» شرکت کرده بودند، خواستند با صدور یک بیانیه مشترک این قرارداد را خیانت به مصریها و خلق عرب قلمداد کنند و مصر نیز سریع «مذاکرات ژنو» را ترک کند. سفرای الجزایر، کویت و عراق مذاکراتی را با گروگانگیران سفارت آغاز کردند. انور سادات رئیس جمهور وقت مصر در تلگرافی به یاسر عرفات، او را مسئول جان تمامی گروگانها دانست. یک روز بعد، مهاجمان فلسطینی طی توافقی همراه با گروگانهای خود و سفرای عراق و الجزایر، تحت نظارت پلیس به فرودگاه برده شدند. یک هواپیما آنها را به الجزایر برد و گروگانها در فرودگاه الجزیره آزاد شدند.
گروگانگیران وزیران حاضر در نشست اوپک که تحت رهبری فردی به نامایلیچ رامیرز سانچز (با اصالت ونزوئلایی) معروف به کارلوس بودند، در بیانیهای ۸ مادهای که تمام آرمانهای اعراب را در آن ایام در خود داشت، خواستار شعار «سه نه» (نه «معاهده»، نه «مذاکره» و نه «شناسایی رژیم صهیونیستی») مصوب اجلاس سران عرب در خارطوم (۱۹۶۷)، تقبیح هر عملی که به اشغال هر قسمتی از سرزمین فلسطین مشروعیت ببخشد و... شدند. آنها دیپلماتها را به سه دسته دوست، بیطرف و دشمن تقسیم کردند که دوستان شامل الجزایر، عراق و لیبی و دشمنان شامل ایران، عربستان، امارات متحده عربی و قطر بودند. حملهکنندگان نام «سازمان بازوی انقلاب عرب» را بر خود نهاده بودند.
کارلوس از دولت اتریش درخواست هواپیما کرد تا گروگانها را به هر جا خواست ببرد و از این کشور خواست بیانیهای درباره آرمان فلسطین هر دو ساعت از رادیو و تلویزیون اتریش پخش کند، وگرنه ابتدا زکی یمانی و جمشید آموزگار را خواهد کشت و بعد سالن را منفجر خواهد کرد. سرانجام مقامات پس از چند ساعات مذاکره بیحاصل به خواسته گروگانگیران تن دادند و گروگان گیرها به همراه دریافت بین پنج تا پنجاه میلیون دلار آمریکا همراه با گروگانهایشان با اتوبوس به سمت فرودگاه و سپس با هواپیما به سمت الجزایر حرکت کردند. آنها در الجزایر برخی گروگانهای عرب را آزاد و به سوی لیبی حرکت کردند. اما در لیبی هواپیمایی جهت حرکت به سمت عراق در اختیارشان قرار نگرفت و بناچار پس از اینکه نتوانستند در تونس فرود بیایند، مجدداً به الجزایر بازگشتند و در نهایت پس از آزادی گروگانها در الجزایر، گریختند. تأثیر این حادثه چنان بود که اوپک تا ۲۵ سال اجلاسی در این سطح و گستردگی حضور برگزار نکرد. تصاویری از این گروگان گیری که پس از سه روز در دوم دی ماه ۱۳۵۴ به پایان رسید را در تابناک میبینید.
حراج شاهنامه فردوسی کتابخانه سلطنتی قاجار
خاندان سلطنتی پهلوی به شدت به دنبال خرید آثار هنری مدرن بودند که حاصل آن شکل گیری موزه هنرهای معاصر از طریق خرید هزاران اثر هنری از محل درآمدهای نفتی بود. در همان دوران که خاندان پهلوی و به طور خاص فرح پهلوی به خرید تابلوهای هنرمندان دیگر کشورها مشغول بود، برخی از مهمترین آثار تاریخ ایران که از کشور قاچاق شده بود، چوب حراج میخورد و هیچ ایرانی نبود که آنها را از طریق قانونی یا خرید به گنجینه ملی ایران بازگرداند. از جمله این آثار، یک شاهنامه بسیار ارزشمند بود که به کتابخانه سلطنتی قاجار تعلق داشت و در کتابخانه سـلطنتی نـاصرالدین شاه و یا مظفر الدین شاه بوده است. این شاهنامه بر اساس نامهای که از تیگران کلکیان کلکسیونر و دلال هنری ارمنیتبار اهل ایالات متحده آمریکا برجای مانده، برادر زاده هاکوپ کورکیان عتیقهفروش و مجموعهدار معروف از ایران به اروپا بـرد و دمـوت عتیقهفروش آزمند فرانسوی آن را خریداری کرد و در ادامه میان کلکسیونرها دست به دست شد، تا اینکه ۱۳ آوریل ۱۹۷۵ همزمان با ۲۴ فروردین ۱۳۵۴ در حراجی ساتبی در لندن عرضه و در نهایت تا بیست و شش هزار پوند چوب حراج خورد و توسط خانمی به نام «اچ فیلون / H Philon» خریداری شد. اکنون ارزش این شاهنامه متشکل از صفحات متعدد مینیاتور که اکنون مشخص نیست در کدام کلکسیون قرار دارد، میلیونها دلار است. لحظات تلخ این حراج را در تابناک میبینید.
آرامگاه دکتر علی شریعتی در زینبیه دمشق
دکتر علی شریعتی در دوم آذر ۱۳۱۲ هجری شمسی در روستای کاهک سبزوار در استان خراسان متولد شد. او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، راهی پاریس و در آنجا موفق به اخذ دکترای جامعه شناسی شد. او در ضمن تحصیل در فرانسه، جهت آزادی کشور مسلمان نشین الجزایر نیز کوششهای چشمگیری داشت. دکتر در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و بلافاصله به خاطر مبارزاتی که علیه رژیم پهلوی انجام داده بود، دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی از زندان ضمن اشتغال به تدریس، به سخنرانیهای روشنگرانه همت گماشت. در این زمان، شریعتی مبارزات خود را با برگزاری جلسات سخنرانی و بحث، در حسینیه ارشاد تهران ادامه داد. او در کنار استادان و متفکرانی نظیر استاد شهید مرتضی مطهری و باهنر، حسینیه ارشاد را به پایگاهی جهت تغذیه فکری نسل جوان تبدیل نمودند. دکتر شریعتی به امام خمینی (ره) علاقه مند بود و محققی فعال به شمار میرفت، به طوری که در طول زندگی کوتاه خود، بیش از ۲۰۰ اثر به صورت کتاب، جزوه و مجموعه نوار سخنرانی از خود به جای گذاشت. فعالیتهای فرهنگی دکتر شریعتی، سبب دستگیری مجدد او شد و پس از آزادی، در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۵۶ به لندن مسافرت کرد و در ۲۹ خرداد همان سال در آن شهر به طرز مشکوکی درگذشت. بدنش را پس از چند روز به سوریه منتقل و در زینبیه به امانت گذاشته شد تا بعدها به ایران منتقل و دفن شود، اما این اتفاق هرگز رخ نداد. آرامگاه دکتر علی شریعتی در زینبیه دمشق را میبینید.