سخنرانی نصرالله در سالگرد پیروزی در نبرد جرود

سید حسن نصرالله گفت ما در چهارمین سالگرد آزادسازی دوم می‌گوییم این دستاورد، دستاورد معادله ملت و ارتش لبنان و در رأس آن سلاح مقاومت قرار دارد.
کد خبر: ۱۰۷۲۴۷۸
|
۰۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۷:۳۲ 28 August 2021
|
4311 بازدید

به گزارش «تابناک» به نقل از خبرگزاری صداوسیما از شبکه تلویزیونی المیادین، دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود به مناسبت چهارمین سالگرد پیروزی مقاومت در جنگ علیه گروه‌های تروریستی تکفیری در شرق لبنان با عنوان "از پیروزی تا پیروزی" گفت: ما مناسبتی را گرامی می‌داریم که آن را آزادسازی دوم و روز عید نامیده ایم چرا که روز پیروزی است. آزادسازی اول، آزادسازی جنوب لبنان در ۲۵ ماه مه سال ۲۰۰۰ و آزادسازی دوم، آزادسازی شرق لبنان در ۲۸ اوت سال ۲۰۱۷ بود و امروز، چهارمین سالگرد آزادسازی دوم است.

سید حسن نصرالله افزود: در روزی مثل فردا (شنبه) در ۲۸ ماه اوت کوه ها، بلندی ها، دره‌ها و سلسله جبال شرقی و شهرک‌های بقاع در بعلبک الهرمل از همه گروه‌های تروریستی مسلح پاکسازی شد و امنیت، امان و صلح به روستا‌ها و شهرک‌های ما در آن منطقه عزیز لبنان یعنی منطقه بقاع بازگشت. ما بر احیای چنین مناسبت‌هایی اصرار داریم نخست به خاطر پند و عبرت گرفتن از آن.

چرا که امت ها، ملت‌ها و نیرو‌های سرزنده چنین می‌کنند و از گذشته دور و نزدیک خود به سادگی و غفلت عبور نمی‌کنند، بلکه این گذشته دور یا نزدیک را به یاد می‌آورند و آن را بررسی می‌کنند، زیرا پس از گذشت زمان، برخی جوانب و حقیقت‌ها آشکار می‌شود که در گذشته مورد توجه قرار نگرفته است.

برخی واقعیت‌ها نیز که در گذشته به آن توجه شده است تأیید و دوباره بر آن تأکید می‌شود. همچنین به خاطر اینکه خطرات و تهدیداتی را که وجود داشته اند، به یاد آوریم تا بدانیم چگونه با خطرات و تهدیدات مشابه در آینده مقابله کنیم. به خاطر اینکه فداکاری‌های عظیمی که منجر به این آزادسازی، پیروزی و دستاورد شده است را به یاد آوریم و این فداکاری‌های عظیم را گرامی بداریم و به اهل، اصحاب، مردان و زنان آن درود بفرستیم. زیرا این پیروزی و دستاورد، مجانی و فقط با سخن به دست نیامده است بلکه با خون، اشک، فداکاری، جان فشانی، جنگ، صبر، شب زنده داری، سختی و تحمل گرمای تابستان و سرمای سخت زمستان به دست آمده است.

امروز می‌خواهم این تجربه و برخی نتایج و عبرت‌های آن را برای استفاده از آن یادآوری کنم به ویژه که ما همچنان به شیوه‌های مختلف در قلب این نبرد هستیم. ای برادران و خواهران، آنچه چهار سال پیش در جرود بقاع رخ داد بخشی از جنگ جهانی علیه سوریه همچنین بخشی از یک طرح بزرگ برای منطقه بود.

برخی‌ها این حادثه را ساده می‌انگارند و می‌گویند خیر، این حادثه واکنشی طبیعی به تحولات سوریه و رفتن ما به سوریه بوده است. اما این‌ها بسیاری از واقعیت‌ها را نادیده می‌گیرند. طرح و برنامه داعش سیطره بر کل منطقه بود و پس از شکل گیری توانست تقریبا بر نصف مساحت سوریه یعنی همه منطقه شرق فرات، همه منطقه بادیه شام تا تدمر و نزدیک مرز‌های شرقی لبنان، شرق حمص و شرق و جنوب حلب سیطره یابد.

در عراق نیز توانست تنها در عرض چند روز چندین استان یعنی حدود نصف مساحت عراق را تصرف کند. لبنان هم بخشی از طرح و برنامه داعش بود. اگر نقشه‌ای که داعش برای دولت موسوم به دولت اسلامی خود ترسیم کرده بود را مشاهده کنید، می‌بینید در این نقشه تمام خاک عراق، سوریه و لبنان بخشی از دولت خود خوانده آنان بود که برای سیطره بر آن برنامه ریزی می‌کردند. داعش اینگونه فکر می‌کرد، ولی آن‌ها در لبنان به مشکل برخوردند.

درست است که توانستند به تدمر برسند و بخشی از آن‌ها به جرود، قلمون و بلندی‌ها و کوه‌های ما وارد شدند. اما جنگ‌های سختی که ارتش سوریه و مردان مقاومت در آن منطقه انجام دادند، مانع از پیوستن منطقه تدمر به قلمون شد و اگر داعش می‌توانست تدمر را به قلمون و جرود بقاع متصل کند، نبرد آزادسازی جرود شدیدتر و سخت‌تر و تهدید آن بزرگتر و خطرناک‌تر بود. همچنین باید یادآوری کنم داعش و در کنار آن جبهه النصره هردو از حمایت منطقه‌ای و بین المللی برخودار بودند.

