فوق ستاره های تکراری سینما خوب می فروشند؛

سینمای ما مردم را به مبتذل بینی تشویق می کند یا ...

در سال گذشته 58 فیلم سینمایی اکران شد که از این میان فیلم های اخراجی ها، پسر تهرونی، خروس جنگی، نیش زنبور، دختر میلیونر، آقای هفت رنگ، حلقه های ازدواج، از 8 میلیارد تومان تا 700 میلیون تومان فروش داشته اند؛ فاجعه آن وقت غم انگیز تر می شود که همین فیلم ها با ورود به شبکه نمایش خانگی به خاطر تبلیغات وسیع و همان حس نیاز جامعه به خنده با فروش خوبی مواجه می شوند و باز غم انگیز تر فاجعه این است که ...
کد خبر: ۱۰۷۲۳۱
|
۱۳ تير ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۱ 04 July 2010
|
13685 بازدید
سرویس فرهنگی ـ  "اغلب اوقات، به خصوص شب های جمعه که خانواده ها دور هم هستند مردم می آیند؛ خودشان نمی دانند چه فیلمی می خواهند، می گویند: «یه چیزی بده خنده دار باشه.» ما هم این ها را به آنها پیشنهادمی کنیم. دفعه بعد که می آیند می گویند: این فیلم مزخرف چی بود به ما فروختی؟" این جمله ای است که جوان فروشنده و ارائه دهنده لوازم و خدمات رایانه ای آنگاه که در فاصله کوتاه حضورم دو جین مشتری، وارد مغازه اش می شوند و "فیلمی" برای خنده! طلب می کنند و می روند به من می گوید.

به گزارش "تابناک"برای آن جوان، این حرف ها یعنی بهانه گیری مشتری. اما تأملی بیشتر در این نوع رفتار؛ یعنی اینکه مخاطب سینمای ایران، مبتذل پسند نیست و از اتهامی که با عنوان سطحی نگری بر او می بندند مبراست. او فقط محتوایی جذاب و سرگرم کننده برای دور هم نشینی های خانوادگی اش می خواهد. چیزی که می گردد و کمتر می یابد.
 
این سوپر مارکت های بی گناه

هنوز یادمان نرفته که از همین چند سال پیش تا امروز، بسیاری از کارشناسان و دلسوزان فرهنگی داد برمی آوردند که باید محصولات فرهنگی در سبد خرید روزانه خانواده ها قرار بگیرد. حالا یکی دو سال است که سوپر مارکت ها، فیلم های شبکه نمایش خانگی را عرضه می کنند و انصافاً خوب هم می فروشند و این روزها در رسانه های مختلف مطالب متعددی را می خوانیم، می بینیم و یا می شنویم مبنی بر اینکه چرا سوپر مارکت ها تعیین کننده وضعیت سینمای ایران شده اند. غافل از اینکه این سوپرمارکت ها نیستند که به سینمای ایران، خط و جهت می دهند بلکه این سینما گران هستند که تولیداتی سخیف را به خاطر به دست آوردن سود و سرمایه بیشتر ابتدا در سینما و سپس در سوپرمارکت ها عرضه می کنند و به خورد ملت می دهند. سینما گرانی که همچون روانشناسان بی تجربه از احساس نیاز جامعه به خنده و شادی بهره برداری شخصی می کنند و شاید نمی دانند این روند، چون بستر و ریشه ای عمیق ندارد، خیلی زود به باد فراموشی و خاموشی سپرده خواهد شد. کسی چه می داند شاید هم می دانند اما فکر می کنند تا همین یکی دوسال هم اگر بتوانند برای خود سودی به جیب بزنند کافی است.

سینمای مبتذل و مخاطب مشکل پسند

 آیا ابتذال در سینما و عنوان سینمای مبتذل فقط به فیلم هایی اطلاق می شود که رعایت شئون اخلاقی را نکرده باشد؟ اگر چنین است به فیلمی که شعور مخاطب را دست کم می گیرد، به او محتوایی سخیف ارائه می کند و تازه اتهام مبتذل پسند بودن را نیز به او می بندد، چه عنوانی را باید اطلاق کرد؟ فیلم های کمدی در تاریخ سی و یکی دو سال بعد از انقلاب همواره در ردیف فیلم های پرفروش سینمای ایران بوده اند؛ احساس نیاز به شادی و خنده از جامعه نشأت می گیرد و طبیعی است که سینماگرانی برای پاسخ به نیاز و ذائقه گروهی از مخاطبان و یا به دلیل علاقمندی های شخصی سراغ این ژانر بروند؛ اما سینمای کمدی هم برای خود چارچوب ها و معیارهایی دارد که مناسبتی با فیلم هایی که در چند اخیر، به اسم کمدی عرضه می شوند، ندارد. درست است که در همه جای دنیا فیلم های با محتوای سخیف تولید می شوند، مخاطب خود را دارند و کسی هم با آنها کاری ندارد، اما آیا در همه جای دنیا تولید فیلم سخیف را به پای ذائقه مخاطب غالب جامعه می گذارند و تقصیر را بر گردن سلیقه مبتذل پسند و سطحی نگر وی می گذارند؟!

