به گزارش تابناک به نقل از شفقنا؛ لیزا کورتیس در فارین افرز نوشت: اگر بایدن میخواهد خروجش از افغانستان در تاریخ به عنوان یک تصمیم پسندیده در حوزه سیاست خارجی ثبت شود باید با این شکست دیپلماتیک مواجه شود و رویکردی سختگیرانهتر و واقعبینانهتری را در برابر طالبان بهکار گیرد. این کار تنها راه پیشگیری از پیدایش دوباره کانون جهانی تروریستها است.
تمایل بیش از حد دولت ترامپ برای رسیدن به توافق با طالبان و سه سال مذاکره باعث تقویت تندروهای این گروه شد، افراطگرایانی که اکنون بسیاری از آنها در دولت موقت نقشهای کلیدی دارند. از این رو، در فرایند تدوین راهبرد پساخروج، مقامات آمریکایی باید شیوه دیپلماتیکشان را تغییر دهند و پیش از به رسمیت شناختن طالبان در عرصه بینالملل و اعطای کمکهای اقتصادی به این گروه، مطابق با رفتارشان درباره آنها قضاوت کنند.
آمریکاییها در روند مذاکرات با طالبان مرتکب چندین اشتباه اساسی شدند که این اشتباهات سرانجام به توافق دوحه انجامید و بستر خروج نیروهای آمریکایی را فراهم کرد. نخستین اشتباه واشنگتن، کنارگذاشتن دولت افغانستان از مذاکرات بود که مشروعیتی زودهنگام را به طالبان داد.
اشتباه دوم این بود که آمریکا نتوانست شرایط و وضعیت گفتگوهای صلح را طبق سطح خشونت طالبان پیش ببرد. عدم تمایل آمریکا برای به تعویق انداختن مذاکرات، حتی در هنگامه افزایش سطح خشونتها، بیانگر اشتیاق فراوان ایالات متحده برای رسیدن به توافق بود. در نتیجه، تنها شرطی که واشنگتن توانست برای طالبان تعیین کند کاهش خشونتها برای شش روز پیش از امضای توافق بود.
اشتباه سوم این بود که آمریکاییها خوشبینانه تصور کردند که طالبان واقعا تمایل دارد، به جای مبارزه برای بازگشت به قدرت، در راستای رسیدن به یک راه حل سیاسی گفتگو کند. بر این اساس، آمریکا دولت اشرف غنی را وادار کرد تا ۵۰۰۰ نفر از زندانیان طالبان را آزاد کند بدون اینکه در ازای این کار از طالبان هیچ امتیازی، مانند کاهش خشونتها، بگیرد.
بهطور کلی امتیازاتی که آمریکا به طالبان داد دولت غنی را تضعیف کرد، میان رهبران ضدطالبان شکاف ایجاد کرد و این پیام را به نیروهای امنیتی افغان داد که ایالات متحده دیگر از آنها حمایت نخواهد کرد و به این ترتیب تمایل آنها برای مبارزه را تضعیف کرد.
بهتر این بود که آمریکا، به جای مذاکره با طالبان، مستقیما با دولت افغانستان درباره خروج نیروهایش از این کشور گفتگو میکرد. با این کار، ایالات متحده میتوانست از تضعیف روحیه شرکای افغانش پیشگیری کند. اما آمریکا همزمان با خروج نیروهایش از افغانستان با دشمن ۲۰ ساله دولت این کشور توافق و در نتیجه کشور را به طالبان تسلیم کرد.
در طول گفتگوها، مذاکرهکنندگان آمریکایی همچنان در ارزیابی دقیق پیوند طالبان با گروههای تروریستی ناکام ماندند. مایک پمپئو و خلیلزاد بارها ادعا کردند که طالبان با قطع روابط با القاعده موافقت کرده است، در حالی که شواهد به شکل فزاینده خلاف این ادعا را نشان میداد.
در فرایند رویارویی آمریکا با این ناکامیها، سیاستگذاران در واشنگتن باید از اشتباهاتشان درس بگیرند و راهبرد دیپلماتیک ایالات متحده را تغییر دهند. نخستین گام در این مسیر، تدوین یک راهبرد مشارکتی با اتحادیه اروپا، انگلیس و سایر کشورهای همفکر در راستای تحت فشار گذاشتن طالبان برای رعایت برخی از موارد ویژه حقوق بشر و شرایط مقابله با تروریسم است.