آن‌ها هر دو از یک اصل، جماعت، فکر و سازمان واحد بودند و شکافی که بین داعش و جبهه النصره رخ داد فقط شکاف سازمانی و اختلاف بر سر رهبری نبود نه اختلاف فکری و ایدلوژیک و اختلاف در جهت گیری‌های سیاسی و رویکرد رفتار میدانی یا اهداف و مطالبات. داعش از حمایت بین المللی و منطقه‌ای و تسهیلات بسیار بزرگ برخوردار بود و توانست از تمام مناطق رزمندگان خود را گردآوری کند. به اذعان کسانی که جنگ سوریه را مدیریت می‌کردند، داعش در سوریه از حمایت منطقه‌ای و بین المللی بسیار بزرگی برخوردار بود.

در عراق نیز در روز‌های نخست به یاد داریم که رسانه‌های کشور‌های حاشیه خلیج فارس از داعش به عنوان انقلابیون و شکل گیری انقلاب در عراق یاد می‌کردند. همچنین برخی دنباله رو‌های سفارت آمریکا در لبنان هیئتی را تشکیل دادند و از جرود عرسال بازدید و از تروریست‌ها به عنوان انقلابیون یاد می‌کردند. خود ترامپ که رئیس جمهور آمریکا بود، نه فقط در تبلیغات انتخاباتی برای پیروزی در دوره پیش بلکه در طول چهار سال رئیس جمهوری خود همیشه در مقابل چشم و گوش جهانیان می‌گفت داعش ساخته دست اوباما و کلینتون بود.

این اذعان رئیس جمهور آمریکا است نه رئیس جمهور یک کشور عربی یا اسلامی یا حزب عربی و اسلامی که بگوییم در این اتهام زنی علیه آمریکا منفعتی دارد. ترامپ اوباما را نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان رئیس جمهور آمریکا متهم کرد. اعترافات ژنرال‌های بزرگ آمریکایی نیز در این خصوص در شبکه‌های اینترنتی موجود است و می‌توان به سادگی به آن دست یافت. از این رو این گروه‌ها به عنوان بخشی از طرح گسترده و بزرگ به جرود لبنان آمدند.

نبردی که با این گروه‌ها رخ داد و شکست آنان را میسر ساخت، نبرد لبنانی محض نبود بلکه یک نبرد لبنانی سوری بود. در منطقه الزوایه سوریه، ارتش عربی و نیرو‌های مردمی سوریه و حزب الله در این نبرد شرکت کردند. در طرف لبنانی این نبرد نیز به مدت چند سال حزب الله و مردم منطقه حضور داشتند. همچنین در آخرین مرحله تعیین کننده در نبرد فجر جرود، ارتش لبنان حضور داشت.

از این رو این نبرد، یک نبرد لبنانی سوری بود و اگر نبرد در هر دو جبهه اداره نمی‌شد، آزادی همه این مناطق محقق نمی‌شد. بله ما اکنون قصد داریم درباره آزادسازی دوم در خاک لبنان سخن بگوییم و این نبرد را از بخش تکمیل کننده آن در داخل خاک سوریه جدا کنیم. از این رو من بر بخش لبنانی این نبرد تمرکز می‌کنم. در بخش لبنانی نبرد جرود، هنگامی که تروریست‌ها آمدند و بر کوه‌ها و بلندی‌های آن منطقه سیطره یافتند، ما چند سال و نه فط یک و دو یا سه ماه شاهد تحولات زیر بودیم: اشغال کوه ها، بلندی‌ها و دره ها. سیطره بر شهرک عرسال. تهدید دایمی برای شهرک‌های مجاور جرود صرف نظر از وابستگی دینی ساکنان این شهرک که آیا مسلمان یا مسیحی هستند.

حمله موشکی و توپخانه‌ای به عمق منطقه بقاع. خودرو‌های بمب گذاری شده و افراد انتحاری در بیروت و ضواحی آن. تجاوز و تعرض مکرر به ارتش و نیرو‌های امنیتی لبنان. قتل و به اسارت گرفتن سرباز‌ها و تحقیر و مصادره ابزار‌ها و تسلیحات آنان که در رسانه‌ها ثبت شده است. تهدید به سیطره بر بقاع تا رسیدن به بیروت که در اظهارات، شعار‌ها و بیانیه‌های آن‌ها ثبت شده و موجود است.

در مقابل همه این واقعیت‌های سخت و خطرناک، ما شاهد بودیم که دولت وقت لبنان در حمایت از خاک خود در چارچوب حفظ حاکمیت، مقابله با تروریست‌ها در چارچوب مبارزه با تروریسم، بازگرداندن نظامیان و سربازان اسیر خود و دفاع از شهرک‌ها و روستا‌ها از ابتکار عمل عاجز بود و نمی‌توانست اقدامی ریشه‌ای و تعیین کننده برای مقابله با این گروه‌ها انجام دهد.

همه ما می‌دانیم سفارت آمریکا در بیروت و در پشت آن دولت و وزارت دفاع آمریکا مانع می‌شدند دولت لبنان تصمیمی در این خصوص اتخاذ کند و آن‌ها دولت لبنان را به قطع کمک به ارتش لبنان تهدید می‌کردند. من پیشتر این مسئله را بیان کردم و در چندین مناسبت، مخالفان را به چالش طلبیدم که اگر می‌گویند نه امور چنین نبوده است، باید تأکید کنم من از اطلاعات قطعی سخن می‌گویم. تا رسیدیم به مرحله اخیر و زمان ریاست جمهوری میشل عون که تسلیم این فشار‌ها نشد و دولت او تصمیم قطعی را اتخاذ کرد و ارتش لبنان در آخرین مرحله در نبرد فجر جرود وارد نبرد آزادسازی شد.