خوب می فروشند

بر پایه گزارش خانه سینما، در سال گذشته 58 فیلم سینمایی اکران شد که از این میان فیلم های اخراجی ها، پسر تهرونی، خروس جنگی، نیش زنبور، دختر میلیونر، آقای هفت رنگ، حلقه های ازدواج، از 8 میلیارد تومان تا 700 میلیون تومان فروش داشته اند؛ فاجعه آن وقت غم انگیز تر می شود که همین فیلم ها با ورود به شبکه نمایش خانگی به خاطر تبلیغات وسیع و همان حس نیاز جامعه به خنده با فروش خوبی مواجه می شوند و باز غم انگیز تر فاجعه این است که می بینیم فیلم هایی صرفاً جهت عرضه در شبکه نمایش خانگی و با حضور ستارگان نودشبی تلویزیون تولید می شوند که اتفاقاً آنها هم خوب می فروشند، فیلم هایی که اغلب بازسازی دوباره ای از محتوای سینمای دهه چهل و پنجاه هستند و دستاوردی جز  غارت وقت برای مخاطب ندارند.

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است

 نتیجه یک تحقیق روانشناسی نشان داده است است که میانگین خنده کودکان در روز 150 بار و میانگین خنده بزرگترها 6 بار در روز است. غمگین بودن این آدم های بزرگ، هم دلایل مختلفی دارد که یکی از آنها وجود انواع اضطراب ها در زندگی خانوادگی و اجتماعی است. این آدم بزرگ ها برای اینکه قوایشان تحلیل نرود و نشاط را در زندگی خود افزایش دهند به انواع و اقسام راه ها برای شاد شدن و خندیدن متوسل می شوند و به این نیاز از راه های مختلف،  مثلا خندیدن به بدیهی ترین برخورهای روزمره تا تماشای یک فیلم کمدی پاسخ می گویند و در این میان گاهی هم شادی های کاذب ایجاد می شوند که تماشای فیلم های بی محتوای کمی خنده دار هم از آن جمله است.

ستاره های تکراری تلویزیون در سینما

قصه از آنجا شروع شد که طنزهای نود شبی به تلویزیون آمدند و گروهی از بازیگران تلویزیونی را به مخاطب سینما معرفی کردند. این بازیگران در مجموعه های نود شبی، اغلب به شکل بداهه روحیه طنز و شوخ خود را به نمایش گذاشتند و کمی بعد، تبدیل به چهره هایی دوست داشتنی شدند و به تدریج به سینما راه یافتند. بازیگرانی که جز خود خودشان چهره و شخصیت جدیدی را به تماشاگر ارائه نمی دهند و در واقع همان تیپ های همیشگی هستند که در فیلم های متعدد با قصه های متفاوت، تکرار می شوند. ولی به خاطر همان احساس نیاز جامعه به خنده و شاد بودن و نیز به خاطر آشنایی پیشین برخی مخاطبان با این تیپ ها، فیلم هایشان خوب هم می فروشد. البته برای فروش خوب این فیلم ها شرایط و نحوه اکران و نوع تبلیغاتی که بر آنها می شود هم مؤثر است اما به هر روی این جریان مبتذل از آن سینما نیست و به قول عبدالله اسفندیاری: «از تلويزيون به سينما سرايت پيدا مي کنند.» در واقع سینماگر از عناصر و مصداق هاي ابتذال تلويزيوني در سينما استفاده می کند برای اینکه سودی ببرد و سرمایه ای اندوخته کند.  

