به گزارش «تابناک» به نقل از رکنا، او در ۲۴مرداد سال۹۶، به اتهام قتل ناپدري۶۶ سالهاش به نام هوشنگ دستگير شد. مادر حميد همسر دوم مقتول بود و به خاطر اختلاف با شوهرش قصد جدايي داشت.»
وي در ادامه گفت: «با اعلام خبر فوت هوشنگ از سوي کادر درمان بيمارستان فيروزگر مأموران کلانتري ۱۴۵ ونک در محل حاضر شده و در تحقيق از دوست مقتول که در بيمارستان حاضر بود، دريافتند وي پس از درگيري با حميد، پسر همسرش به بيمارستان منتقل، اما بر اثر خونريزي مغزي فوت ميکند. با انتقال جسد به پزشکي قانوني حميد به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد.
او در جريان بازجوييها جرمش را انکار کرد و گفت قتل عمدي نبودهاست. او در توضيح گفت: «روز قبل از حادثه برادرم که مقيم امريکاست تماس گرفت و گفت با مادرم تلفني صحبت کرده ولي حال مادرم خوب نبوده و از شوهرش گلايه داشتهاست. برادرم نگران بود به همين خاطر از من خواست تا به خانه آنها بروم. وقتي به خانه مادرم رفتم متوجه شدم هوشنگ بار ديگر مادرم را کتک زده است. او شب قبل نيز مادرم را مقابل چشمان مهمانهاي آلماني اش کتک زده بود.
همين باعث ناراحتي ام شد و با هوشنگ درگير شدم. وقتي درگيري بالا گرفت او به آشپزخانه رفت و قصد داشت با چاقو به من حمله کند. براي اينکه او را بترسانم گلداني را برداشتم و به ديوار کوبيدم. سپس با دستم چند ضربه به سرش زد. باور کنيد قصد کشتن او را نداشتم.»
بعد از اظهارات متهم و گزارش پزشکي قانوني مبني بر اينکه علت فوت خونريزي و آسيب مغزي بر اثر اصابت جسم سخت اعلام شده بود، وي راهي زندان رجايي شهر شد، اما با اعتراض وکيلش با قرار وثيقه ۶۰۰ ميليون توماني آزاد شد. با اعتراض اوليايدم پرونده به هيئت ۹نفره پزشکي قانوني فرستاده شد تا اينکه کارشناسان اعلام کردند عمل متهم به نوعي کشنده نبوده و بيماري مقتول نيز در مرگ او نقش داشته است.
با اين نظريه پرونده به دادگاه کيفري يک استان تهران ارسال شد، اما با اعتراض دوباره اوليايدم پرونده براي تحقيقات بيشتر به دادسراي امور جنايي منتقل شد و به دستوربازپرس شعبه سوم دادسراي امور جنايي به هيئت ۱۱نفره پزشکي قانوني فرستاده شد تا اينکه کارشناسان نقش بيماري مقتول در قتل را تأييد کردند. به اين ترتيب کيفرخواست به اتهام قتل عمد صادر شد.»
نماينده دادستان با اشاره به درخواست قصاص از سوي اوليايدم گفت: «پرونده در شعبه دهم طي دوجلسه رسيدگي و خواننده زيرزميني به قصاص محکوم شد، اما رأي صادره از سوي قضات شعبه۳۹ ديوان نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.»
در ادامه يکي از وکلاي اوليايدم گفت: «با توجه به نظر کميسيون۱۱ نفره پزشکي قانوني علت مرگ خونريزي ناشي از ضربات به سر بوده که درخواست قصاص دارم.»
در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و بار ديگر اتهامش را انکار کرد. او گفت: «باور کنيد ضربه کشندهاي نزدم. من براي آشتي دادن به آنجا رفته بودم.»
در ادامه او به سئوالات رياست دادگاه پاسخ داد.
قاضي: در اظهارات در دادسرا گفته بودي سه ضربه به مقتول زده بودي. چه دفاعي داري؟
متهم: مادرم ميان من و حاج آقا حائل بود. من او را گرفته بودم تا به مادرم ضربه نزند. در آن شرايط فقط سه بار دستم به صورتش برخورد کرد. اصطلاح کف گرگي هم در آگاهي به من القا شد. اگر قصد ضربه زدن داشتم مادرم را هل ميدادم و او را هم ميزدم.
بعد از دستگيري مرا به دادسرا بردند و بازپرس به من گفت بهتر است به قتل اعتراف کنم. آنجا بود که پزشک گفت مقتول بر اثر برخورد جسم سخت به سرش فوت شده است! باور کنيد ضربهاي نزدم.
قاضي: اعتراف کردهاي گلدان را به سمت ديوار پرتاب کردهاي. پس درگيري شديد بوده است؟
متهم: اگر درگيري شديد بود گلدان را مستقيم به سمت حاج آقا پرتاب ميکردم. ولي گلدان را به سمت ديوار پرتاب کردم و به مادرم گفتم لباسهايش را بپوشد تا خانه را ترک کنيم.
آخرين دفاع
متهم در آخرين دفاعش گفت: «شب قبل از محاکمه در زندان خلوت کردم و در دو صفحه دفاعياتم را نوشتم. در اين چند سال نه عصباني شدم و نه خشم گرفتم. اما آن روز فقط وقتي به حاج آقا اعتراض کردم که چرا مادرم را ميزني او گفت اگر لازم باشد باز هم او را کتک ميزند. خب انتظار شنيدن اين حرف را نداشتم. همين باعث شد عصباني شوم.
او در ادامه گفت: «هر حکمي برايم صادر شوم مطيع آن هستم. فقط تقاضا دارم همراه با عدالت باشد. باور کنيد قصد قتل نداشتم و هنوز هم از مرگ او ناراحت هستم او جاي پدر من بود.»
در پايان هيئت قضايي جهت صدور رأي وارد شور شد.