در مقابل، حمایت‌های رسانه ای، سیاسی، مادی، تسهیلات و ارسال امکانات از داخل لبنان تحت عنوان کمک‌های انسانی برای داعش جریان داشت. این حمایت‌ها تحت عنوان کمک‌های انسانی وارد می‌شد، ولی من قطعا به شما می‌گویم برای گروه‌های مسلح در مرز‌های شرقی لبنان، سلاح و مهمات، اموال و مواد منفجره ارسال می‌کردند. حمایت‌های رسانه‌ای و سیاسی و دیدار‌ها و حمایت علنی و سخن گفتن از آنان به عنوان انقلابیون همچنان ادامه داشت.

بسیار مهم است که موضع گیری‌ها و طرف‌هایی که آن موضع‌ها را در جریان نبرد آزادسازی جرود اتخاذ کردند، بازبینی شود تا آن‌ها را فراموش نکنیم. با وجود اینکه چندین سال از پیروزی در این نبرد گذشته و چندین سال است که این حوادث سپری شده اند,، اما در لبنان حوادث بزرگ و مهم پس از چند هفته یا ماه فراموش می‌شوند. بازبینی این موضع گیری‌ها بار دیگر جعلی بودن ادعا‌ها درباره حفظ حاکمیت، حمایت و مراقبت از مردم و دلسوزی برای ملت لبنان و تأمین امنیت آنان آشکار شد.

این تحولات در حالی بود که ساکنان شریف منطقه اعم از مسلمانان و مسیحی‌ها در مقابله با این تروریست‌ها سلاح به دست گرفتند و منتظر رهبران و احزاب خود نماندند. در آن شهرک‌ها رزمندگانی حضور داشتند که به احزابی وابسته بودند که با تصمیم رهبران خود مخالفت کردند. زیرا رهبران آن‌ها در برج‌های عاج خود زندگی می‌کردند و رزمندگان در چند متری خطر قرار داشتند. از این رو آن‌ها منتظر کسی نماندند. حضور حزب الله در این نبرد، بیانگر پاسخ انسانی و اخلاقی، ملی، دینی، جهادی و ایمانی به مطالبات ملت و ساکنان آن مناطق و شهرک‌ها اعم از مسلمانان و مسحی‌ها بود.

زیرا آن‌ها به هر کسی که قصد کمک داشت تا در کنار آنان بایستد و همراهشان بجنگند و از آنان دفاع کند، نیاز داشتند، آن هم در غیاب تصمیم رسمی دولت لبنان برای دفاع از آنان. اینجا بود که مقاومت مداخله کرد. حزب الله پس از اینکه یقین قاطع حاصل کرد که دولت لبنان از مسئولیت خود برای آزادسازی خاک و دفاع از ملت و روستا‌های آنان شانه خالی نموده و افسران و سربازان خود را در دست تروریست‌ها رها کرده است، وارد نبرد شد.

در این کوه‌ها و بلندی‌ها و دره ها، جان فشانی‌ها و فداکاری‌های بزرگ و بسیار عظیمی به وقوع پیوست، زیرا در آنجا چندین سال جهاد ادامه داشت آن هم در شریط هوایی سخت. نبرد‌ها و تقابل در هر بلندی، کوه و قله‌های مرتفع و در هر دره و باغ و بستان جریان داشت. بسیاری از جوانان داوطلبانه در این نبرد شرکت کردند. آن‌ها حتی برای خانواده خود درخواست حقوق نمی‌کردند و خانواده‌های خود را تنها گذاشته بودند. بسیاری از آن‌ها دانش آموزان دبیرستان و دانشجویانی بودند که مدرسه و دانشگاه خود را رها کرده بودند.

بسیاری هم پزشکان و مهندسانی بودند که مطب‌ها و دفاتر خود را رها کرده بودند و به آن جبهه رفته بودند و بسیاری از آنان به ویژه در نبرد‌های آخر شهید و بسیاری هم مجروح شدند. سلسله جبال و بلندی‌ها به صورت تدریجی و با احتیاط پاکسازی می‌شد. زیرا نبرد‌ها سخت و هزینه بردار بود و ما به دنبال تحقق هدف با کمترین هزینه و خسارت جانی ممکن بودیم. پس از پایان دادن به حضور ترریست‌ها در سلسله شرقی و نصف جرود عرسال و باقی ماندن بخش اخیر آزادسازی، تصمیم رسمی دولتی اتخاذ شد و ارتش لبنان با قدرت وارد نبرد شد و ما در کنار هم و دوشادوش هم جنگیدیم.

تصور کنید ارتش لبنان در کنار جوانان لبنانی که از اهالی منطقه و مردمان خودش (ارتش) بودند، می‌جنگید، اما نباید این جنگیدن را علنی اعلام می‌کرد. با وجود اینکه همه جهان از این واقعیت اطلاع داشت و نبرد‌ها در مقابل دوربین رسانه‌ها در جریان بود و چیزی برای پنهان کردن وجود نداشت، ولی آشکارا اعلام کردن آن ممنوع بود. این آزادسازی در نتیجه سال‌ها جان فشانی و فداکاری حاصل شد و ما در مقابل همه جان فشانی‌ها و فداکاری‌ها سر خم می‌کنیم و به آن احترام می‌گذاریم.