برغم نیاز آمریکا برای حفظ برخی مسیرهای ارتباطی با طالبان به منظور خارج کردن شهروندان این کشور و کشورهای متحد از افغانستان و ارائه کمکهای بشردوستانه، واشنگتن نباید در ایجاد روابط دیپلماتیک رسمی با گروهی که متحد تروریستهاست، هیچ شتابی نشان بدهد.
با توجه به اینکه ۷۰ درصد از بودجه دولت افغانستان از محل کمکهای خارجی تامین میشود، ایجاد توازن در این زمینه اهمیت حیاتی دارد. جامعه اعطاکننده کمکها باید بداند که چگونه همزمان با تامین نیازهای اساسی افغانها، از به رسمیت شناختن طالبان و اعطای مساعدت اقتصادی به این گروه پیش از آنکه شرایط دریافت این امتیازها را داشته باشد، خودداری کند.
شرط اصلی هرگونه تعامل آتی با طالبان باید این باشد که آنها به حقوق بشر و استانداردهای کشورداری احترام بگذارند. برغم ادعاهای اولیه طالبان، آنها به این شروط پایبند نبودهاند. کشورهای اعطاکننده باید به روشنی تاکید کنند که محدودیت در زمینه حقوق زنان و محرومیت آنها از مشارکت در جامعه، تحصیلات و اقتصاد بر دسترسی طالبان به تامین مالی بین المللی تاثیر خواهد گذاشت.
ایالات متحده همچنین باید تحریمها علیه برخی از اعضای مرتبط با تروریسم را ادامه بدهد و نباید فقط به دلیل اینکه این اعضا اکنون در راس قدرت هستند تحریمها را لغو کند. همچنین تا زمانی که رهبران تروریستی مانند سراج الدین حقانی بخشی از دولت طالبان هستند، آمریکا باید از آزاد کردن ۹ میلیارد دارایی مسدود شده افغانستان در ایالات متحده خودداری کند.
دولت بایدن با همکاری نزدیک با اعضای همفکر شواری امنیت سازمان ملل، از جمله فرانسه، آلمان و انگلیس، باید در مقابل فشار چین و روسیه برای لغو بی قید و شرط تحریمها ایستادگی کند. آمریکا و متحدان اروپاییاش باید تاکید کنند تا زمانی که طالبان دولتی فراگیرتر تشکیل نداده است، معافیت سازمان ملل برای سفرهای بینالمللی رهبران تحت تحریم طالبان امسال تمدید نخواهد شد.
واشنگتن همچنین باید درباره اعتمادش به پاکستان به عنوان یک شریک کلیدی در مسائل مربوط به افغانستان بازنگری کند. همکاری با اسلامآباد در مذاکرات با طالبان اشتباه دیگر آمریکا بود. شاید پاکستان با آمریکا در رویارویی با سایر گروههای تروریستی، از جمله داعش خراسان، همکاری کند اما سرویسهای اطلاعاتی این کشور هرگز به گروههایی مانند القاعده مرتبط با شبکه حقانی پشت نخواهند کرد. رهبران نظامی و اطلاعاتی پاکستان برای مقابله با تقویت جایگاه هند در افغانستان به این گروهها نیاز دارند.
به جای پاکستان، دولت بایدن میتواند به همکاری با سایر دموکراسیهای منطقهای از جمله هند روی بیاورد. واشنگتن در تمکین از پاکستان، سالها از همکاری با دهلی نو در زمینه مقابله با تروریسم پرهیز کرده است. ایالات متحده باید بداند که همکاری با کشورهای دموکراتیکی که با تروریسم میجنگند بهتر از همکاری بیثمر با کشورهایی است که تلاش میکنند برای رسیدن به اهداف منطقهای خودشان به نیابتیهای تروریست متکی باشند.
اکنون که واشنگتن به دنبال تدوین راهبرد ضدتروریسم نوینی است که به حضور فعال نیروها متکی نیست، باید در زمینه همکاری با کشورهای آسیای میانهِی هممرز با افغانستان، مانند ازبکستان و تاجیکستان، نیز سرمایهگذاری کند.
بدون پایگاههایی در داخل افغانستان، ایالات متحده باید در زمینه فناوری برتر پهپادها و شروع عملیات این پهپادها از پایگاههایی در خاورمیانه سرمایهگذاری کند. پنتاگون و آژانسهای اطلاعاتی آمریکا باید روی سیگنالهای فزاینده و سایر داراییهای جمعآوری اطلاعات غیرانسانی در منطقه تمرکز کنند.