فیلم های مختلف و سینما بروهای متفاوت

اما آیا همه مخاطب سینمای ایران، همان کسانی هستند که برای دیدن فیلم هایی مثل حلقه های ازدواج، به روح پدرم، دلداده، یا دختر میلیونر به سینما می روند، به قول امیر پوریا منتقد سینما که روزگاری در جایی نوشت:«نه چنین نیست؛ طیف سینما بروها در شرایط مختلف و متناسب با فیلم هایی که اکران می شود تغییر می کند.» هرگز نمی توان تصور کرد همان کسانی که در یکی دوسال اخیر برای دیدن فیلم هایی مثل: درباره الی، به رنگ ارغوان، کتاب قانون، وقتی همه خوابیم و کیفر به سینما رفته اند؛ برای دیدن دختر میلیونر یا حلقه های ازدواج هم راهی سینما شده باشند. پس گناه را به گردن ذائقه تماشاگر سینما نگذاریم که باز به قول امیر پوریا: «اين گونه نيست که مردم مبتذل شده باشند. مردم در کشوري با اين همه قوم و طبقات اجتماعي و جمعيت و شيوه هاي زيستي، آنقدر فراوان و متنوع اند که مقبوليت يک کالا در نظر هر طيف و قشرشان آدابي متفاوت و گاه کاملاً متضاد با پسند يک طيف ديگر است. رفتار اجتماعي مردم که انتخاب و تماشاي فيلم هم بخشي از آن است، نشان دهنده خاستگاه فرهنگي آنها خواهد بود.»

متن کامل این گزارش را اینجا بخوانید.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Germany
|
۱۳:۱۶ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۳
فروش میلیاردی این فیلمها نشاندهنده تمایل مردم به دیدن این سبک از فیلمهاست یعنی مردم خواهان ایندسته نمایشهاهستند پس بیخود فرافکنی نکنید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۷ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۳
وقتی با سریال های مسخره که فقط کارش ازدواج و طلاق هستش میخواهند مردم را سرگرم کنند من بیکار نیستم من هم میم دنبال فیلم از راههای دیگر و شاید در این راه به قول شما به ابتذال هم کشیده شوم...وقایع انتخابات هم یکی از دلایل اصلی ریزش صدا و سیماست که صد البته برای مسئولان اصلا مهم نیست...!!!!!
علی
|
United States of America
|
۱۴:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۳
آن اشخاصی که فکر میکنند سینما باید کاملا فلسفس ، سیاسی ، اخلاقی و... باشد کاملا در اشتباه هستند همه ما ایرانیها ی افسرده نیازمان به یک فیلم صرفا بی محتوا ولی سرگرم کننده و شاد از نان شب هم واجب تر شده.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۷ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۳
من جزو کسانی هستم که هم برای دیدن حلقه های ازدواج به سینما رفتم و هم به رنگ ارغوان. البته نوع رفتن من تفاوت داشت حلقه های ازدواج را رفتم که سینما رفته باشم با هر شرایطی ولی به رنگ ارغوان را با برنامه ریزی خاصی رفتم . (پس حرف شما یه مثال نقض پیدا کرد)
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۷ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۳
آقای صاحبنظر به جای گفتن اینهمه درد کمی هم از درمان بگویید ضمنا بنده که فکر نمی کنم اوضاع آنقدر به توصیف شما فاجعه بار باشد!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۸ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۳
آخ گل گفتي... من تو دوسال گذشته 3بار رفتم سينما... اخراجي ها،‌كتاب قانون و متأسفانه پسر تهروني... فيلم سوم رو كه نتونستم تا آخر بشينم و اومدم بيرون... واقعاً ديگه سينما رفتن رو دوست ندارم... فيلم ها يكي از يكي بي ارزش تر... سينمايي كه نبودنش خيلي بهتر از بودنش ميتونه باشه... در رابطه با سليقه مردم هم متأسفانه موافقم... يعني اينقدر مردم به خنده حتي مصنوعي احتياج دارن كه به هر ريسماني متوسل ميشن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۷ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۳
تابناک تو چیز بهتری داری معرفی کن ما میریم سراغ اونمن که مدتها است دیگه وقت پای این فیلم ها نمیذارم فیلم فقط فیلم خارجی.
ناشناس
|
-
|
۰۸:۱۹ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۴
نگران نباشيد ما فقط فارسي وان ميبينم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۲۶ - ۱۳۸۹/۰۴/۱۴
ریشه کجاست و چگونه میتوان آن را خشک کرد
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

captcha
برچسب منتخب
# قیمت دلار # فیلترینگ # قاضی مقیسه # علی رازینی # ترور # ترامپ
الی گشت
نظرسنجی
چه حسی به آتش سوزی مهیب لس‌آنجلس دارید؟