بخشی از این فداکاری‌ها از جانب سوریه یعنی ارتش سوریه و نیرو‌های مردمی دواطلب و مقاومت صورت گرفت و آن‌ها در آن سرزمین شمار بسیاری از شهدا و مجروحان را تقدیم کردند. در جانب لبنان نیز ارتش لبنان، مقاومت و اهالی منطقه حضور داشتند. اهالی منطقه در منطقه بعلبک الهرمل سلاح به دست گرفتند و جنگیدند و فرزندان خود را به جبهه فرستادند و در رویارویی‌ها شرکت و از رزمندگان حمایت کردند و آن‌ها را در آغوش گرفتند و به آنان احترام گذاشتند.

زیرا اهالی آن منطقه به این شهرت دارند که خوبی‌ها را شاکرند و آن را انکار نمی‌کنند و این از ارزش‌های اساسی است که بر پایبندی به آن اصرار دارند. همچنین باید به یاد داشته باشیم جنگ ما در بخش لبنان یا سوریه برای آزادی جرود با عنایت به اینکه جوانان و رزمندگان ما در هر دو جانب جنگیدند و همه سلاح، امکانات و حمایت واقعی لجستیک از ما، به لطف جمهوری اسلامی ایران باز می‌گردد.

ایران بار دیگر حمایت، پشتیبانی و محافظت کرد و در مقابل آمریکا، داعش را ایجاد و به منطقه اعزام کرد. آمریکا لبنانی‌ها و دولت لبنان را از این منع کرد که تکلیف نبرد با داعش در جرود بقاع و کوه‌های لبنان در مرز‌های شرقی را تعیین کنند. این یک واقعیت است و اگر کسی غیر از این چیزی سراغ دارد، بفرماید. به هر حال این نبرد یک تجربه بسیار مهم در زمینه آزادسازی، پشتیبانی و مقابله علیه تجاوزگری بود و یک تجربه جدید در معادله (ارتش، ملت و مقاومت) ثبت شد و بار دیگر آنگونه که از نبرد ۱۴ اوت و پیروزی در جنگ تموز و ۲۵ ژوئیه و جنگ آزادسازی جنوب لبنان سخن میگوییم، امروز نیز با منطق درباره آزادسازی جرود سخن می‌گوییم.

همه کسانی که دیدگاه دیگری دارند با دلیل به ما بگویند کسی که مرز‌های شرقی ما را آزاد کرد و خطر را به صورت نهایی از شهرک‌های بعلبک الهرمل و بقاع و کل لبنان دور کرد و این طرح را ساقط کرد، چه کسی بود؟ ما می‌گوییم چه کسی بود. طرف مقابل می‌گویند چه کسی؟ شورای امنیت، جامعه جهانی، آمریکا، اتحادیه اروپا، ناتو سازمان همکاری اسلامی یا اتحادیه عرب؟ چه کسی این دستاورد و پیروزی و آزادی را محقق ساخت تا ساکنان و اهالی مناطق در امتداد مرز‌های شرقی بتوانند در امنیت و آرامش زندگی کنند و از قتل، اسارت، ربایش، مین و بمب هراسی نداشته باشند.

ما در چهارمین سالگرد آزادسازی دوم می‌گوییم این دستاورد، دستاورد معادله ملت و ارتش و مقاومت بود؛ و در رأس آن سلاح مقاومت قرار دارد که برخی‌ها شبانه روزی برای هدف قرار دادن آن تلاش می‌کنند. از جمله عبرت‌های نبرد آزادسازی جرود تأکید بر معادله مذکور است، همچنین تأکید بر حضور دایمی برای مسئولیت پذیری در صورت شانه خالی کردن دیگران از پذیرش مسئولیت. آنگونه که در هر مناسبتی به اسرائیلی‌ها می‌گوییم اگر بازگردید بازمی گردیم، به همه تکفیری‌های تروریست نیز می‌گوییم اگر بازگردید بازمی گردیم. پیروزی در ۲۸ اوت ۲۰۱۷، بخشی از پیروزی در سوریه و عراق و منطقه بر داعش و به تبع آن، طرح آمریکا برای این منطقه بود، طرحی که اکنون در سراشیبی قرار گرفته است.

سالهاست عیان شده است که همه عناوین معروفی که پس از حوادث یازدهم سپتامبر در آمریکا، برای حمله به افغانستان و عراق عرضه شده بود، چیزی جز فریبکاری و دروغ نبود و در حوزه اخلاقی و انسانی، حقیقت نداشت بلکه هدف واقعی اشغالگری، سلطه جویی، غارت سرمایه‌ها و به دست گرفتن تصمیمات سیاسی بود و این موضوع امروز آشکارتر شد. البته وقتی نیرو‌های مهاجم و اشغالگر در عراق با مقاومت شرافتمند گروه‌های مختلف مواجه شدند مجبور به عقب نشینی شدند اگر چه پس از مدتی بار دیگر به بهانه داعش بازگشتند، امروز هم وقتی از سوی گروه‌های مختلف افغانستان با مقاومت مواجه شدند به اجبار تصمیم گرفتند عقب نشینی کنند.

امروز در افغانستان با تحولاتی روبرو هستیم که نه تنها ما، بلکه حتی آمریکایی‌ها هم آن را گواهی از شکست، ناکامی و سقوط کامل آمریکا می‌دانند. طبیعی است جمهوریخواهان دموکرات‌ها را سرزنش کنند، اما آنچه آشکار است اینکه دموکرات‌ها ناامید و ناتوانند و تدبیرشان برای اداره امور کشور با دشواری همراه است. پیش از این هم گفته بودم باز هم تکرار می‌کنم که باید به آنچه که در افغانستان گذشت و می‌گذرد به دقت نگریست و مفاهیم راهبردی، تاریخی، فرهنگی و اخلاقی آن را بررسی کرد.

آنان حتی فرصت نکردند اطرافیانشان را گردهم بیاورند، تجمع ده‌ها هزار نفر از مردان و زنان و کودکان را در فرودگاه کابل شاهدیم که به دلیل ترس از انتقامجویی طالبان، تلاش می‌کنند افغانستان را ترک کنند، زیرا با نیرو‌های آمریکا و ناتو همکاری داشتند، برخی مترجم بودند، برخی در بخش‌های لجستیک بودند، برخی جنگجو و برخی هم جاسوس، به همین دلیل خواهان ترک کشورند، شاهد ناهماهنگی و بی برنامگی در خروج این افراد از افغانستان و همچنین شاهد سقوط اخلاقی هستیم.

افرادی از هواپیما سقوط می‌کنند یا آنکه هزاران نفر دور هواپیمای آمریکایی را در فرودگاه کابل گرفتند، اما هواپیما توقف نمی‌کند و پس از آن گفته می‌شود وقتی هواپیما در یکی از کشور‌های خلیجی بر زمین نشست تکه‌های اجساد انسان را از لابلای تایر‌های هواپیما بیرون آوردند. این‌ها غیر از آن دو نفری بودند که از هواپیما به زمین پرتاب شدند. یکی از کشور‌های غربی دیگر هم برای آن دسته از افغان‌هایی که با نیروهایش همکاری می‌کردند ارزش انسانی قائل نشد، این کشور بسیاری از فضا‌های هواپیما‌های باری خود را - هواپیما‌های آنان باری است و مسافربری نیست که صندلی داشته باشد - با جعبه‌های ویسکی و مشروبات الکلی دیگر پر کرد و افغان‌هایی را که با آنان همکاری می‌کردند در فرودگاه رها کرد.

بدتر اینکه رسانه‌ها به نقل از وزیر دفاع انگلیس نقل کردند که گفت، اجازه داده شد تا یک انگلیسی که در افغانستان زیستگاه حیوانات داشت، حدود دویست سگ و گربه را - یعنی از طالبان برای سگ و گربه خود هراس دارند- با هواپیما از کابل منتقل کند. بر اساس درخواست مالک این حیوانات، حیوانات با هواپیمایی که ۲۵۰ صندلی دارد حمل می‌شوند، اما به افغان‌هایی که دارای روادید سفر به انگلیس هستند هم اجازه داده می‌شود تا صندلی‌ها خالی را پر کنند. این طرح با تایید برخی از افراد معروف و برخی رسانه‌های انگلیسی مواجه شد، چون طرفدار حقوق حیوانات بودند.

این موضوع در زمانی که هزاران افغان تلاش می‌کنند برای خروج از فرودگاه یک صندلی برای خود رزرو کنند جنجال برانگیز شده است. به طور کلی این موارد بیانگر سقوط اخلاقی است. وقتی سگ، گربه و بطری‌های شراب برای مدعیان انسانیت، حقوق بشر و ارزش، مهم‌تر از انسان، آن هم انسان‌هایی است که بیست سال با آنان همکاری می‌کردند، و همانان امروز در ورودی فرودگاه کابل به شیوه‌ای آزار دهنده، تجمع کرده اند، باید به سقوط اخلاقی اشاره کرد، تجمع این مردم در فرودگاه موجب شد تا انتحاری داعش فرصت پیدا کند و آن کشتار خوفناک را به راه بیندازد که بر اساس آخرین آمار ۱۷۰ نفر کشته شدند.

آیا این موارد نباید درس عبرتی باشد، این همان داعشی است که آمریکا ایجاد کرد. این همان داعشی است که هواپیما‌ها و بالگرد‌های آمریکایی برخی از سرانشان را از سوریه و عراق به افغانستان منتقل کردند. فیلم این انتقال‌ها هم موجود است. در شبکه‌های اجتماعی فیلم‌هایی از عراق موجود است که وقتی داعش در برخی مناطق محاصره شد و به یقین به دست نیرو‌های عراقی و حشد الشعبی از بین می‌رفتند بالگرد‌های آمریکایی در آن مناطق فرود آمدند و تعدادی از این سران را با خود به مکان‌های امن بردند.

دولت آمریکا خود انتقال دهنده سران داعش به افغانستان است و این برای هراساندن تمامی کشور‌های همسایه است، آمریکا، چون با چین مشکل دارد و افغانستان به مرز چین نزدیک است چنین کرد. خواست شرایطی را فراهم کند تا وقتی با کشور‌های آسیایی مشکل دارد بتواند داعش را وارد روسیه کند، یا وقتی با ایران مشکل دارد (از آنان بهره بگیرد). وقتی وظایف داعش تقریبا در عراق و سوریه پایان یافت این گروه به افغانستان و شمال آفریقا منتقل شدند، زیرا داعش همواره ابزاری در دست آمریکاست، اما این هم درست است که گاه این گروه از کنترل آمریکا خارج می‌شود.

در هر حال آنچه می‌بینیم باید درس عبرتی برای همه ملت‌ها و کشور‌ها باشد. اروپایی‌ها امروز می‌گویند درس گرفته اند، نخست وزیر انگلیس و برخی از مقامات دیگر اروپا، صدر اعظم آلمان و ... به صراحت در این زمینه سخن گفتند، اما کافی است به سخنان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اشاره کنیم. او از نگرانی‌های اروپا گفت و ابراز داشت، با توجه به روشی که طی شد ابراز تاسف می‌کنم، اما کسی آرای اروپا را نپرسید. تصور کنید اروپا که بخش اساسی پیمان ناتو است و در افغانستان نیرو داشت کسی آرایش را نپرسید، این سخن مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپاست، آمریکا خود تصمیم گرفت و خود اجرا کرد و شاید اروپایی‌ها از طریق رسانه‌های متوجه شدند.

سید مقاومت ادامه داد: این مقام اروپایی افزود، برخی از هم پیمانان اروپایی به زودی سئوالاتی را از هم پیمان آمریکایی خواهند پرسید، یعنی از همانی که جو بایدن می‌گوید دیگر در پی جنگ با دیگران نیست. مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ادامه می‌دهد، باید شرایطمان را برای تعامل درست با جهان سامان دهیم نه آنکه تعامل ما با جهان به شیوه‌ای باشد که رویایش را در سر داریم. یعنی این مقام اروپایی خواستار تشکیل قدرت نظامی اروپایی است که در فرصت مناسب برای حمایت از منافع اروپا به این نیرو بشود اعتماد کرد، چون دیگر آمریکا هم پیمان قابل اعتمادی نیست. این موارد باید برای همه آنانی که همچنان دل در گرو دولت و سیاست‌های آمریکا دارند عبرت آموز باشد.

در اینجا وارد برخی از موضوعات داخلی می‌شوم و صحبتم را با سخنانی متناسب با یادمان ربایش امام موسی صدر و دو تن از همراهان گرانقدرش پایان می‌دهم. در موضوع داخلی، موضوع اقتصاد و معیشت مطرح است، به من گفته اند لبنان تحریم و در محاصره نیست بلکه این شمایید که چنین ادعایی دارید. در گیرو دار آزادی دوم (پیروزی در جرود) هم می‌گفتند داعش و جبهه النصره خطری را متوجه لبنان نکرده اند، چشمداشتی به لبنان نداشته اند، برای لبنان چیزی در سر نداشته اند، یعنی حقایقی را انکار می‌کردند که مردم آن را حس می‌کردند، البته آنان در جای دیگری زندگی می‌کنند، چون اگر آنان هم در بعلبک الهرمل و یا روستا‌هایی نزدیک خط مرزی که مسلمانان و مسیحیان زندگی می‌کنند می‌زیستند، درک می‌کردند که جبهه النصره و داعش تهدید و خطرند.

امروز هم گویا گرسنگی، تشنگی و درد‌های مردم لبنان را احساس نمی‌کنند به همین دلیل می‌گویند کشور در محاصره نیست. کسی از محاصره کامل نگفت، اینگونه نیست که دریا، هوا و خشکی بسته باشد و دانه‌ای گندم یا بشکه‌ای بنزین نتواند وارد کشور شود. این نوع محاصره، اوج تحریم و محاصره است، آنچه عیان است اینکه کشور در دو سال اخیر با محاصره قابل توجهی مواجه است. به کشور‌ها اجازه داده نشد در بانک مرکزی لبنان سپرده گذاری کنند، کشور‌ها را مجبور کردند سپرده هایشان را از بانک مرکزی خارج کنند، کمک کشور‌ها به لبنان ممنوع شد، وام دادن به لبنان ممنوع شد، سرمایه گذاری در لبنان ممنوع شد، حتی مقامات لبنانی را تهدید کردند اگر سرمایه گذاری کشور‌های دیگر را بپذیرید در فهرست تحریم‌ها وارد می‌شوند، اسم این موارد چیست؟

آیا اسمش محاصره نیست؟ وقتی آمریکایی‌ها قانون قیصر را برای سوریه به اجرا گذاشتند، این قانون را نباید تنها قانونی برای محاصره سوریه دانست بلکه محاصره لبنان هم به شمار می‌آید. وقتی شعله‌های جنگ در سوریه رو به افول گذاشت و در‌ها برای طرح‌های بازسازی، سرمایه گذاری، تجارت، کشاورزی و ... باز شد بسیاری از لبنانی ها، شرکت‌های لبنانی، کارخانجات لبنانی، امید داشتند بتوانند در سوریه سرمایه گذاری کنند که اگر چنین می‌شد ممکن بود اقتصاد لبنان هم بار دیگر حرکتی را شاهد باشد. حتی اسامی شرکت‌ها و بازرگانان لبنانی که چنین تصمیمی داشتند مشخص است، این افراد و شرکت‌ها به جریان‌های سیاسی مختلف تعلق دارند، سوری‌ها هم در‌های کشورشان را به روی همه بازگذاشتند، اما قانون قیصر تمامی این در‌ها را به روی لبنانی‌ها بست.

این ضربه بزرگی برای اقتصاد لبنان محسوب می‌شود. نکته بعدی اینکه هرگونه تسهیلاتی که بتواند اقتصاد لبنان را به حرکت در آورد ممنوع شد، همچنین کار‌هایی که می‌توانست دیگر مشکلات لبنان مثل مشکل برق را حل کند ممنوع شد، وقتی سفیر آمریکا می‌گوید گاز مصر از طریق اردن و سوریه وارد لبنان می‌شود یا برق اردن از طریق سوریه وارد لبنان می‌شود در واقع این سخن یعنی اجازه چنین کاری داده شده است، اما اطلاعاتی که داریم چنین نیست، در واقع این موضوع نهایی نشده است، حتی اگر بگوییم چنین اجازه‌ای صادر شد، باید گفت، این مشکل جدید نیست، سه سال از این مشکلات می‌گذرد، چرا در این مدت چنین اجازه‌ای صادر نشده بود؟ در واقع توی سفیر مانع بودی، این مدت زمانی که شما مانع شدید تا وضعیت برق لبنان بهبود نیابد چقدر زیان به مردم لبنان وارد شد؟

چند میلیون دلار به خزانه بانک مرکزی لبنان تحمیل شد؟ اقتصاد لبنان در این مدت چقدر زیان دید؟ مسئولیت این زیان‌ها با کیست؟ با آمریکا. آنچه اخیرا سفیر گفت می‌توانست چند سال قبل اتفاق بیفتد البته اگر ممانعت و وتوی آمریکا نبود. لبنانی‌ها می‌توانستند موضع گیری کنند تا آمریکا لبنان را استثناء کند، اما چرا استثناء نکرد؟ زیرا نگرانی دیگری داشت و آن واردات بنزین و گازوئیل و... از ایران است. اگر لبنانی‌ها از سال‌ها قبل در موضوع برق که یکی از عوامل اصلی مشکلات شدید در کشور است، فریادشان را علیه سفارت آمریکا بلند می‌کردند، شاید می‌توانستند استثنا‌هایی را به دست بیاورند. اینکه بگوییم چنین نمی‌شد نمی‌تواند درست باشد.

در دو سه روز اخیر در اخبار بیانیه‌ای از ایران منتشر شد که در آن آمده است، بر اساس درخواست طالبان، صادرات بنزین و نفت گاز به افغانستان از سر گرفته شد. از سر گرفتن یعنی اینکه در سال‌های گذشته که دولت افغانستان، که تحت نظارت آمریکا بود، از ایران بنزین و نفت گاز می‌خرید و حال دوباره آن روال ادامه می‌یابد. من می‌دانم که ایران بنزین دارد و به کشور‌های همسایه هم می‌فروشد، یکی از این همسایه‌ها افغانستان بود که در آن دولتی در راس کار بود که آمریکا ایجاد کرده بود.

لبنانی که امروز با مشکلات شدیدی روبروست و مردمش در صف‌های طولانی سوخت هستند، بیمارستانهایش و بیماران سرطانیش در معرض تهدید قرار دارند، نانوایی‌ها و همه و همه مشکل دارند و فصل سرما هم نزدیک شده است، اگر این کشور برای آمریکا ارزش دارد، اگر مردم لبنان برای شما آمریکایی‌ها ارزشمندتر از سگ‌ها و گربه هایتان هستند، پس‌ای آمریکا و سفارت آمریکا لطف بفرمایید لبنان را استثناء کنید، از قانون قیصر استثناء کنید تا در‌های سوریه به سوی لبنان باز شود و لبنان نفس بکشد. لبنان را هم مثل افغانستان برای واردات بنزین، گازوئیل و نفت گاز ایرانی استثناء کنید. چرا لبنانی ها، دولت لبنان، مقامات لبنان، نمایندگان لبنان، گروه‌های سیاسی و دوستان آمریکا چنین مطالباتی ندارند؟

به جای اینکه لبنان را استثناء کنند مقامات لبنانی را به تحریم و مجازات تهدید می‌کنند و می‌گویند اگر لبنان از ایران سوخت وارد کند کشوری قانون گریز است. درباره موضوع اقتصاد، اخیرا شاهد شایعات و دروغ پراکنی برخی از رسانه‌های عربی بودیم، اما در روز‌های آینده در موضوع نفتکشی که مشتقات نفتی را از ایران به لبنان منتقل می‌کند، حقایق برای مردم لبنان آشکار می‌شود، باید اضافه کنم که با برادرانمان در ایران تواقق کرده ایم کشتی سوم هم آماده شود، زیرا فصل سرما نزدیک می‌شود و محموله کشتی اول و دوم هر مقدار باشد باز هم محدود است و ما به کشتی سوم و کشتی‌های بعدی نیاز داریم.

هر کاری که موجب کاهش آلام مردم لبنان است باید ادامه یابد، درباره کارت ارزاق هم بار‌ها تاکید کرده ایم، شنیدم دولت هم به زودی ثبت نام خانواده‌ها را آغاز می‌کند، اما مهم است که پیگیر باشیم تا این مسائل جدی‌تر دنبال شود، کارت ارزاق مشکلات را حل نمی‌کند، اما می‌تواند موجب کاستن مشکلات شود. در کنار این کار‌ها باید بر فعالیت شرکت‌های نفت و گاز، دارویی، مواد غذایی و ... نظارت و پیگیری باشد تا با احتکار و بازار سیاه مبارزه شود. اما نکته مهم‌تر تشکیل کابینه است، چون کابینه در کم‌ترین تعبیر، دروازه ورود به مدیریت بحران و در بهترین تعبیر رسیدن به راه حل‌ها است.

متاسفانه تا به الان آه و ناله مردم از مشکلات و آه و ناله بیماران سرطانی و ... که قلب‌ها را از هم می‌پاشاند، موجب نشد مقامات در زمینه تشکیل کابینه موفق باشند. ما همچنان به تشکیل دولت اصرار داریم و در این مسیر بهانه هایی، چون مذاکرات وین، اختلافات ایران و آمریکا و بهانه‌های این چنینی بی اساس، بیهوده و سخیف است. همه می‌دانند گرفتاری در تشکیل دولت، گیر و دار داخلی درباره این کرسی یا آن کرسی یا این نام و آن نام است که امیدواریم این جنجال‌ها پایان یابد.

موضوع داخلی بعدی، پرونده بندر بیروت است. همه اتفاقات در این پرونده تاکیدی است بر اینکه روند مدیریت پرونده از سوی بازرس قضایی سیاسی کاری بود. حکم جلب حسان دیاب نخست وزیر دولت پیشبرد امور تاکیدی بر صحت تمامی نگرانی‌هایی است که پیش از این درباره آن سخن گفتیم. ما گفته بودیم که این بازرس در پی تضعیف نخست وزیر دولت پیشبرد امور است و این می‌تواند نشان از وابستگی وی به طیفی خاص یا وجود حزب سیاسی در پشت پرده و ... باشد.

در هر حال کاری که این بازرس انجام داد اهانت و تضعیف نخست وزیر بود و چنین کاری محکوم است و کسی نباید آن را بپذیرد ضمن اینکه این کار، با قانون اساسی کشور در تناقض است، چون قانون اساسی مشخص می‌کند که نخست وزیر و وزیرانش کجا و به چه شیوه‌ای باید محاکمه شوند. اگر ما کشوری با حاکمیت قانون هستیم باید به قانون، قانون اساسی و نهاد‌ها احترام بگذاریم. من به نام حزب الله باید بگویم کار بازرس قضایی علیه نخست وزیر پیشبرد امور محکوم و غیر قابل قبول است و از طرف‌های قضایی در کشور می‌خواهیم مداخله کنند و قانون اساسی و قانون کشور را به اجرا بگذارند و اجازه ندهند به کسی ظلم شود.

نکته پایانی اینکه، سی و یکم اوت نزدیک است، این روز سالروز ربوده شدن امام موسی صدر و دو تن از همراهانش یعنی علامه شیخ محمد یعقوب و سید عباس بدرالدین است. این مناسبت همواره برای ما مناسبتی دردناک است، زیرا این اتفاق را تجاوز علیه کشور و مردم لبنان می‌دانیم ضمن اینکه ظلمی بزرگ علیه پیشوایی بزرگ، پیشوای وطن، پیشوای مظلومان و الگوی ارزش‌های اخلاقی و انسانی لبنان و منطقه است.

معمر قذافی و آنانی که پشت سر او بودند امام موسی صدر را ربودند و هدفشان حمله به مقاومت، فرهنگ و اراده امام موسی صدر بود، زیرا چشم انداز آن امام در مقاومت، فرهنگ و اندیشه، قدس بود. او فردی صادق، سرشار از اراده، جدی و با ایمان بود و مقاومتی که در پی آن بود مقاومتی مرتبط با وحی آسمانی و عشق به خدا بود. امام موسی صدر مانع بروز هرگونه فتنه در کشور بود و برای آنکه جنگ داخلی را متوقف کند همه کار انجام داد. همه تلاشش حفظ جان همه مردم لبنان بود به این دلیل که طرح دیگران، فتنه انگیزی، جنگ و خرابکاری در لبنان بوده است پس باید این موانع از میان بر داشته می‌شد.

هدف قرار دادن امام موسی صدر، هدف قرار دادن مقاومت و طرح آزادی قدس و فلسطین، هدف قرار دادن امنیت ملی و تجربه زندگی مبتنی بر معیار‌های اخلاقی، انسانی و ارزش‌هایی است که در برابر نفرت، کینه و مزدوری قرار دارند. به همین دلیل احساس می‌کنیم ظلم بزرگی شده است، غیبت چنین امامی در همراهی مقاومت ما، مردم ما و منطقه ما، در این سال‌های طولانی، ضایعه‌ای بزرگ است. ما در سالروز این آدم ربایی تاکید می‌کنیم همه فرزندان، شاگردان و معتقدان به راه و روش اوییم و راهش را تکمیل خواهیم کرد و رویاهایش را تداوم خواهیم داد تا اهداف مورد نظرش محقق شود و نامش جاودان بماند.

سید مقاومت ادامه داد: ما همچنان منتظر بازگشت او هستیم و نامش همواره در وجودمان زنده است که این همان وفا به امامی است که ما را به چنین راهی هدایت کرد، امید‌ها را در برابر ما گشود و ما را از یاس و نومیدی رهاند. از خداوند متعال می‌خواهیم گشایشی برای ایشان، دو همراه مجاهد و خانواده شریف ایشان ایجاد کند. در پایان جا دارد از خانواده‌های شهدا، از پدران، مادران، همسران، فرزندان و برادران و خواهران شهدا تشکر کنیم، که بهترین فرزندان، جوانان و جگر گوشگانشان را فدا کردند. جا دارد از همه جانبازان مقاوم تشکر کنیم، مقصود ما از شهدا و مجروحان، اعم از شهدا و مجروحان مقاومت، ارتش، نیرو‌های امنیتی، ارتش سوریه، نیرو‌های مردمی سوریه و ... است.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